مسعود سلیمی آسیا سرزمین تمدن و ادیان، گویی قرار نیست روی خوش ببیند، به نظر می رسد قاره کهن به نفرین ابدی از نوع جنگ و خون و مرگ دچار شده است. قرار نیست به سال های خیلی دور سفر کنیم، فقط کافی است به ۷۰ سال پیش تا امروز نگاهی بیندازیم: از جنگ کره […]
مسعود سلیمی
آسیا سرزمین تمدن و ادیان، گویی قرار نیست روی خوش ببیند، به نظر می رسد قاره کهن به نفرین ابدی از نوع جنگ و خون و مرگ دچار شده است.
قرار نیست به سال های خیلی دور سفر کنیم، فقط کافی است به ۷۰ سال پیش تا امروز نگاهی بیندازیم: از جنگ کره و ویتنام گرفته تا درگیری دامنه دار اعراب و اسرائیل، از جنگ های شبه قاره هند تا جنگ خلیج فارس و جنگ ۸ ساله عراق و ایران تا آن چه که این روزها در خاورمیانه، در سوریه، در یمن میگذرد، همه و همه از نفرین زدگی، گویا ابدی قاره کهن حکایت می کند.
سال های سال بود که می گفتند، بدبختی خاورمیانه به یکی از نعمت های طبیعی یعنی نفت برمی گردد. سال های سال می گفتند هرچه در شبه قاره هند، در خاورمیانه می گذرد، زیر سر انگلیسی هاست؛ می گفتند انگلیسی ها هرجا بروند، اگر قرار باشد برگردند، استخوان لای زخم می گذارند. به طور مثال پس از استقلال هند و پاکستان از دل اختلافات و درگیری های مذهبی و شرایط جغرافیایی و در نهایت جنگ و کشتار فراوان، کشوری به نام بنگلادش متولد شد که می گفتند از همان ابتدای استقلال هند و پاکستان، نقشه چنین اختلاف و جنگی ترسیم شده بود.
این روزها با توجه به آن چه که در خاورمیانه می گذرد، باز نگاه ها به سوی نفت، شرایط جغرافیایی و دست آخر طمع و اشتهای سیری ناپذیر قدرت های بزرگ برای توسعه حوزه قدرت خود، کشیده می شود، اما اگر در قدیم می گفتند پای انگلیسی ها در میان است، این بار، اما ردپای روسیه و چین در رقابت با آمریکا را نیز باید به آن باور قدیمی یعنی حضور پنهان و آشکار انگلیسی در رویدادهای خاورمیانه اضافه کرد.
٭ ٭ ٭
جنگ به همان اندازه که ساخته و پرداخته شور و اشتیاق عاشقان خون و مرگ و نابودی است، ساخته و پرداخته کسانی نیز هست که از آن نفرت دارند.
به قول آلبر کامو، نویسنده و فیلسوف فرانسوی: می توان از هستی ناامید شد، چون از دایره قدرت ما بیرون است، اما از تاریخ نمی توان، برای این که در اختیار انسان قرار دارد و این آدم ها هستند که در نهایت ما را می کشند.
آن چه که امروز در خاورمیانه می گذرد، از جنگ و بمباران و مرگ گرفته تا در انتظار جنگ نشستن و در هراس خون ریزی بودن، همه و همه نه فقط از اشتیاق جنگ طلبان برمی آید، بلکه مقابل چشم های گاه بی تفاوت آدم هایی صورت می گیرد که دست روی دست می گذارند و نقش بازی گردان و نقش تماشاگر را بازی می کنند.
تاجگذاري اردشير پاپكان در معبد آناهيد
۲۳ ژوئن سال۲۲۶ ميلادی (دوم تیرماه) اردشير پاپكان در معبد آناهيد (آناهيتا) تاجگذاري كرد و شاه ايران شد و ناسيوناليسم ايراني را بر محور ملت گرايي و آموزشهاي زرتشت احياء كرد. با پيروي از روش اردشير بود که قرنها بعد ديلميان، صفويان و … ناسيوناليسم ايراني را بر محور ايراندوستي و شيعه اثني عشري زنده كردند.
اردشير كه قبلا حكمران پارس (عمدتا فارس، كرمان و سيستان) و نگهبان آتشكده آن منطقه بود پيش از تاجگذاري، حكومت اشكانيان را كه بر اثر فساد داخلي رو به ضعف گذارده بود و در برابر روميان كوتاه مي آمد برانداخته بود. اردشير كه بعدا روميان را هم از مشرق زمين عقب براند در مراسم تاجگذاري خود، همانند داريوش بزرگ گفت كه به خواست اهورامزدا شاه ايرانيان (تلفظ آن زمان: اریان) مي شود كه مردمي نجيب و بزرگوار هستند و دروغ نمي گويند. به نوشته برخی از مورخان، اردشیر در این مراسم ساتراپی های قلمرو خود از قفقاز شمالی تا دره سند و غرب فرات تا سیردریا را برشمرده و خراسان را ابرشهر (استان بزرگتر) خوانده بود. در آن زمان، آذربایجان «آذُربایگان»، بلوچستان «ماکوران (مکران)»، کرمان «کرمانیا»، اصفهان «سپاهان»، مناطق پشتون نشین افغانستان و پاکستان امروز کوشان شهر، سیستان «سکستان»، گرجستان «ویزوران»، ارمنستان «ارمن» و … تلفظ می شدند. در سنگنبشته های عهد ساسانی، عُمان و مسقط بخشی از قلمرو ایران و «مزون شهر» خوانده می شدند. ایرانزمین نیز ارانشهر = ایرانشهر گفته می شد. اردشیر آموزش های زرتشت را که از پیش از تاسیس دولت واحد ایرانیان به دست کوروش بزرگ آیین آنان بود دین رسمی اعلام کرد و با این عمل، دین و سیاست را درهم آمیخت. به باور پاره ای از تاریخنگاران، هدف اردشیر از این کار ضمانت اجرایی دادن به اخلاقیات یعنی قانون ساختن آنها بود.