رضا شریعتی / پروفسور علی یخکشی، پدر دانش محیط زیست ایران به دلیل پایهگذاری این رشته در کشور است. عضويت در هيات علمی دانشگاه گوتينگن آلمان، عضویت در هیات علمی دانشگاه تهران و بنيانگذاری جامعه فرهنگی ايران از نشانههای شهرت جهانی اين استاد پيشكسوت محيط زیست است. تا به حال بیش […]
رضا شریعتی /
پروفسور علی یخکشی، پدر دانش محیط زیست ایران به دلیل پایهگذاری این رشته در کشور است. عضويت در هيات علمی دانشگاه گوتينگن آلمان، عضویت در هیات علمی دانشگاه تهران و بنيانگذاری جامعه فرهنگی ايران از نشانههای شهرت جهانی اين استاد پيشكسوت محيط زیست است. تا به حال بیش از ۲۱ عنوان كتاب و بالغ بر ۹۰ مقاله در ايران، آلمان، آمريكا و تركيه از ایشان به چاپ رسيده است. او اکنون برای طی روند درمانی در آلمان به سر میبرد.
پروفسور یخکشی را در نگاه اول با لحن گفتار و اظهار نظرهایش به عنوان فردی خردمند، جا افتاده، دوست داشتنی، متواضع و یک آموزگار شناختم. مردی هشتاد ساله اما چنان دغدغهمند که زندگی در آلمان هم باعث نشده تا زادگاهش را فراموش کند. مردی که دانش در کلامش پیداست و رفتاری پدرانه و مسوولانه دارد. کسب جايزه ملی محيطزيست كشور، دريافت تنديس طلائي متخصصان محيطزيست و همچنين انتخاب وی به عنوان استاد و پژوهشگر نمونه کشور، گوشهای از افتخارات اين چهره محبوب دانشگاهی است که خود گواهی بر این ادعاست. او دغدغه صحت جنگل و سلامتی جنگلبان داشته و نصیحتهای فراوان برای حراست از محیط زیست دارد. با پروفسور تلفنی مصاحبهای ترتیب دادهایم که در آن به مسائلی از جمله از تغییرات آب و هوایی و بحران آب تا تغییر بافت روستاها اشاره میکند.
کارشناسان آب و هوا و صاحب نظران در عرصه محیط زیست هم عقيدهاند که ما انسانها آب و هوا را تحت تأثير قرار دادهایم و آب و هوای کره زمين در حال دگرگونی است. با توجه به وضعیت جویی، به نظر شما آیا دوره ترسالی آغاز شد یا این وضعیت موقتی است؟
پیش بینی در این باره مشکل است. تغییرات آب و هوایی در طی سالها و به مرور و از زمانی که انسان دست به نابودی طبیعت زد، به وجود آمد. نابود کردن منابع طبیعی تجدیدپذیر مانند جنگل و مرتع اثرات سویی بر وضعیت آب و هوای یک منطقه گذاشته و تغییرات آب و هوایی نقش مهمی در بحران خشکسالی جهان گذاشت؛ در ایران نیز اثرات سوء خشکسالی بیشتر مشاهده و احساس میشود چرا که سطح وسیعی از منابع طبیعی تجدیدپذیر کشور تخریب شده است. تا زمانی صاحبان صنایع تصمیم نگیرند که متعادل و درست رفتار کنند ما شاهد تغییرات آب و هوایی خواهیم بود. البته اکنون کرونا علیرغم مشکلاتی که به وجود آورده است به محیط زیست خدمت کرد.
با توجه به اثرات سوء خشکسالی که به آن اشاره کردید؛ آیا ما در آینده شاهد مهاجرت بزرگ به مناطق شمالی خواهیم بود؟
دولت به دنبال راهی برای مدیریت و حل بحران خشکسالی و بحران آب در کشور است اما در صورت ادامه روند خشکسالی، ازدیاد جمعیت در ایران و مصرف بی رویه آب، این بحرانها شدیدتر میشوند. ممکن است در آینده نه چندان دور بسیاری از شهرهای ایران فاقد آب شوند و مردم آن مناطق به ویژه مردم فلات مرکزی ایران مجبور به مهاجرت شوند و اگر به استانهای دیگری که منابع آبی بیشتری را در اختیار دارند مهاجرت کنند قطعا بحران شدید فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و کمبود منابع در این استانها به وجود میآید. باید دولت راهکارها و تمهیدات لازم را برای جلوگیری از تشدید این بحرانها انجام دهد.
در واقع بحران مادر، بحران آب است.
