فرزانه اسمعیل پور لنگرودی کارشناس ارشد جامعه شناسی آغاز تغییرات فرهنگی و اجتماعی به سود زنان را غالبا به دوران ناصرالدین شاه نسبت می دهند و رویارویی جامعه سنتی ایران با دنیای رو به تغییر غرب را را موتور محرکه اندیشه ورزی قشر روشنفکرتر جامعه می دانند. دانش آموختگانی که مجال یافتند خارج از مرزهای […]
فرزانه اسمعیل پور لنگرودی
کارشناس ارشد جامعه شناسی
آغاز تغییرات فرهنگی و اجتماعی به سود زنان را غالبا به دوران ناصرالدین شاه نسبت می دهند و رویارویی جامعه سنتی ایران با دنیای رو به تغییر غرب را را موتور محرکه اندیشه ورزی قشر روشنفکرتر جامعه می دانند. دانش آموختگانی که مجال یافتند خارج از مرزهای ایران با روش هایی غیر سنتی تر کسب علم کنند، در تفاوت های فرهنگی ایران با سایر کشورها فرصتی برای مقایسه یافته و اندیشه های نوین مرتبط با شهروندی را که تا آن زمان با نظام شاهی ایران بیگانه بود، برای نخستین بار بر زبان آوردند یا در باب آن قلم زدند. زنان تجدد خواه ایرانی نیز به موازات جریانی مشابه که در غرب وجود داشت، حتی سالها پیشتر از انقلاب مشروطه، قدم به عرصه فرهنگ گذاردند و در یک جنبش ضدفئودالی و ضد سلطنتی در حدود سالهای ۱۲۲۰ هجری خورشیدی همراه با مردها شرکت کردند. یکی از رهبران این جنبش “طاهره قره العین” است که برای نخستین بار برخی از دعاوی زنان ایرانی را نظیر لغو حجاب اجباری، لغو تعدد زوجات و لزوم آموزش بانوان مطرح می کند. این دوره مصادف با دهه ۱۸۴۰ میلادی در غرب می باشد که زنان در جنبش های کارگری و ضد برده داری با مردان همراه بوده اند. سالها بعد، کتابی با عنوان “معایب الرجال” به قلم بی بی فاطمه استرآبادی در پاسخ به کتاب “تادیب النسوان” نگاشته می شود که نویسنده آن گمنام مانده است. سی سال بعد، “تاج السلطنه”، دختر ناصرالدین شاه قاجار نیز در خاطرات خود از زنان حقوق طلب فرنگ یاد می کند و نشان می دهد که جنبش آزادی زنان در خواتین حرم نیز شوری برانگیخته است. پیش از این دو اثر که در زمره نخستین آثار فمینیستی ایرانی قرار می گیرند، نویسندگانی همچون آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی در کتاب های خود بارها به مسائل زنان و نقد وضعیت زندگی آنان در جامعه پرداختند و خواهان برابری و مساوات بودند. بسیاری از زنان و مردان اندیشمند که وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه قاجار را نقد میکردند معتقد بودند که ناآگاهی زنان، بهعنوان نیمی از جمعیت کشور، عامل مهمی در عقبماندگی ایران است و بنابراین در تلاش بودند تا موقعیت زنان و بهتبع آن، موقعیت کشور را بهبود ببخشند.
مهم ترین عرصه ای که زنان قاجاری برای نخستین بار در آن فعالیت اجتماعی خود را آغاز کردند، روزنامه نگاری بوده است. از آنجا که گفته می شود که “مطبوعات، بخش فعال جامعه مدنی هستند”، حضور اولین زنان روزنامه نگار در این عرصه، نگرش و دیدگاه هایشان و مطالباتی که مطرح می ساختند، هر چند که عمومیت نداشت و اغلب زنان تحصیل کرده و با سواد را در بر میگرفت، بسیار حائز اهمیت می باشد. قدیمیترین نشانه انتشار یک نشریه تخصصی بانوان در ایران مربوط به سال ۱۲۸۹ ه.ش/ ۱۳۲۸ ه.ق میباشد که در مقایسه با تاریخ نشر اولین روزنامه در ایران هشتادوهشت سال فاصله دارد؛ یعنی زنان ایران سهربع قرن بعد از مردان، دستبهقلم بردند و به کار روزنامهنگاری پرداختند. نشریه دانش، شکوفه، زبان زنان، نامه بانوان، عالم نسوان، جهان زنان، نسوان وطنخواه، دختران ایران، نسوان شرق و غیره ازجمله نشریات زنان در سالهای پایانی سلسله قاجاریه بودند که در بحث آموزش و آگاه کردن زنان با مسایل مهم اجتماعی و حقوقی و سیاسی در آن دوره، بسیار مؤثر و تأثیرگذار بودند. در این نشریات مسائل مختلفی از جمله مبارزه با ازدواج کودکان، مبارزه با خرافات و موهوم پرستی، دفاع از حق اشتغال زنان، حق انتخاب پوشش و توجه به آموزش دختران مطرح می شد. نویسندگانی که در این روزنامه ها مطلب می نوشتند در تلاش بودند تا با اشاره به آیات قرآنی و احادیث پیامبران و امامان به مطالبات خود مشروعیت بخشند.
