هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی ۱ برف، یک‌جور غریبی است. وقتی می‌بارد و همه جا را سپیدپوش می‌کند، حال آدم بهتر می‌شود. یعنی حتی از آنهایی که دارند در سرما به خود می‌لرزند هم بپرسی، راضی‌اند از اینکه دارد می‌بارد. سرد است، اما زیبا و باشکوه هم هست. کمتر موردی در این دنیا وجود دارد […]

هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی

۱
برف، یک‌جور غریبی است. وقتی می‌بارد و همه جا را سپیدپوش می‌کند، حال آدم بهتر می‌شود. یعنی حتی از آنهایی که دارند در سرما به خود می‌لرزند هم بپرسی، راضی‌اند از اینکه دارد می‌بارد. سرد است، اما زیبا و باشکوه هم هست. کمتر موردی در این دنیا وجود دارد که توامان، این دو حالت متضاد را در خودش داشته باشد. چند سال پیش جوری برف آمد که حتی استان‌هایی مثل مازندران و گلستان و گیلان هم سفیدپوش شدند؛ جوری که کمتر تجربه کرده بودند. اینکه صبح از خانه بیرون بیایی و همه جا را سپید ببینی، تصویری است که خیلی‌ها در کشورمان آن را به خاطر ندارند و یا اصلا ندیده‌اند (ندیده بودند). نشانه‌ خوبی است و به آدم امید می‌دهد. امید به اینکه یک‌دستی، وفاق و تعامل – چیزهایی که در کنه بارش برف نیز مستتر است – بالاخره در ایران ما حاکم شود و وضعیت را سپید کند.

۲
انتخابات ریاست جمهوری قبلی «آمریکا» برگزار شد و با نتیجه‌ای به پایان رسید که اعلب تصورش را نمی‌کردند. بماند که انتخاب «دونالد ترامپ» به نوعی ثابت کرد که حتی در مهد دموکراسی دنیا – اگر به آن معتقد باشیم – هم اتفاقاتی رخ می‌دهد که باعت تامل می‌شوند، اما فراتر از آن، این مسأله نگرانی‌هایی را در داخل کشورمان نسبت به ادامه‌ روند «برجام» به وجود آورد که اگرچه بخشی از آن – به دلیل سابقه‌ نه چندان مطلوب جمهوری‌خواهان – در آن مقطع طبیعی بود، امروز خیلی واضح‌تر به مصداق رسید. این اتفاق، جمله « یادمان نرود، حتی تندروترین افراد سیاسی جهان نیز مجبورند به قواعد بازی تن بدهند؛ حتی اگر دلشان نیاید یا نخواهند» را به شکلی جدی زیر سوال برد. اینکه دو طرف با حفظ اصول خود، به قاعده‌ بازی تن بدهند هم البته نکته‌ مهمی است که مشخص شد خیلی وقت‌ها رعایت نمی‌شود؛ با اینکه حتی در آمریکا هم برف می‌بارد!

۳
«اتانازی» خوب است یا بد؟ اینکه راهی برای ادامه‌ زندگی موجود زنده یا فردی وجود نداشته باشد، و ما مجبور شویم علی‌رغم میل باطنی به مرگ او با تشخیص پزشک و خواست خودِ فرد بیمار- البته اگر حیوان باشد که خواست خودش موضوعیت ندارد- رضایت بدهیم، منطقی است یا عملی ظالمانه است؟ کاری به مسئله‌ شرعی و فقهی آن ندارم که باعث می‌شود در برخی کشورها آن را ممنوع کنند. منظورم توصیف وضعیتی است که یک نفر و اطرافیانش در آن قرار می‌گیرند. انتخابی که می‌تواند درعین‌حال که صحیح است، اشتباه‌ترین تصمیم ممکن هم باشد. اصلا رهایی را چه کسی تشخیص می‌دهد؟ دخالت در روند طبیعی مرگ و زندگی چقدر وجاهت دارد؟ علم تا چه اندازه می‌تواند یا اجازه دارد، برخی از مناسبات را دستخوش تغییر کند؟ این‌ها وقتی به ذهنم خطور کرد که مجبور شدیم به پیشنهاد دامپزشک، امکان زندگی را از گربه‌ بیمار و غمگین حیاطمان به این روش بگیریم. یادم است، وقتی دکتر، آمپول کذایی را به گربه‌ کوچک بیمار تزریق می‌کرد، برف نمی‌بارید.

