مهدی روحی مدیر مسئول واژه ها و اصطلاحاتی که در ادبیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور و در راستای ایجاد توسعه جامع پایدار در برنامه ریزی های خرد و کلان و همچنین سخنان رسمی دست اندرکاران امور مورد استفاده قرار می گیرند، هنگامی که قرار است از حرف و شعار به عمل برآیند نه تنها کارساز نیستند […]

مهدی روحی
مدیر مسئول

واژه ها و اصطلاحاتی که در ادبیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور و در راستای ایجاد توسعه جامع پایدار در برنامه ریزی های خرد و کلان و همچنین سخنان رسمی دست اندرکاران امور مورد استفاده قرار می گیرند، هنگامی که قرار است از حرف و شعار به عمل برآیند نه تنها کارساز نیستند بلکه با ذات و اصل خود هم فاصله فاحشی می گیرند.
به عبارت دیگر همیشه واژه هایی همچون شفافیت، برنامه ریزی، تخصص گرایی و به ویژه شایسته سالاری از سوی مسئولان بیان می شود، اما زمانی که به اطرافمان و به اوضاع و احوالی که درگیر آن هستیم و به طور خاص به شرایط اقتصادی و معیشت مردم نگاه می کنیم با یک حساب سرانگشتی درمیابیم که در عمل تا چه اندازه از اهداف فاصله گرفته ایم و تا چه اندازه چوب ندانم کاری (ناشایسته سالاری) را می خوریم.
هنگامی که سخن از شایسته سالاری در میان است، مصداق عینی آن را باید در کنار تخصص و تجربه در استفاده درست و بجا از افراد کاردان جست و جو کرد.
در یک تعریف مختصر و مفید، ایران گرفتار «مدیریت وارونه» است؛ معمولا در کنار یک مدیر لایق دستیاران فاقد هرگونه توانایی [خودی ها] منصوب می شوند که ترمز او را بکشد یا برعکس، مدیری را انتخاب می کنند که اصلاً تخصصی در آن حوزه ندارد که اگر افراد شایسته ای هم کنارش باشند با ترفندهای گوناگون بیکاره و از رده خارج می شوند.
برای اثبات چنین شرایطی نمونه های زیادی وجود دارد. به طور مثال مدیریت بحران که خود نماد بحران مدیریت است یا اجرای خصوصی سازی که صنعت کشور را به نابودی کشیده است و یا اینکه ارز معروف ۴۲۰۰ تومانی که دوای اوضاع نابسمان نشد بلکه به مشکلات مردم دامن زد و برعکس آب را در آسیاب رانتخواران ریخت. به مصداق معروف؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…