اشاره یک جایی؛ شاید ته ته ذهنیت و خاطراتمان، هنوز اصطلاح‌ها و جمله‌هایی شبیه به اینها وجود داشته باشند؛ «روح پهلوانی»، «احترام به رقیب»، «ما ایرانی‌ها آدم‌های بافرهنگی هستیم» و…، چیزهایی که احتمالا مربوط به دوران پارینه‌سنگی و بسیار از ما دورند! همیشه پای یک بازنده در میان است لیگ که به پایان رسید، خیلی‌ها […]

اشاره

یک جایی؛ شاید ته ته ذهنیت و خاطراتمان، هنوز اصطلاح‌ها و جمله‌هایی شبیه به اینها وجود داشته باشند؛ «روح پهلوانی»، «احترام به رقیب»، «ما ایرانی‌ها آدم‌های بافرهنگی هستیم» و…، چیزهایی که احتمالا مربوط به دوران پارینه‌سنگی و بسیار از ما دورند!

همیشه پای یک بازنده در میان است
لیگ که به پایان رسید، خیلی‌ها از طرفداری وزیر و وکیل از پرسپولیس به‌عنوان دلیل اصلی قهرمانی سه‌باره سرخ‌پوشان در لیگ برتر گفتند و نوشتند. طبق معمول، فضای پر از وهم و عناد و کنایه و کینه موجود در فوتبال کشورمان از این ادعا استقبال و به آن دامن هم زد. استقلالی‌ها به‌عنوان رقیب قدیمی و سپاهانی‌ها به نمایندگی از اپوزیسیون شهرستانی‌های ضد پایتخت، بیشتر از همه بر این ادعا پافشاری کردند. بعد از بازی برگشت لیگ بین سپاهان و پرسپولیس در ورزشگاه آزادی که آن همه درگیری و فضاحت را به بار آورد، این ادعا از طرف سپاهانی‌ها بیشتر هم تکرار و حتی ادامه درگیری به دیدار نیمه‌نهایی جام حذفی در اصفهان وعده داده و موکول شد!
آن روز در تهران یک نفر هم کشته شد و اگرچه طرفداران پرسپولیس هم بی‌تقصیر نبودند اما دوربین‌ها و هیجان و عصبانیت تیم سپاهان و طرفداران پرشورش، یک وضعیت نامناسب را در اصفهان و بازی نیمه‌نهایی جام حذفی برایمان متصور می‌کرد که دودش هم به چشم این تیم قدیمی اصفهانی خواهد رفت و هم به چشم کلیت فوتبال ایران… .

