
وقتی کفش های دلتنگ رو پیاده روهای بهاری به تقاطعی می کشوندت که سرش به وصال می رسه و تهش به ناکجا آباد دیروز، یه حسی باهاتِ مثه اینکه الان تو این لحظه یه آشنا می بینی، بدتر از همه اینکه سایه ای سایه به سایه ات به خیالت دامن می زنه، یه سایه که […]
وقتی کفش های دلتنگ رو پیاده روهای بهاری به تقاطعی می کشوندت که سرش به وصال می رسه و تهش به ناکجا آباد دیروز، یه حسی باهاتِ مثه اینکه الان تو این لحظه یه آشنا می بینی، بدتر از همه اینکه سایه ای سایه به سایه ات به خیالت دامن می زنه، یه سایه که کم مونده بیاد از پشت شونه هات سرک بکشه و صدات کنه… اینجاست که دوباره تو پر از دودِ خیابون از همه چی خالی می شی حتی از خودت… وقتی یه دلشوره آشنا دوباره انقلاب به پا می کنه تو عصر بارون زده ی اردیبهشت یواش یواش به آخر خط رسیده و نرسیده!
حلقه حلقه گیسوان تاب دارش
اسیر بی رمقی دستان کدامین شب
کدامین روزِ بی روزن
هنوز در باد می رقصد؟
لبخندهای گس ماسیده بر صورتی که
بیگانه است با آینه
در چله نشین بهاری که راه و بیراه
به زخمه اردیبهشت تن می دهد!
در هجوم خاکسترگون غروب هایی که
چشمخانه پر دردش را
نه به جستجو وامی دارد
نه به انتظار می نشاند…
وای از دستان عصیانگرش
که هر دم مشت می شود
بر قحطی زده روحی که
وجب به وجب کویر است
و رمق به رمق تشنه!!
بیانیه در مورد فساد بزرگ اخیر
هومن جعفری
بعد از اینکه مسوولان وزارت آموزش و پرورش متوجه شدند که یک فساد عظیم در زیرمجموعه های تحت امرشان رخ داده، بلافاصله تیم های نظارتی و کماندویی با انجام عملیات نظامی گسترده وارد عمل شده و ضمن در دست گرفتن کامل اوضاع، مقادیری از متخلفان را کشف و ضبط کردند!
در همین رابطه بیانیه زیر نیز منتشر گردید.
به استحضار ملت شریف می رساند که وزارت آموزش و پرورش پیشگام در امر شریف مبارزه با فساد و کارهای بد بد است.بعد از دریافت گزارش های مردمی مبنی بر رخ دادن امر مضر و ضاله شادی کردن در مدارس به این نتیجه رسیدیم که فرامین زیر را صادر کنیم تا دیگر از این اتفاقات دهشتناک در حوزه استحفاظیه ما صورت نگیرد!
۱٫ از این به بعد،هرگونه بازی شادی و خوشحالی در مدارس ما به صورت کامل ممنوع است.هرکس بخندد یا لطیفه بگوید یا به خودجنبانی مشغول باشد در جمع فلک می گردد.مسخره شما نیستیم که!
۲٫ضمن دعوت از همه به بازخوانی بند بالا برای اینکه خیال عده ای راحت شود یکبار دیگر تاکید می کنیم نه تنها بازی و شادی و خنده در مدارس ممنوع است بلکه از این به بعد هرکسی یکی از این کارهای قبیحه را انجام بدهد نه تنها فلک می شود بلکه پدر و مادر و پدر بزرگ و مادربزرگ خودش و معلمش را هم فلک می کنیم.بالاخره ترامپ هم همین طوری تحریم می کند.شما با یک بانکی کار کنی همه مشتریان آن بانک هم تحریم می شوند. ما هم هرکسی که جزو فک و فامیل شادی کنندگان باشد را فلک می کنیم در تربیت بچه کوتاهی نکنند!ایشان مادر تحریم ها را راه انداخته ما مادر فلک ها را!
۳٫از این پس در مدارس نه تنها کسی حق خواندن ترانه و خودجنبانی را ندارد بلکه برهمگان واضح و لازم و مبرهن است که اگر کسی خدای ناکرده در مدرسه ای شادی کرد، بقیه باید حتما بنشینند و دو ساعت گریه کنند که دل نازک دلواپسان راضی شود.
