
رضا شریعتی، روزنامهنگار دشمن نادان هنوز نمیداند با هر ترور و عملیات انتحاری پیوند مردم و انقلاب به هم پیوستهتر شده، عطر محبت و عشق به جمهوری اسلامی بیش از پیش در کشور طنین انداز میشود و با هر شهادت عشق به میهن و مظلومیت انقلابمان در فضای شهرهای مملو از غبار و دود میپیچد […]
رضا شریعتی، روزنامهنگار
دشمن نادان هنوز نمیداند با هر ترور و عملیات انتحاری پیوند مردم و انقلاب به هم پیوستهتر شده، عطر محبت و عشق به جمهوری اسلامی بیش از پیش در کشور طنین انداز میشود و با هر شهادت عشق به میهن و مظلومیت انقلابمان در فضای شهرهای مملو از غبار و دود میپیچد و خورشید پر فروغ راهیان نور بر قلوب یخ بسته از ظلمت اندک فریب خوردگان غرب زدهمان هم میتابد؛ محل شهادت پاسداران محل حاجتخواهیمان از باریتعالی میشود و خاک پوتینهایشان سرمه چشمهایمان.
دلم را به آسمان عشق میسپارم و قلم در دستانم لرزه بر اندامم میاندازد تا شاید از شمایی که با رفتنتان نور آورده اید بنویسم. دروغ چرا، نمیدانم چگونه باید قلم برقصانم که واژهها بگویند ترس برایتان معنایی نداشت و دست و پای کبوترانهاتان را نمیبست وقتی در مرزها جان بر کف پاسداری میکردید و میکنید. فرقی نمیکند فرزند شمال باشید یا جنوب و مرکز وقتی به مرز میرسید به وطن میاندیشید و دشمن آنقدر از شما میترسد که برایتان کمین میگذارد تا شاید هم رزمانتان بعد از شهادت شما زمین گیر شوند. زهی خیال باطل… اگرچه دوباره شمیم شهادت ۲۷ پاسدار و مجروحیت ۱۳ هم رزم دیگرشان در سیستان و بلوچستان کشور را محزون کرده اما دشمن نادان هنوز نمیداند با هر ترور و عملیات انتحاری پیوند مردم و انقلاب به هم پیوستهتر شده، عطر محبت و عشق به جمهوری اسلامی بیش از پیش در کشور طنین انداز میشود و با هر شهادت عشق به میهن و مظلومیت انقلابمان در فضای شهرهای مملو از غبار و دود میپیچد و خورشید پر فروغ راهیان نور بر قلوب یخ بسته از ظلمت اندک فریب خوردگان غرب زدهمان هم میتابد؛ محل شهادت پاسداران محل حاجتخواهیمان از باریتعالی میشود و خاک پوتینهایشان سرمه چشمهایمان.
مراسم تشییع ۲۷ شهید عاشق سرزمینشان که مهر ولایت و اعتقاد به امامت را بر قلوب خود حک کردند محل توسلمان برای مطالبه شهادت از خدا میشود تا شاید شبیه مادرمان حضرت زهرا یا آنهایی که دعا میکردند تا پلاکها و استخوانهایشان در میان انبوه بمبها و گلولهها محو شود و بینشان و بیپلاک در این خاک آرام بگیرند، مفقود الجسد و مفقودالاثر شویم.
اما دشمن گویا هنوز این چیزها را نمیداند و متوجه نیست آنهایی که در مرزها هستند مردان غیرتند، همانهایی که هشت سال با دستان خالی در برابر تیر و ترکشها ایستادند و دشمن را به سطوح آوردند.. همانهایی که شاید فرزندی چون فاطمه بلباسی فرزند شهید مفقودالاثر مدافع حرم محمد بلباسی تربیت کرده باشند که برایشان خوانده بود « یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور…» اینها از جنس همانهایی هستند با مادری که اگر سرهای بریده برایشان بیاورند برمیگردانند و میگویند ما چیزی را که برای خدا و انقلاب دادیم پس نمیگیریم، همانهایی که در زمان جنگ تحمیلی و زمین گیر شدن گردان در پشت مینها فعل نمیشود رد شد را نمیشناختند و با قطعه قطعه شدن فعل میتوان را صرف میکردند. آنهایی که دستشان به پولهای بیت المال نرسیده بود و مراقب بودند تا مبادا دست درازی در بند پوتینهای بیت المالشان آنها را از بهشت براند!!! شهدای پاسدار سیستان و بلوچستان از همان جنس هستند، اما دریغ که آنها رفتند و ما تنها کوچههایمان را به نامشان میکنیم و زمان آدرس خواستنها گم میشویم.
کوچههایمان را به نامشان میکنیم و از گذرگاههای زندگی باامداد غیبی آنها عبور میکنیم اما زود یادمان میرود آنها چه مردان بی ادعایی بودند که مراقب بودند تا مبادا بیش تر از جیره خود آب بردارند، همان طور که یادمان رفته آنهایی که در هویزه، طلائیه، فکّه، شلمچه و حلبچه فهمیدهها، باکریها، چمرانها، آوینیها و … شدند. آنها شهید شدند تا بگویند عاشورایی دیگر در پیش است، آمدند بگویند فتنه در کمین است، باز هم به موقع رفتند. درست زمانی که به آنها احتیاج داشتیم. رفتند بگویند نسل جهادند، رفتند تا بگویند هوای برادرانمان را داشته باشید، مبادا در کنج آسایشگاههای جانبازان و سرای سالمندان نفسهایشان که طعم انواع و اقسام شیمیاییها را میدهد به شماره افتد. رفتند تا بگویند مبادا رهبرمان جرعه جرعه آب شود و شما کاری نکنید… باز هم به موقع رفتند. آری آنها رفتند تا ما خودمان را محک بزنیم، هرچند با رفتنشان در اولین فرصت انتقام سختی از عاملان این حادثه به عمل میآید اما کاش مسیرمان را گم نکنیم.