وقتی از شعور حرف می‌زنیم دقیقا از چه می‌گوییم؟
روزی که تجارت وارد فوتبال شد، وقتی «قانون بوسمن» به خاطر یک مشت دلار تصویب شد و پای شرط‌بندها و دلال‌ها و… به آن باز شد، یعنی؛ «باید مراقب بود». وقتی هم صحبت از حرفه‌ای‌گری در فوتبال ایران شد، همه به نداشتن ورزشگاه استاندارد و چمن ایده‌آل و مدیریت مدرن و… به درستی اشاره کردند اما هیچ‌کس حواسش به این نبود که حرفه‌ای‌گری از آگاهی و شعور و فرهنگ می‌آید و ما در سینما و فوتبال و مواردی که وارداتی محسوب می‌شوند، برای رسیدن به فرهنگ حرفه‌ای که پیش‌نیاز فن و تکنیک و… است، خیلی خیلی کمبود داریم.
با این حال، فوتبالی که «بود» را به هر زور و ترفندی که بود، حرفه‌ای نامیدند و برایش روکش‌های ظاهری و نقاب ساختند؛ با اینکه نه از بلیط‌فروشی حرفه‌ای خبری بود و نه از نظم و سازمان‌دهی و نه آکادمی پیشرفته و نه حق تبلیغات مناسب و… . اینها که گفتم هنوز هم به درستی و کامل در فوتبال ما حل نشده‌اند اما نام لیگمان حرفه‌ای‌ست!
اینها را کنار هم بگذاریم، حاشیه می‌شود اصل فوتبال ما. داخل روزنامه‌ها و سایت‌ها؛ قبل از شروع رقابت، همه از منش و مرام و ادب می‌گویند اما معمولا پس از پایان رقابت و جدیدا در میانه آن، به خوبی از خجالت هم درمی‌آیند و باعث خجالت حتی کلاغ‌های توی ورزشگاه می‌شوند. کلاغ‌ها شرمشان می‌شود و پرواز می‌کنند و می‌روند تا صحنه‌های فجیع و شنیع را نبینند.
تو بی‌شعوری که حرمت نام مادر را نمی‌دانی
بازیکن سپاهان، پریشب بعد از خطای «شجاع خلیل‌زاده» که بازیکن موثر اما متاسفانه از نظر رفتاری دچار اشکالی‌ست، (من یک پرسپولیسی دوآتشه‌ام اما شجاع، برای حرفه‌ای شدن، خیلی کار دارد) به وقیحانه‌ترین شکل ممکن، کلماتی را به کار برد که خیلی‌ها پای تلویزیون‌ها از هرچه فوتبال و رقابت است، بیزار شدند. بازیکن سپاهان که حتی شرمم می‌آید از نوشتن نامش، کسی‌ست که در جنجال تهران، پرسپولیسی‌ها را تهدید کرده بود به تلافی در اصفهان. البته از این دشنام‌ها در فوتبال ایران هزاران بار دیده‌ایم و شنیده‌ایم ولی وقتی این سال‌ها از حرفه‌ای شدن فوتبال گفتیم و باز خروجی‌اش این است، تاسفمان بیشتر می‌شود. فرهنگ فوتبال ما هرگز نتوانسته به اندازه فنون و اصول فوتبال (اگر فرض کنیم که پیشرفت کرده) رو به جلو حرکت کند و هنوز، دلال‌ها و لمپن‌ها در مدیریت و مربی‌گری و بازیگری و خبرنگاری ورزشی و فوتبالی ما جولان می‌دهند.
بازیکن بی‌ادب سپاهان، پریشب به زیبایی و درستی، سرش به سنگ خورد و یکی از دلایل اصلی حذف تیمش شد اما بعید می‌دانم، این اتفاق برای کسی که از شعور و فرهنگ درستی بهره نمی‌برد، باعث عبرت گرفتن شده باشد.
کمیته اخلاق فدراسیون هم که سطح توقعاتش به «ترامادول» و «قلیان» رسیده و کمیته انضباطی هم که درباره‌اش چیزی نگوییم بهتر است!

این سپاهان باید هم ببازد، این فوتبال هم
سپاهان در برابر پرسپولیس در اصفهان، نه از نظر فنی حرفی برای گفتن داشت و نه از نظر فوتبالی. حالا «امیر قلعه‌نوعی» تا سال‌ها بعد هم از داوری جانبدارانه و حمایت از پرسپولیس و… بگوید، نمی‌تواند ضعف تیمش را که اتفاقا خودش مسبب آن بوده، کتمان کند. سپاهان باخت چون اغلب اعضای تیم، به فکر تلافی و تهدید و ارعاب بودند. سپاهان باخت چون جناب آقای سرمربی، همیشه از دست‌های پشت پرده می‌گوید اما هیچ‌وقت از شخص خاصی نام نمی‌برد. یک روز به «فغانی» می‌تازد و افتخار فوتبال ایران را لابی‌باز می‌نامد، یک روز «شهریار» فوتبال ایران را مورد آماج تهمت‌ها قرار می‌دهد و دیگر روز، وزیر ورزش را باعث قهرمان نشدن تیمش معرفی می‌کند! این روحیه طلبکارانه هم به کل تیمش تزریق می‌شود و اینجوری می‌شود که بازیکنان سپاهان، پریشب، فوتبال را با بوکس اشتباه گرفته بودند. تماشاگر هم که معمولا احساسی و تحت‌تاثیر رفتار بازیکنان و باشگاه است، طبیعی‌ست که کنترلی بر رفتار خودش نداشته باشد و این فضای مشوش آغشته به کینه، هر روز در ورزش ایران بیشتر از قبل گسترده می‌شود و تنها چیزی که باقی نمی‌گذارد، همان روح پهلوانی و احترام به رقیب و شعور و آگاهی است که اصطلاح «فوتبال حرفه‌ای» در ایران را تبدیل به یک جوک بی‌مزه کرده است!