۴
دلم می‌خواهد کل پاییز و زمستان امسال برف ببارد و همه‌ خیابان‌ها و درختان شهرم تا شروع سال بعد سفید باشند. می‌دانم سرد می‌شود. می‌دانم که امکان قطع مکرر آب و برق و گاز و تلفن و اینترنت و تعطیلی مدارس بیشتر می‌شود. می‌دانم که خیلی‌ها هستند که هنوز امکان داشتن یک سرپناه گرم را ندارند اما باز هم دلم می‌خواهد برف ببارد، ایران را سپیدپوش کند، بچه‌ها بخندند، حجم آلودگی‌ها کمتر بشود و بعضی‌ها یادشان بیاید که می‌شود با یک‌دستی و تعامل کاری کرد که اوضاع ما از اینی که هست بهتر بشود؛ خیلی خیلی بهتر. گفتم که برف جزو معدود چیزهایی است که… .

۵
قرار بود پزشک بشوم. در کنکور دانشگاه هم با رتبه خوبی قبول شدم اما بعد از مدت کمی انصراف دادم. بعد به دلایلی رشته شیمی را انتخاب کردم اما آنجا را هم نیمه‌کاره رها کردم. یک «ویری» داشتم که همیشه مرا به سمت کاغذ و مرکب و خودکار و روزنامه و کتاب می‌کشاند. دلم می‌خواست روزی از راه برسد که از طریق نوشتن و روزنامه و مجله، پول دربیاورم؛ آرزویی همین‌قدر ساده (در ظاهر) و همین قدر بکر.
اواسط دهه هفتاد که «خاتمی» رییس جمهور شد و اوضاع مطبوعات شور و حال گرفت، تصمیم قطعی‌ام را گرفتم؛ من باید روزنامه‌نگار بشوم و شدم… . برای اینی هم که الآن هستم و خیلی‌ها بابت انصراف از آن رشته‌ها و روی آوردن به رسانه، هنوز مرا شماتت می‌کنند هم کلی زحمت کشیدم. برای همین هم ادعا دارم و دلم می‌سوزد و حرص می‌خورم که اوضاع رسانه و مطبوعات ما این‌طوری شده است؛ نابه‌سامان، بی در و پیکر و لبریز از سطح و نخوت و ناآگاهی… .

۶
مطبوعات و سایت‌های ما برف می‌خواهند. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برف می‌خواهد. کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی ما هم و همین‌طور صنایع چوب و کاغذمان و هر چیز و هر جای لعنتی دیگری که با رسانه و روزنامه و مجله و هفته‌نامه و… سر و کار دارد.
اگر برف نیاید، همین چند تا رسانه موثر مکتوب و مجازی ما هم می‌میرند. لطفا صداوسیما و اینستاگرام و تلگرام و… را جزو رسانه‌های موثر قلمداد نکنید که ما اتفاقا باید هر چه فریاد داریم بر سر آنها بکشیم!
اگر برف نیاید، حتی همین‌قدر تن دادن به اصل بازی برای بقا هم وجود خارجی نخواهد داشت.
اگر برف نیاید حتی «کیهان» یک روزی می‌میرد و من با اینکه دوستش ندارم اما دوست ندارم که بمیرد!
اگر برف نیاید، آدم‌هایی مثل من که خیلی چیزها و موقعیت‌ها را به خاطر کاغذ و خودکار و بعدترها، «کی‌بورد»ها، رها کردیم، می‌میرند و اگرچه شاید تعدادمان خیلی زیاد نباشد اما کیفیت که نباید فدای کمیت بشود!
اگر برف نیاید، این رسانه‌های در حال احتضار، به اتانازی احتیاج پیدا می‌کنند و من یکی که اصلا دلش را ندارم، آن نفری باشم که آمپول هوای کذایی را در کالبد کم‌رمق رسانه‌هایمان خالی می‌کند.
اگر برف نیاید یک روزی که دیر نیست، جای خالی ما اهالی رسانه و کاغذ و خودکار، خیلی خیلی به چشم خواهد آمد… .
خدا کند که برف بیاید.