کاوه ایرانی اواخر سال جاری انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی را در پیش داریم. انتخاباتی که می تواند سرنوشت سیاسی ایران را تعیین کند. در واقع انتخابات اسفند ماه ۹۸ صحنه زورآزمایی جریان ها و گروه هایی است که مدعی پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری هستند. اما عملکرد دو جریان سیاسی مهم یعنی […]

  کاوه ایرانی

اواخر سال جاری انتخابات یازدهم مجلس شورای اسلامی را در پیش داریم. انتخاباتی که می تواند سرنوشت سیاسی ایران را تعیین کند. در واقع انتخابات اسفند ماه ۹۸ صحنه زورآزمایی جریان ها و گروه هایی است که مدعی پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری هستند. اما عملکرد دو جریان سیاسی مهم یعنی اصولگرایان و اصلاح طلبان تا به امروز بازخورد مثبتی در جامعه نداشته است. به همین دلیل آینده این دو کارزار انتخاباتی نیز در هاله ای از ابهام بوده  و تحت تاثیر فضای جامعه قرار دارد.

سقوط پایگاه اصولگرایان در جامعه
عملکرد جریان های شاخص سیاسی در دو دهه اخیر نشان داده که این دو جریان سیاسی به دلایل متعدد در برآورده ساختن انتظارات مردم ناتوان بوده اند و به نوعی جامعه را از خود ناامید کرده اند. اصولگرایان که در دوره ای هم مجلس و هم دولت را در اختیار داشتند، تنها منافع گروهی و جناحی خود را مد نظر قرار دادند و کمتر منافع ملی را در نظر داشتند. در میان اصولگرایان چهره های رادیکال و تندرو بارها فضای سیاسی داخلی و خارجی کشور را متشنج کردند و جامعه شاهد بود که به رغم تمام ادعاهایی که از سوی این جریان سیاسی دیده شد، آنها نیز آنچنان که مدعی بودند، دست پاک نبودند چرا که صدها فساد مالی و همچنین اختلاس های ریز و درشت از کنار این جریان سیاسی بیرون آمد. این جریان سیاسی در حالی که مردم تحت فشار تحریم ها قرار داشتند، به منافع سرشاری از قبل تحریم ها دست یافتند تا جایی که به تائید صاحب نظران، تبدیل به کاسبان تحریم شدند. کاسبانی که سود و منافعشان در گرو تحریم های بیشتر علیه ملت ایران بود. از سوی دیگر مطالبات اجتماعی و مدنی جامعه کمترین ارزشی برای اصولگرایان نداشت تا جایی که پایگاه اجتماعی این جریان سیاسی در کشور به طور کامل سقوط کرد و امروز کمتر کسی را در جامعه می بینیم که نگاه مثبتی به اصولگرایان داشته باشد.

رنجش مدنی از اصلاح طلبی
جریان اصلاح طلبی که در دوم خرداد ۷۶ متولد شده بود، آنچنان با استقبال جامعه مواجه شد که گمان می رفت مسیر حرکت کشور را در آینده تغییر دهد. اما بخل سیاسی برخی افراد و جریان های ناکام سیاسی، این جریان را هر روز با چالشی جدید مواجه ساخت. از سوی دیگر این جریان سیاسی نیز در خود نیروهایی را جای داده بود که با بیان شعارهای تند و اظهارنظرهای رادیکالیسم ضد دینی موجب شدند تا دستگاه تبلیغاتی اصولگرایان تندرو به بهانه دفاع از دین و انقلاب، این جریان را به عنوان جریانی غربگرا در کشور معرفی کرده و به همین علت چهره های تصمیم ساز اصلاح طلبی را تحت فشار قرار دهند. از شاخص ترین شعارهای اصلاح طلبی، ایجاد فضای باز سیاسی بود که به دلیل برخی رفتارهای غیرعقلانی و شاید مغرضانه به نام اصلاح طلبی، هرگز محقق نشد.
ناکامی دولت اصلاحات در تحقق برخی وعده ها، تعطیلی اولین شورای شهر تهران، جنجال های مجلس ششم و برخی دیگر از حوادث این دوره موجب شد تا در سال ۸۴ مردم به سمتی حرکت کنند که عاقبت آن حاکمیت پوپولیسم سیاسی در کشور بود.
محمود احمدی نژاد با شعارهای عدالت محوری آنچنان مردم محروم و مستضعف جامعه را به سوی خود کشید که کمتر کسی تصور آن را داشت. اما واقعیت این بود که اینبار اصول گرایان در پشت چهره ای نچندان معروف پنهان شده بودند تا در قامت عدالت خواهی دولت را در کنار مجلس به تصاحب خود درآورند. در دوره دوم ریاست جمهوری احمدی نژاد اما شرایط تغییر کرد. او در چهر سال اول به خوبی دانسته بود که اگر بخواهد به روش اصولگرایان رفتار کند، تنها آلت دستی بیش نخواهد بود. به همین دلیل احمدی نژاد تنها چند روز پس از آنکه قائله انتخابات خوابید و توانست نفس راحتی در ساختمان پاستور بکشد، حساب خود را از اصولگرایان جدا کرد و تصمیم گیری خود را به حلقه نزدیکان خود محول ساخت. این رویکرد جدید احمدی نژاد شوک بزرگی بر اصولگرایانی وارد ساخت که در همه زمینه ها از او حمایت کرده بودند. تغییرات ناگهانی در دولت دهم و حذف چهره های اصولگرای منتقد از کابینه خشم پدرخوانده ها را با خود به همراه داشت تا جایی که او را به انحراف متهم ساختند و در رسانه های خود از ظهور جریان انحرافی سخن گفتند.