بله، از هزاران سال قبل دغدغه آب در ايران، وجود داشت. كتيبهاي منسوب به داريوش اول از دوره هخامنشيان موجود است كه ميگويد «خدايا ايران را از خشكسالي و ايراني را از دوروئي حفظ بفرما»؛ بنابراين ۲۵۰۰ سال پيش هم مردم ايران پديده خشكسالی را لمس کردند چون اصولاً کشور ما در منطقهاي واقع شده كه داراي اقليمي خشك و نيمه خشك است.
ایران به طور متوسط سالانه ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد مترمکعب نزولات آسمانی به صورت برف، باران و تگرگ دارد اما از این مقدار حداکثر ۱۰۰ میلیارد مترمکعب یعنی حدود ۲۰ درصد نزولات آسمانی جمع آوری و بهره برداری میشود و ۸۰ درصد آن هدر می رود چراکه فضای سبز فلات مرکزی ایران از بین رفته و جنگلها و مراتع تخریب شدند و مدیریت درستی صورت نمیگیرد.
طبق بررسی و نظر کارشناسان حوزه آب از ۱۰۰ میلیارد مترمکعب آبی که سالانه از نزولات آسمانی جمع آوری میشود ۹۰ درصد در بخش کشاورزی و ۱۰ درصد برای شرب و صنعت مصرف میشود. متاسفانه مسوولان وزارت جهاد کشاورزی آموزشهای لازم و فرهنگ سازی درستی برای کشاورزان انجام ندادند تا در مصرف بهینه آب در بخش کشاورزی اهتمام ورزند. فرهنگسازیهای لازم برای آحاد جامعه در زمینه مصرف درست آب انجام نشده است و آموزش درست استفاده کردن از آب نبوده است به همین دلیل امروزه مصرف بیرویه آب برای شست و شوی ظروف، حمام های طولانی و همچنین مصرف بالای آب در صنعت فرسوده و قدیمی کشور را شاهد هستیم . مشکل دیگری که ما در این بخش داریم مدیریت منابع آبی کشور توسط وزارت نیرو، حفاظت از آن توسط سازمان حفاظت محیط زیست و بهره برداری آب توسط وزارت جهاد کشاورزی است که این موضوع سبب شد تا مدیریت دقیق و منسجمی بر روی آب در کشور نداشته باشیم.
برای مدیریت این بحران چه باید کرد؟
اصولاً بحران آب، يك بحران جهانی است. بسياری از تحليل گران بر اين عقيده هستند كه احتمالاً جنگ جهانی سوم بر سر آب باشد. سال ۱۳۸۳ در كتابی با عنوان «شناخت، حفاظت و بهسازی محيط زيست ايران» به تصميمگيران مملكت در این خصوص هشدار دادم. اما به طور کلی باید اذعان کنم يكی از روشهای كارآمد كه در ايران برای مدیریت بحران آغاز شده بود همان پروژه «آبخوان داری» است. طبق آمار سازمان مديريت و برنامه ريزی، در فلات مرکزی ايران حدود ۳۲ تا ۳۳ ميليون هکتار اراضی باير داريم که با پخش قلمههای گياهان و بذور درختان، درختچهها، بوتهها و گياهان علفي مناسب منطقه به کمک هواپيما و در فصل مناسب سال میتوان فضاي سبز را توسعه داد و بر خاصيت نفوذپذيري آب در خاک و نهايتاً بر بالا آمدن سطح سفره آب زيرزميني افزود.
راهکار دیگر تصفيه آبهای فاضلابی و بازگشت آب به چرخه مصرف كه در بسياری از كشورهاي برخوردار از نزولات آسمانی اجرا میگردد به نحوی كه در كشوری مثل آلمان اين چرخه بازيافت آب، تا ۷ مرتبه تكرار میشود. در این کشور بازيافتهای اوليه جهت مصارف خانگی و بازيافتهای مراحل بعدی در كشاورزی و سپس در صنعت مورد استفاده قرار میگيرد. البته نباید تأثير فرهنگسازی در کاهش مصرف آب را فراموش کرد.
به بالا آمدن سفره آبهای زیر زمینی اشاره کردید در حالی که اکنون به اذعان کارشناسان از لحاظ منابع آب زیرزمینی در وضعیت مطلوبی قرار نداریم. يكی از عوارض مخرب این پایين رفتن سطح آبهای زيرزمينی، پديده فرونشست زمين است. به طوری که در برخی شهرها نظیر پایتخت بر طبق آمار تا چندین سانت فرو نشست داریم.
این موضوع کاملا درست است. ببینید آبهایی كه در دالانهای زير زمين جمع شده بودند وقتی اين دالانها خالی شوند با فشار طبقات بالایی، زمين فرونشست میكند. چنين شرايطی با زلزلهای با شدت كم و حتی فشار ساختمانها از سطح بالایی، میتواند ويرانهای وحشتناك بر جای بگذارد.
