
تغییرات انفعالی و پی در پی مدیران باشگاههای فوتبال ایران و چالشهای فروانی که این مدیران همچون میراثی شوم برای مدیران پس از خود به جای میگذارند به بحرانی لاینحل در فوتبال ما تبدیل شده است. تغییرات مکرر مدیران و خانه تکانی در هیئتمدیره باشگاهها آن هم با سلایق مختلف موجب تشدید مشکلات و به […]
تغییرات انفعالی و پی در پی مدیران باشگاههای فوتبال ایران و چالشهای فروانی که این مدیران همچون میراثی شوم برای مدیران پس از خود به جای میگذارند به بحرانی لاینحل در فوتبال ما تبدیل شده است. تغییرات مکرر مدیران و خانه تکانی در هیئتمدیره باشگاهها آن هم با سلایق مختلف موجب تشدید مشکلات و به وجود آمدن اتفاقات عجیب و غریبی شده است که متاسفانه امیدی به پایان این وضعیت و دور باطل وجود ندارد. یکی از مشکلات بزرگ مدیران باشگاهها عدم توجه و دقت کافی در مفاد قراردادها و چگونگی انعقاد یک توافقنامهی کاری مشخص و واضح برای استخدام مربیان و خرید بازیکنان میباشد. همین امر یعنی عدم توجه کافی در تنظیم قراردادها باعث به وجود آمدن تعهدات سنگین با هزینههای فروان برای فوتبال و باشگاههای ما شده است. پیامد این قراردادها صدور آرای فروان از سوی فیفا مبنی بر محرومیت، کسر امتیاز و جریمههای سنگین برای باشگاهها و تیمهای گوناگون بوده است. همین حالا مشکل فسخ قرارداد با وینفردشفر با توجه به قراردادی که مدیران سابق به امضا رساندهاند برای استقلال به یک چالش بزرگ تبدیل شده است. تنها دلیلی که میتواند باعث به وجود آمدن چنین مشکلی شود کارنابلدی و عدم داشتن تخصص، تجربه و مهارت کافی مدیران انتصابی از سوی وزارت ورزش است. مدیری که از حول حلیم داخل دیگ جاه طلبی و پست و مقام میافتد و تنها بستن قرارداد و آرام کردن مقطعی هواداران برایش مهم است و دیگر به عواقب آن فکر نمیکند. آیا با وجود اینگونه افراد امیدی به پیشرفت و سر و سامان یافتن فوتبال ایران وجود دارد؟ آیا کسی که ادعای حضور سی ساله در فوتبال و ورزش ایران را دارد باید چنین در دام مدیر برنامههای سرمربی گرفتار شود و بی محابا برای باشگاهی که سی میلیون هوادار دارد چنین تعهدی به بار آورد. چرا نباید در چنین مواقع از وجود و مشورت اهالی فن بهره بُرد. مقصر اصلی در بروز چنین اتفاقاتی ابتدا وزارت ورزش است که برای رسیدن به اهداف خود به آدمهایی میدان میدهد که در اداره کردن یک تیم محلی هم عاجزند تا چه برسد به باشگاه بزرگی چون استقلال، اینگونه تصمیمات بیشتر به دوستی خالهخرسه شبیه است تا یک تصمیم منطقی و اصولی، آیا اینک وزارت ورزش پاسخگوی این افتضاح بزرگ در استقلال است که مسبب آن مدیر انتصابی آن وزارتخانه میباشد چرا در چنین مواقعی صدایی از وزارت ورزش شنیده نمیشود و علناً اعلام کنند ما با مدیر متخلف برخورد خواهیم کرد. نکته بعدی سوال از مدیری است که بدون اینکه در ادارهی باشگاههای فوتبال تخصص، تجربه و مهارتی داشته باشد با کوچکترین درخواست وزارت ورزش وارد این عرصه میشود و با کارها و تصمیمات غلط همه چیز را بهم میریزد و وقتی عرصه را بر خود تنگ میبیند به جای عذرخواهی طلبکارانه میگوید این کار تکلیفی بود که باید انجام میشد! تا کی باید ضعف و بی کفایتی در مدیریت و مسئولیتهای محوله را با حرفهای دهان پرکن و کلمات قُلمبه سُلمبه توجیه کرد. امروز استقلال چوب قرارداد غلط و اشتباهی را میخورد که مدیران سابق با افتخار و لبخند به لب با شفر بستند بدون آنکه در آن یک بند به عنوان فسخ قرارداد در مواقع اضطراری و عدم رضایت طرفین از نوع اجرای تعهدات بگنجانند. اگر این مورد به ظاهر ساده در قرارداد شفر وجود داشت دیگر لازم نبود در چهل و هشت ساعت گذشته مدیران باشگاه استقلال سیصد بار خبر ضد و نقیض در مورد اخراج و ابقای وینفردشفر منتشر نمایند. در این ماجرا فتحی هم به اندازهی افتخاری مقصر است چون با وجود آگاه بودن از نوع انعقاد قرارداد شفر پا پیش گذاشته و مدیریت استقلال را پذیرفته است. ایشان اگر مهارت و تخصص کافی در امور مدیریتی و تنظیم مفاد قرارداد های ورزشی داشتند با شفر جلسهای برگزار و خواستهها و انتظارات مدیریت جدید را با او مطرح و با توجه به این انتظارات قرارداد دیگری تنظیم میکردند. تا امروز لازم نباشد برای اینکه تمام تقصیرات گردن مدیریت قبلی بیفتد با قایم باشک بازی هواداران و رسانهها را در یک سردرگمی فرو ببرد. بالاخره استقلال شفر را میخواهد یا نمیخواهد؟ این حکایت انتصاب مدیران باشگاههای کشور ما است، مدیرانی که با تصمیمات غلط و کارشناسی نشده چالشهای فروانی پیشروی تیمهای فوتبال میگذارند.