آلفرد هیچکاک در ۱۳ آگوست سال ۱۸۹۹ از پدری میوه‌فروش در غرب لندن به دنیا آمد. او به دلیل چاقی یک کودک تنها بود. همچنین یک‌بار در کودکی پدرش با یک نامه او را به اداره پلیس فرستاد که روی آن نوشته بود به دلیل رفتار بد ۱۰ دقیقه او را بازداشت کنند. همچنین به […]

آلفرد هیچکاک در ۱۳ آگوست سال ۱۸۹۹ از پدری میوه‌فروش در غرب لندن به دنیا آمد. او به دلیل چاقی یک کودک تنها بود. همچنین یک‌بار در کودکی پدرش با یک نامه او را به اداره پلیس فرستاد که روی آن نوشته بود به دلیل رفتار بد ۱۰ دقیقه او را بازداشت کنند. همچنین به گفته او مادرش به‌عنوان تنبیه مجبورش می‌کرد ساعت‌ها پای تخت بایستد (صحنه‌ای که در فیلم روانی خلق شده است). مورد خشونت قرار گرفتن از دوران کودکی در فیلم‌های او منعکس شده است.
او پیش از رفتن به دانشگاه هنر لندن به کالج ایگناتیوس می‌رفت. سپس برای شرکت هنلی به‌عنوان طراح و سازنده مشغول به کار شد. در آن زمان برای روزنامه‌های محلی مقالات کوتاه می‌نوشت. او در این مقالات از موضوعات معمایی، احساسی و پیچیده استفاده نمود. او در سال ۱۹۲۰ به صنعت فیلم‌سازی وارد شد و برای فیلم‌های صامت کمپانی Famous Players Lasky کارت طراحی می‌کرد. پس از چندین به‌عنوان دستیار کارگردان فعالیت خود را آغاز کرد.
هیچکاک در سال ۱۹۲۵ اولین فیلم خود را کارگردانی کرد و تریلرهایی را تولید نمود که در سراسر جهان شهرت یافتند. فیلم “باج‌گیری” در سال ۱۹۲۹ اولین فیلم بریتانیایی او بود. در سال‌های ۱۹۳۰ فیلم‌های برتری چون “مردی که زیاد می‌دانست” و “۳۹ پله” را تولید کرد.
او از کارگردانان میانه دهه ۱۹۲۰ محسوب می‌شد و کار خود را در هالیوود، از زمان جنگ جهانی دوم شروع کرد. هیچکاک حالا به عنوان بزرگترین کارگردان فیلم‌های دلهره‌آور شناخته می‌شود. او با ساخت آثاری چون سرگیجه، پنجره پشتی، شمال تا شمالغربی، روانی، بدنام، ربه‌کا و پرندگان، استاد ایجاد حس ترس و وحشت در دل تماشاگر است و هوشمندی موجود در فیلم‌های او تاکنون کمتر نظیر داشته است.
در سال ۱۹۷۱ آلفرد هیچکاک به لندن برگشت تا داستان جنایی «جنون» را روایت کند. این فیلم یکی از آخرین کارهای هیچکاک بود که درباره یک قاتل زنجیره‌ای در لندن ساخته شد و سال بعد به روی پرده رفت. بعضی از منتقدان، «جنون» را نوعی بازگشت به فرم می‌دانستند اما با گذشت سال‌ها، برخی از این فیلم به عنوان مدرکی برای افکار ضدزن این فیلمساز انگلیسی استفاده کردند.
او در شش دهه فعالیت سینمایی بیش از ۵۰ فیلم تولید نمود. در سال ۱۹۷۹ جایزه یک عمر فعالیت هنری را به وی اهدا کردند. یک سال بعد در ۲۹ آوریل ۱۹۸۰ در بل ایر کالیفرنیا در خواب و در آرامش از دنیا رفت. همسر، دستیار کارگردان و نزدیک‌ترین همکار او، آلما رویل، که بانو هیچکاک هم نامیده می‌شود در سال ۱۹۸۲ از دنیا رفت.
هیچکاک می گوید: «برای من ساخت فیلم به معنی روایت کردن یک قصه است. قصه ای که گاهی غیر ممکن به نظر می رسد ولی صد در صد قابل باور است. قصه بایستی انسانی و بحرانی باشد. بحرانی که زاده ی درام است و درام چیزی جز زندگی نیست که تمام قسمت های خسته کننده ی آن را بیرون بریزیم.»
هیچکاک با استفاده از کلیشه های رایج در فیلم های آن زمان، مخاطب را فریب می داد. به عنوان مثال در آن زمان شخصیت های بدِ فیلم ها سبیل داشتند ولی هیچکاک با استفاده از این نوع کلیشه ها، شخصیت های مرموز متعددی وارد داستان هایش می کرد که مخاطب را فریب دهد و یا حتی با بر عکس کردن فضاهای نوری صحنه، مخاطب را غافلگیر می کرد. هنوز هم از فیلمهای او به عنوان الگوهای اصلی ژانر دلهره و تعلیق نام برده میشوند . هیچکاک در ۱۹۷۱ نشان لژیون دونور را دریافت کرد.
فرانسوا تروفو، فیلمساز فرانسوی درباره او می گوید: زیر ظاهر مردی مطمئن به خویش، هزل گو و نیشزن، مردی حساس، صدمه پذیر و عاطفی نهفته است. مردی که عواطفی را که می‌خواهد به تماشاگران آثارش منتقل سازد، خود عمیقاً و به شدت احساس می‌کند. مردی که در تجسم ترس در سینما نظیر ندارد، خود موجودی است بسیار ترسان و من تصور می‌کنم که این جنبه از شخصیتش در توفیق او اثر مستقیم داشته است.