تا بحث مدیریت منابع آبی را نبستیم به موضوع انتقال آب درياچه خزر بپردازیم. پيگيریهای دولت و شخص رئيسجمهور و تأمين اعتبار اين پروژه از منابع اعتباری با سرعت بيشتري در دستور كار قرار گرفته است. چه باید کرد؟
خوب اين نظريات وجود دارد. يك مدت بحث بر سر اين بود كه آب دريای خزر را به سمت خليجفارس کانال كشی كنند. بعداً پروژه ديگری مطرح شد كه آب دريای خزر را به سمت فلات مركزی و به سمنان انتقال دهند.
شايد از نظر تكنيكی امكانپذير باشد ولی آيا از نظر اقتصادی مقرون به صرفه است؟ آيا ارزيابی زيستمحيطی انجام پذيرفته است؟ آيا از لحاظ زيست محيطی انتقال آب از اكوسيستمهای جنگلی، دريایی، جلگهای و كوهستانی، موجب آسيب رساندن به اين اكوسيستمهای شكننده نمیشود؟! آيا در اين ارتباط محاسبه شده که يک ليتر آب شيرين و تصفيه شده چند هزار تومان قيمت خواهد داشت!
چه کسی باید این محاسبات را انجام دهد؟!
بنده معتقدم در اين مملكت در مرحله اول بايد به مدیریت و تفكر آن سامان دهيم. الان در کشور به جای آنکه ما بحران را مدیریت کنیم؛ بحران ما را مدیریت میکند پست وزارت و رياست سازمان چون مناصبی سياسی هستند لازم نيست حتماً به متخصصان واگذار شود ولی معاونان، مشاوران و مديران کل حتماً بايد از بين متخصصان و مديران قدری انتخاب شوند که در بانک اطلاعاتی سازمان مديريت و برنامهريزی تأييد شده باشند. مثال بهتر و بارزتر در اين ارتباط، خانم مرکل صدراعظم آلمان است. ايشان دارای مدرک دکترای فيزيک است ولي با استفاده از يکصد نفر متخصص باتجربه در سطح وزير، مشاور و مديران کل، کشور آلمان و در عمل ۱۹ کشور «بازار مشترک» اروپا را مديريت کرد.
پروفسور به بخشهای دیگر بپردازیم و به سراغ موضوع داغ این روزها یعنی آتش سوزی خائیز برویم. برای حل بحران آتش سوزی در جنگلها چه باید کرد؟! گاهی صحبت هایی در زمینه کاشت گونههای مثمر شنیده شده است. آیا این صحبتها پشتوانه کارشناسی دارد؟
در گذشته هم من بر این مساله تاکید داشتم که ما باید افرادی را به صورت دائم استخدام کرده و به آنها آموزش دهیم که در زمینههای مختلف اعم از مرمت، بهره برداری، حفاظت جنگل و حتی رسیدگی به مسیرهای دسترسی مانند جادههای جنگلی ایفای نقش کنند. خاموش کردن آتش، آن هم در جنگل یک علم است. این طور نیست که بتوان آتش جنگل را با بیل، کلنگ و آب پاش و دیگر وسایل ابتدایی خاموش کرد. اگر آموزشی نباشد، اگر برج دیده بانی نباشد، کار ما همیشه این خواهد بود که در برابر آتش سوزی مستاصل عمل کنیم. همان گونه که امروز در خائیز میبینیم.
در خصوص کاشت گونههای مثمرهم باید بگویم یک مهندس جنگل و یک کارشناس محیط زیست هیچ گاه نمی تواند خودش را راضی کند که به جای گونههای بومی منطقه درختانی مثل سیب کاشته شود. این کار یعنی برهم زدن تعادل اکولوژیک منطقه. یک غیرمتخصص ممکن است این کار را به واسطه تولید میوه یا چوب از نظر اقتصادی توجیه کند، اما یک کارشناس محیط زیست از عمق این فاجعه آگاه است. سوالم اینجاست که وقتی ما نهال آن درخت و گونه بومی را داریم، چرا به خودمان زحمت نمی دهیم و بالعکس زمینه را برای یک مصیبت تازه زیست محیطی فراهم می کنیم؟
وارد بحث جنگلها و حفاظت از آن شدیم. یکی از طرحهای پر سر و صدا در کشور طرح تنفس جنگل بود. این طرح به درستی اجرا شد؟
به اعتقاد بسياري از بزرگان علم جنگل كه من نيز با آنها هم عقيده هستم بهترين استفاده از جنگل اين است كه بر مبناي اصل توسعه پايدار بهرهبرداري شود. در سال ١٣٤٢ سازمان منابع طبيعي جنگلهاي ايران را قابل احيا، ملي و در اصل دولتي اعلام كردند تا اصوليتر از آن بهرهبرداري و حفاظت شود و سطح جنگل افزايش يابد. امروز پس از گذشت بالغ بر چهل سال در شمال كشور ۱/۹ ميليون هكتار جنگل داريم؛ حجم درختان سرپا متوسط ٢٠٠ مترمكعب و رشد سالانه ٢ تا ٣ مترمكعب در هكتار است. در اصل ما افتي ٥٠ درصدي داشتهايم و اصلا اوضاع خوبي نداريم. از طرفی شما در يك نقطه دنيا به من نشان بدهيد كه جنگلهايشان را با طرح تنفس و استراحت نگهداری كرده باشند. در روند جنگ جهانی دوم نيمی از جنگلهاي اروپا از بين رفت، برای بازسازی آن جنگلها هرگز به آنها استراحت ندادند. استراحت مال كشوری است كه رفاه و فرهنگ محيطزيست در آن باشد و فقر را ريشهكن كرده باشند. اما در كشور ما نهتنها جواب نمیدهد بلكه اوضاع خرابتر ميشود. بايد ساختار سازمان جنگلها و مدل و الگوي بهرهبرداريها را تغيير دهیم.
