هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی اتفاق مهم و خوشگل اول اينكه مجلس محترم با افزايش قيمت سيگار مخالفت كرد! اين شايد از نظر عوام خبر مهمي محسوب نشود اما خب مشكل خودشان است كه قدرت درك اين اتفاق مهم را ندارند و دقيقا همين‌جاست كه فرق بين عوام و خواص (از جمله ما!) معلوم مي‌گردد! […]

هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی

اتفاق مهم و خوشگل اول اينكه مجلس محترم با افزايش قيمت سيگار مخالفت كرد! اين شايد از نظر عوام خبر مهمي محسوب نشود اما خب مشكل خودشان است كه قدرت درك اين اتفاق مهم را ندارند و دقيقا همين‌جاست كه فرق بين عوام و خواص (از جمله ما!) معلوم مي‌گردد! اصولا سيگار خيلي نقش مهمي در معادلات سياسي و فرهنگي و اجتماعي بازي مي‌كند. شما نگاه كنيد (به من نگاه نكنيد، به اوضاع نگاه كنيد!)، «فيدل كاسترو» و «چه‌گوارا» و «چرچيل» و حتي «بيسنته ليزارازو» (بازيكن سابق تيم ملي فرانسه» و غيره و ذلك، آيا مغز خر و پاچه گوسفند خورده بودند كه سيگار مي‌كشيدند؟! يا مثلا «پيام صادقيان» و «محسن مسلمان» و باز هم غيره و ذلك، حالي‌شان نمي‌شود كه قليان براي سلامتي مفيد است؟! يا آيا مسئولان و كارشناسان حوزه سينماي كشور، الكي احساس خطر كردند كه امسال در فيلم‌هاي حاضر در جشنواره فجر، اين همه سيگار كشيدن به نمايش درآمده است؟! خب، مجلس محترم با صرف كلي وقت و هزينه مادي و معنوي و ساعت‌ها كار كارشناسي، به اين نتيجه رسيد كه جلوي افزايش بي‌‌رويه قيمت سيگار را بگيرد و افزايش قيمت‌ها را معطوف به چيزهاي بي‌اهميتي مثل يخچال و قيمت خودرو و مسكن و دارو و… كند! اين‌طوري، هم مشت محكمي بر دهان ياوه‌گويان زده مي‌شود و هم اينكه جمعيت اهل دود، خوشحال مي‌شوند و در انتخابات بعدي مجلس به اين دوستان، رأي خواهند داد!
اتفاق مهم ديگر به كشف يك اصطلاح و معادل خوشگل ديگر در فرهنگستان زبان و ادب فارسي برمي‌گردد! همان‌طور كه در جريان هستيد، اين فرهنگستان بودجه فرهنگي ناقابلي دريافت مي‌كند كه فرهنگ‌سازي بنمايد! مثلا اين دوستان تصميم گرفتند كه به جاي «كراوات» از «دراز آويز زينتي» استفاده نماييم يا به «آنتي ديورتيك» بگوييم «پادپيشابي» (كه ناموسا خود اصل جنس است!) و به «فتوسنتز» بگوييم «فروغ‌آمايي» كه خيلي ممنونيم! اين عزيزان در فرهنگستان، اخيرا به دليل افزايش وحشتناك قيمت‌ها در كشور كه به جان خودم هيچ تناسبي با دريافتي ما ندارد و به جان «رضا هدايتي» (همكارمه!) دهان ما را مورد عنايت آسفالت و قير قرار داده، براي اينكه تسكيني به درد مردم داده باشند و با آنها همدردي بنمايند، به حالتي كه مردم بعد از مواجه شدن با قيمت‌هاي نجومي پيدا مي‌كنند و اجنبي‌ها به آن مي‌گويند «هنگ» يا «آچمز»، گفتند كه بگوييم «دو سر باخت دهان سرويس»! اينجوري وقتي مردم، امروز مي‌روند قيمت يك يخچال با مارك دارغوزآبادي را مي‌پرسند و مي‌شنوند كه «۸ ميليون تومان ناقابل» و فردا مي‌روند دوباره مي‌پرسند و مي‌شنوند كه «۸ ميليون و ششصد و چهل و سه هزار تومان ناقابل»، به فروشنده مي‌توانند بگويند «دو سر باخت دهان سرويس شديم كه» و بعدش همراه با فروشنده محترم، قاه قاه به ريش خودشان و مشكلاتشان بخندند و دور هم خوش باشند!
و اما خبر خوشگل و سوم مهم مربوط مي‌شود به… « الناز شاكردوست»؟، نخير! به… «همايون‌ غني‌زاده»؟، نخير! به… اون شب كوفتي كه اون ماه لعنتي بالاخره كامل شد؟، نخيرررر! مربوط مي‌شود به خانم «بهنوش بختياري» كه قول داد ديگه گوشت نخره اما گوشت بخوره!
آقا، اصلا چرا راه دوري برويم؟ همين من، همين بنده! من اصولا ماكاروني را با سويا بيشتر دوست مي‌دارم تا با گوشت! خب آيا اين، كار بدي‌ست؟! آيا به كسي ربطي دارد كه «بيسنته ليزارازو» (همان بازيكن سابق تيم ملي فرانسه كه در بخش سيگار به او اشاره كردم!) گوشت‌خوار است يا گياه‌خوار؟!
در همين راستا، خانم بهنوش بختياري هم خواسته يك چيزي بگويد كه هم خدا را خوش بيايد و هم بنده خدا را منتهي ايشان هم متاسفانه دچار همان آسيب «دو سر باخت دهان سرويس» شد كه جا دارد از همينجا مراتب همدردي خودمان را با شخص ايشان اعلام نماييم!
البته ناگفته نماند كه كلا اگر دقت كنيد متوجه مي‌شويد كه حذف بعضي چيزها از سبد خانوار، آن قدري هم كه فكر مي‌كرديد، اتفاق بد و ناراحت‌كننده‌اي نيست. مثلا اگر يادتان باشد، يك روزي، كتاب در سبد هر خانواري بود و خريدن آن جزو ضروريات بود اما الآن سال‌هاست كه كتاب از اين سبدحذف شده و خريدش تبديل گشته به چيزي در مايه‌هاي «حتي شوخيش هم زشته» اما همان‌طور كه مستحضريد، باعث ايجاد مشكلي نشده و فقط فرهنگ و آگاهي ما دچار آسيب شده كه آن هم اصلا مشكلي نيست! گوشت هم به همين شكل مي‌باشد و دقيقا مثل مرغ و يخچال و امكان مسافرت و خريد خانه و اتومبيل و اينها مي‌باشد كه اگر نباشند، اتفاقي نمي‌افتد! خب گوشت نخوريم، كوفت بخوريم؛ چه فرقي مي‌كند؟ هان؟! نمي‌ميريم كه! ‌