ساکنان یک جزیره کوچک در نروژ به دنبال آن هستند تا با حذف ساعت برای ماه های زمستان، مفهوم زمان را از این جزیره حذف کنند.حدود ۳۵۰ نفر در جزیره سوماروی در غرب منطقه ترومسوی نروژ در قطب شمال کارزاری به راه انداخته‌آند تا این جزیره را به نخستین منطقه بدون ساعت در جهان تبدیل […]

ساکنان یک جزیره کوچک در نروژ به دنبال آن هستند تا با حذف ساعت برای ماه های زمستان، مفهوم زمان را از این جزیره حذف کنند.حدود ۳۵۰ نفر در جزیره سوماروی در غرب منطقه ترومسوی نروژ در قطب شمال کارزاری به راه انداخته‌آند تا این جزیره را به نخستین منطقه بدون ساعت در جهان تبدیل کنند.آنها خواستار آن هستند که ساعت کاری برای کار و تجارت در این جزیره لغو شود و ساکنان اجازه داشته باشند هر آنچه را می خواهند در هر زمانی که مایلند انجام دهند زیرا مناسبات شان با زمان با دیگر نقاط جهان متفاوت است.این جزیره دو ماه در زمستان بطور کامل در تاریکی به سر می برد در حالی که در تابستان بطور ۲۴ ساعته روشنایی دارد و تاریکی شب وجود ندارد. خورشید در این جزیره در ۱۸ مه طلوع می کند و تا ۲۶ ژوییه غروب نمی کند.
در صفحه فیسبوکی این کارزار در دفاع از این ایده آمده است: «چطور می توان در تابستان که شب وجود ندارد زمان را حدس زد؟ این واقعیت دقیقا دلیلی بود که باعث راه اندازی این کارزار شد. اینجا در منطقه آزاد از زمان سوماروی ما از هر دقیقه آفتاب نیمه شب لذت می بریم و نوشیدن یک قهوه با دوستان در ساحل در ساعت ۲ صبح اقدامی معمولی است.»توریست‌هایی که به این جزیزه می آیند همانند عشاقی که قفل به نرده پل‌ها مثلا در پاریس می بندند، ساعت‌هایشان را روی پل این جزیره به میله‌های پل می بندند. نمادی برای اینکه نشان دهند وارد شهری می شوید که در آن زمان معنایی ندارد.حامیان این کارزار هفته گذشته طوماری را به مقامات محلی تحویل داده‌‌اند تا این ایده در این جزیره قانونی شود. پارلمان اروپا در ماه مارس به حذف تغییر ساعت زمستانی-تابستانی رای داد با این حال اعضای اتحادیه اروپا باید تصمیم بگیرند که ساعت زمستانی یا تابستانی به ساعت دائمی تبدیل شود. یک نماینده محلی نروژ گفته است همچنان که ساعت زمستان و تابستانی داریم باید یک گزینه سوم هم برای این جزیزه در نظر گرفت.

روح سرگردان جناب روسو
صادق صبور
ژان ژاک روسو نظریه پرداز و منتقد اجتماعی معروف در کتاب چند جلدی «امیل» می نویسد،. اگر یک سیلی به گوش کسی نواخته‌شود یا ناسزایی به کسی گفته شود و او صدایش درنیاید، پیامد اجتماعی آن چنان است که آدم عاقلی نمی تواند از بروز آن شود و هیچ قانونی نمی تواند از بروز آن جلوگیری کند.روسو فیلسوف فرانسوی‌که کوله بار ذهنی سال های دهشتناک استیلای کلیسا را با خود حمل می کرد و در عین حال شاهد پوست اندازی فرانسوی ها درسالهای خونین و بی قانون اولیه انقلاب این کشور بود، نامناسب بودن قوانین و بی عدالتی های اجتماعی را بهانه قرار داده تا از زبان «امیل» به فرد توهین شونده اجازه دهد، خود در قالب مفسر و مجری قانون، حق طبیعی خود را به دست‌ آورد.روسو می نویسد، «فرد توهین شونده، دین عدالت را بر عهده دارد فقط خود‌ اوست که می‌تواند از حقش بگذرد..”
خالق «امیل» که قرن ها قبل از نظریه «قتل به خاطر شرف» دفاع می کرد، آرزوی خود را برای آرمان شهر فردا این گونه بیان می کند: «اگر ‌فرمانروا بودم، ضمانت می دادم ‌که هیچ گاه در سرزمین من کسی را سیلی نخواهند زد و به کسب سیلی نخواهند گفت.”
٭ ٭ ٭
اگر جناب روسو در این روزها زندگی می کرد و قرار بود رسالت اجتماعی اش را بر دوش بکشد اگر خودکشی نمی کرد در بهترین حالت یا به خاطر برهم زدن نظم عمومی زندانی می شد یا سر از دیوانه خانه در می آورد تا شاید کسی را ‌پیدا کند که واژه هایی چون عدالت، شرافت، حق تعلیم و تربیت، آزادگی،‌ مساوات و در یک کلام «انسان» ر ا معنا کند.
روح سرگردان ژان ژاک ‌روسو چه می کشد…..