بحث آموزش و تحصیل دختران و گشایش مدارس برای آنان نیز از مسایل بسیار مهم بود که بحبوحه انقلاب مشروطه فرصت درخشانی در اختیار افراد تجددخواه قرار داد تا به آن بپردازند. این مساله که تقریبا با آغاز روزنامه نگاری زنان به طور چشمگیری مورد توجه قرار گرفت، البته حاشیه های بسیار زیادی به همراه داشت که عمدتا ناشی از کارشکنی ها و تفکرات سنتی جامعه بود که آگاهی و سواد زنان را همچون خطری برای اجتماع توصیف می کرد که باید با آن مبارزه می شد. برخی نیز براین باور بودند که زنان نمیتوانند آموزش ببینند و یا باسواد شوند چراکه مغزشان ظرفیت و استعداد جذب دانش را ندارد! هنگامیکه هنوز جرقههای مشروطیت ایران، در زیر خاکستر غفلت زدگی قرنها در حال تکوین بود، اولین جوانههای نهضت آزادی زنان با فکر ایجاد مدارس دخترانه شروع به شکفتن کرد. برای اولین بار، محمدشاه اجازه رسمی تأسیس مدارس به شیوه اروپایی را صادر کرد. در سال ۱۲۱۴ یا ۱۲۱۵ ه.ش/ ۱۲۵۲ ه.ق، چند معلم و مبلغ زن و مرد آمریکایی اولین دبیرستان چهار کلاسه دخترانه و پسرانه را در رضائیه، ارومیه سابق تأسیس کردند. در همان زمان آمریکاییان اجازه تأسیس مدرسه دخترانهای را در تهران نیز گرفتند. بهاینترتیب مسیونرهای آمریکایی کلیسای پرسبیتری، اولین مدرسه دخترانه را در تهران در سال ۱۲۵۳/ ۱۲۵۴ ه.ش (۱۸۷۵ م) تأسیس کردند که فقط مسیحیان و بعد از آن دختران یهودی و زرتشتی نیز اجازه تحصیل در آن را داشتند و نهایتاً در سال ۱۲۵۴ ه.ش، با پادرمیانی بنجامین، وزیرمختار آمریکا، ناصرالدینشاه اجازه داد دختران مسلمان نیز به این مدرسه وارد شوند. تا آغاز جنبش مشروطیت تعلیم و تربیت دختران ایران منحصر به همین مدارس و یکی دو مدرسه مشابه دیگر بود که تنی چند از دختران مسلمان البته با حجاب کامل به آن راهیافته و زیردست مربیان و معلمانی که همگی زن بودند، درس میخواندند و تنها پس از اعلان مشروطیت، در تهران و پاره ای از شهرستانها مدارس دخترانه ملی نیز تأسیس شد. گفتنی است که اولین مدرسه دولتی زنان در سال ۱۲۹۷ ه.ش در تهران تأسیس شد.
شکلگیری انجمنها و تشکلهای زنان نیز به دوره تدارک انقلاب مشروطه و پسازآن بازمیگردد. آنان در بادی امر برای خود هیچ درخواستی نداشتند و تنها به استقلال وطن میاندیشیدند. اما پس از انقلاب مشروطه و نادیده گرفته شدن درخواست¬های بهحق آنان در مجلس اول، این بانوان مبارز به بیان مشکلات و معضلات قشر خود پرداختند و انجمنهایی سیاسی تشکیل دادند. رهبران این انجمنها زنان تحصیلکردهای بودند که بهنوعی با رهبران مشروطه قرابت داشتند و میتوانستند ازنظریات آنان استفاده کنند. اتحادیه غیبی نسوان، کمیته نسوان ایران، انجمن مخدرات وطن، جمعیت نسوان وطنخواه، انجمن همت خواتین و انجمن آزادی زنان از جمله اتحادیه های زنان در دوره قاجار می باشد که هدف از تشکیل آنها به رسمیت شناختن حقوق زنان و برابری حقوق سیاسی و اجتماعی مردان از سوی مجلس شورای ملی بود. همچنین دفاع از استقلال میهن در برابر بیگانگان، حمایت از کالاهای داخلی و آگاهی بخشیدن به زنان از مهم ترین اهدافی بود که توسط این اتحادیه ها دنبال می شد. اعضای این انجمن ها در آغاز به صورت کاملا مخفیانه فعالیت می کردند به طوریکه از نام اعضای آنان و تاریخ تشکیل آنها اطلاع دقیقی در دست نیست. اما رفته رفته بر دامنه فعالیت خود افزودند و دست به اقدام هایی عملی زدند که از مهم ترین آنها ساختن مدارس و انتشار نشریات زنانه و همچنین پیگیری سرسختانه برای تصویب متمم قانون اساسی و گرفتن حق رای برای زنان بود. زنان ایرانی با آنکه بهموقع برای تأمین خواستههای ملی قیام میکردند، ولی در نهایت با تصویب مواد سوم و پنجم نظامنامه انتخابات مجلس شورای ملی در کنار دزدان، قاتلان و دیوانگان، از حق رای و انتخاب شدن محروم ماندند.
آنچه در این نوشتار به اختصار بیان شد (که در پایاننامه فوقلیسانس نگارنده با عنوان «حقوق شهروندی زنان ایرانی در عهد قاجار» به تفصیل آمده است) حکایت از تلاش های زنانی دارد که از پای ننشستند و برای انجام برخی فعالیت ها در عرصه مدنی و فرهنگی و کسب حقوق مشکلات و بی مهری های بسیاری متحمل شدند. در دوره ای که بیرون آمدن زنان به تنهایی از منزل انقلاب به حساب می آمد و موفقیت ها و ورودشان به عرصه اجتماع که عموما مردانه تلقی می شد. دغدغه هایی که زنان در قالب مطالبی که در روزنامه ها چاپ می کردند و فعالیت هایی که از طریق انجمن هایشان به انجام می رساندند، جملگی در راستای اندیشه های ملی گرایانه جای می گیرند.