اعتدالگرایان، رفیقان نیمه راه
دولت دهم در حالی به پایان عمر خود نزدیک می شد که تحریم های شورای امنیت با حداکثر فشارها بر کشور سایه افکنده بود. البته نه اصولگرایان، نه اصلاح طلبان و نه حامیان نزدیک احمدی نژاد و نه هیچ مسئول بلندپایه دیگری از این تحریم ها تحت فشار نبودند بلکه این آحاد جامعه بود که می بایست تحریم ها را به صورت قهرمانانه بپذیرد و با افتخار تحمل کند!
نارضایتی جامعه از وضعیت اقتصادی موجب شد تا فرصت برای جریانی جدید برای حضور در عرصه سیاست آماده شود. این جریان که تا پیش از این در صف اصولگرایان قرار داشت با ائتلاف زیرکانه توانست نظر اصلاح طلبان را به خود جلب کرده و با پیشیبانی میلیونی حامیان گفتمان اصلاحات، پیروز انتخابات شود.
دولتی که نام تدبیر و امید را بر خود گذارده بود قرار بود باد خردورزی کاری کند که «هم چرخ اقتصاد بچرخد و هم چرخ سانتریفیوژها». در چهار سال اول دولت یازدهم اوضاع تا حدی به خوبی پیش رفت و نتیجه آن برجامی بود که نوید روزهای بهتر را می داد. اما زمانی رسید که دیگر برجام برای ساکن جدید کاخ سفید هیچ ارزشی نداشت. و بار دیگر وضعیت به تدریج همچون گذشته شد. اینکه چطور جریان های سیاسی و شبه جریان های سیاسی بر تصمیم گیری های دولت تاثیرگذاردند، موضوعی است که در این گزارش نمی گنجد. اما آنچه که امروز در جامعه خودنمایی می کند نارضایتی از عملکرد مسئولانی است که به عنوان سران دولت و نمایندگان مجلس دهم، در تحقق وعده های خود ناتوان ظاهر شدند.

همه چیز در پایان امسال است!
در چنین شرایطی امروز شاهد هستیم که جریان های سیاسی در تکاپوی انتخابات مجلس یازدهم هستند. نمایندگان مجلس با تصویب طرح هایی سعی دارند در این انتخابات تاثیرگذار باشند. برخی از مسئولین دولتی هم تلاش می کنند از هم اکنون برای راهیابی به مجلس نظر مردم را به خود جلب کنند. بنا بر اعلام برخی از خبرگزاری ها ماراتن انتخابات ۹۸ با استعفای ۸ فرماندار با هدف رسیدن به کرسی‌های مجلس یازدهم عملاً آغاز شده است. پیش‌تر وزیر کشور روز ۳۱ فروردین‌ماه را آخرین مهلت برای استعفای مدیران شاغل، استانداران، فرمانداران و بخشداران در وزارت کشور جهت حضور در این انتخابات اعلام کرده بود. هر چند هنوز وزارت کشور رسماً آمار نهایی تعداد استعفاها را در این خصوص اعلام نکرده اما بر اساس همین اطلاعاتی که در منابع خبری شهرها و استان‌های مختلف وجود دارد، می‌توان به این نتیجه رسید برخلاف ادوار قبلی در این دوره انگیزه مدیران وزارت کشور برای رسیدن به کرسی‌های مجلس کمتر شده است.
در نهایت در چند ماه آینده جامعه باید منتظر یک جریان جدید سیاسی باشد که با اتکا به پیشینه ای پاک بتواند نظر مردم را بخود جلب کند. در صورت عدم ظهور چنین جریانی، نمی توان شاهد اقبال حداکثری مردم نسبت به صندوق های رای بود چرا که جامعه امروز ما هر دو یا شاید بهتر بگوئیم هر سه جریان اصولگرا، اصلاح طلب و اعتدالگرا، را سنجیده است و امید چندانی به آنان ندارد.