اين همه طرح و مصوبه و شعار و بودجه كه صرف شده چرا بايد اين همه تنزل سطح داشته باشيم؟
در تمام كشورهاي پيشرفته سازمان جنگلها، حفاظت و بهرهبرداری را خودش با كادر متخصص انجام میدهد؛ اما اين امر در ايران در برههای از زمان به «بخش خصوصی تجاری و غيرمتخصص» واگذار شد كه تحصيلات و دانش جنگل را نداشت و نگاهش تجاری بود و میخواست با حداقل سرمايه در كوتاهترين مدت، بيشترين سود را داشته باشد. جنگل ملي شده ولی در كار اهمال و كوتاهی شده است. از سوی ديگر حفاظت هم به افراد حقوقی و حقيقی و همين بخش خصوصی سپرده شده است. در حالي كه اين وظيفه بايد به عهده خود سازمان جنگلها باشد. مسوولان مملكت از سال ٤٢ تا امروز، توجهی به جنگلها و منابع طبيعی نداشتهاند. سازمان جنگلها و پيمانكاران بهرهبردار، جنگل را صرفا منطقهاي میدانستند كه چوب توليد میكند و بايد از چوب آن بهرهبرداري شود. در حالي كه همانطور كه در كتاب « شناخت، حفاظت و بهسازي محيط زيست ايران» گفتم جنگل دارای ١٨ كاركرد است كه يكی از آنها توليد چوب است و ارزش ريالی بسياري ديگر از وظايف آن از ارزش ريالی چوب بيشتر است. اما ميبينيم كه نهايتا ديگر كاركردهای جنگل به دست فراموشی سپرده شده و امروز فقط صحبت از آن داريم كه بهرهبرداری بكنيم يا نكنيم؟
پروفسور جنگل و روستا پیوندی نا گسستنی با هم دارند. شما روستازاده هستید و با ماهیت روستا آشنا؛ نظر شما در خصوص تغییر بافت روستاها و پیامدهای شهری شدن آن چیست؟
معتقدم به این مسئله باید با دید کارشناسی نگاه کرد و در اطراف روستاها کمربند سبز حفاظتی ایجاد کرد مثل طرحی که برای تهران در این خصوص دادم. معتقدم تغییر بافت روستاها میتواند سبب بروز فقر مادی و تهاجم فرهنگی، افزایش هزینههای زندگی و رواج بورس بازی زمین شود اما بنده مخالف توسعه روستاها نیستم و معتقدم نمیتوان از کاهش مهاجر فرستی و افزایش مشارکت مردم چشم پوشی کرد. بنده معتقدم روستاها نقش موثری در توسعه دارند و باید به بررسی علمی مناطق روستایی استانها از نظر استعداد سنجی در زمینه تولید و اشتغال در زمینه کشاورزی و خدمات و توریست پرداخته شده و شناسایی فرصتهای کارآفرینی در روستاهای استانها جدی گرفته شده و مناطق روستایی پایدار استانها از طریق مطالعه علمی بر حسب شاخصها و مولفههای گوناگون از نظر جمعیتی، منابع تولیدی، نیروی انسانی و … شناسایی شود. ما باید به سمت توسعه زیرساختها و زیربناهای اجتماعی و اقتصادی در مناطق روستایی پایدار استانها پیش برویم.
سخن پایانی؟
از اینکه دغدغه محیط زیست دارید خرسندم و امیدوار در این کشور شاهد حل بحرانهای محیط زیستی باشیم.