۴٫از این پس کلیه دانش آموزان مقاطع مهد کودک تا دبیرستان، در کلیه دقایق زندگی خود حق گوش کردن به هیچ آهنگ مجاز یا غیرمجازی ندارند.به پیوست یک بودجه کلانی برای تهیه گلچین مداحی منتخب سال ۹۷ تصویب می شود و کلیه دانش آموزان هم وظیفه دارند موقع ثبت نام مبلغ این دی وی دی را پرداخت کرده و در طول زندگی فقط همین ها را گوش دهند.دیپلمشان را بگیرند بعدش هر کاری خواستند انجام بدهند به ما مربوط نیست!
استقلال بحرین از ایران
در بيست و دوم ارديبهشت ماه سال ۱۳۴۹ شمسي شوراي امنيت سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه شماره ۲۷۸، نظرخواهي فرستاده سازمان ملل از مردم بحرين را تأييد كرد و به اين ترتيب، اين كشور جزيرهاي، مستقل شد. فرستاده سازمان ملل به بحرين، در مدت دو هفته، از طريق گفتگو با سران قبايل و افراد صاحب نفوذ در اين كشور، به اين نتيجه رسيده بود كه بحرين مستقل شود. جزيره بحرين در خليج فارس قبل از ظهور اسلام جزو قلمرو ايران بود و با تشكيل حكومت اسلامي، تحت كنترل خلفاي مسلمان درآمد. از اوايل قرن هفتم هجري، بار ديگر به ايران ضميمه شد تا اين كه پس از چندين بار جابجايي قدرت در اين جزيره، بحرين در آستانه جنگ جهاني اول، تحتالحمايه انگلستان گرديد. با اين حال، ايران همواره بر حاكميت خود بر بحرين تأكيد داشت و به انگليس به خاطر اشغال بحرين اعتراض ميكرد. در اوايل دهه ۱۳۴۰ ش انگليس به دليل ناتواني در اداره مستعمراتش، تصميم به عقبنشيني از خليج فارس گرفت، لذا با توافق رژيم شاه، زمينهسازي براي يك نظرخواهي در بحرين، زير نظر سازمان ملل، براي تعيين تكليف اين جزيره فراهم شد كه به استقلال آن انجاميد و حاكميت چند قرني ايران بر بحرين در ۲۴ ارديبهشت ۱۳۴۹ پايان پذيرفت.
ناله در گلو خفته
صادق صبور
این دوست من هم حکایتی ست برای خودش، در دیدارهای گاه و بی گاهی که با هم داریم، هنوز سلام و احوال پرسی تمام نشده، سر درد دلش باز می شود. به قول خودش که می گوید: اگر به تو نگویم، پیش بقال سر کوچه سفره دلم را باز کنم. چند روز پیش که او را دیدم سخت آشفته و نگران به نظر می رسید؛ از صاحب خانه اش شاکی و به قول قدیمی ها عارض بود. می گفت: چشم به هم نگذاشته، موعد اجاره سر می آید و سر و کله طرف پیدا می شود. پارسال ۲۵۰ هزار تومان گذاشت روی اجاره و امسال با هزار منت و ادا و اطوار می خواهد ۳۵۰ هزار تومان اضافه کند. دوستم که دلم بسیار می سوخت، یک نفس آن هم با صدای بلند که همه را متوجه خود کرده بود، می نالید و غر می زد و گاهی هم از فرط عصبانیت آب دهانش هم در فضا پراکنده می شد. برای این که او را آرام کرده باشم، گفتم: ببین… این فقط تو نیستی که اجاره خانه ات بالا رفته، امثال من و تو زیاد…
هنوز حرفم تمام نشده، سرم داد زد و گفت: این که خیلی ها مشکلی شبیه من دارند؛ افزایش اجاره خانه و کرایه تاکسی، بالا رفتن دایم نان و پنیر و ماکارونی و …
دوستم مثل ماشینی که باطری خالی کرده باشد از نفس افتاد و سکوت کرد. فکر کردم شاید فرصت مناسبی باشد، کمی او را دلداری بدهم؛ دستم را روی شانه اش گذاشتم و تا آمدم لب باز کنم، او که می دانست حرف های تکراری من از چه قماشی است، دستم را از روی شانه اش برداشت، عینکش را با لب آستین پیراهنش پاک کرد و بدون خداحافظی راهش را گرفت و رفت؛ دهانش نیمه باز بود، اما ناله ای از آن در نمی آمد.