مشکی پوش بودنم از سلیقه کمال‌گرایم نشات می‌گیرد
مشکی پوش بودنم از سلیقه کمال‌گرایم نشات می‌گیرد

  نامش حامد زارعی است متولد سال ۱۳۷۰ تهران؛ به گفته خودش از کودکی در عوالم هنر طراحی، یک هم حسی شور انگیز در او به وجود می آید با فضاهای مختلف طراحی همدلی می کند و تا آنجا سلوک کرد که به حضور آن عوالم هستن و شدن، معنا و مفهومی دیگر گونه متصور […]

 

نامش حامد زارعی است متولد سال ۱۳۷۰ تهران؛ به گفته خودش از کودکی در عوالم هنر طراحی، یک هم حسی شور انگیز در او به وجود می آید با فضاهای مختلف طراحی همدلی می کند و تا آنجا سلوک کرد که به حضور آن عوالم هستن و شدن، معنا و مفهومی دیگر گونه متصور نبود. مگر نه این است که هنر، عین زندگی است و زندگی یعنی هنر به همین دلیل مستدل تا اینجای راه آمد و مرد مشکی پوش شد، با تمام خصائل و رفتارهای انسانی که خاص خودش میباشد در او مکتب سورئال به تجلی رسید.
کافی است با افکار او همنشین شوی او تو را میبرد به سرزمینی که خاص خود اوست.

خاطره طراحی های سورئال او و همچنین چاپ و نشر طراحی او نقطه ی عطفی است در حافظه جمعی اهالی هنر در خارج از ایران که با ایجاد کاتالوگی ارزشمند به معرفی رویکرد های معاصر خود می پردازد که سر فصل تازه ای در حوزه گرافیک و سبک و سیاقی خاص در مکتب سورئال می باشد.
او راوی امید زلالی است که برانگیزنده دست آوردهای ماندگار معاصر است، در صمیم هستی پر معنا که حس پنهان مخاطب را عیان می سازد، دریچه های مهرورزی مرد مشکی پوش از درون آینده مشترکِ عواطف انسانی عبور می کند، می پوید و می پاید تا در جولان گاهی معتبر دایره احساسات ما را در مقابل ناممکن ها ممکن سازد. اینک او در حوزه هنر دهم در سبد دیداری و روانشناختی آرایشگری ما ثبت گردیده و مرتبه کمالِ آن باورهای مشترکی است که راوی افق هایی ارزشمند برای جامعه فرهنگی و هنری ما می تواند باشد، به یقین می تواند و باید. {به قلم خودش}

 

چرا مرد مشکی پوش و در رنگ مشکی چه دنیایی نهفته است؟
مرد مشکی پوش یک فرد نیست بلکه جامعه ایست از افراد خود اندیش، خود جوش و خود شکوفا، که خود را فارغ از قید و بندها و هنجارهای رایج می‌دانند. از نظر اندیشه من تاریکی قویترین نور در دنیاست و مشکی بودن من از کمال افکاری من نشأت گرفته است به مانند میوه ایی که در ابتدا کال و سبز است و در انتهای رسیده شدنش به رنگ مشکی در می آید و در نهایت به کمال بودن خودش می‌رسد و من هم نیز به کمال خودم رسیدم و شدم مرد مشکی پوش با افکاری سورئال.

چرا افکار سورئال دارید و از ذهن شما به چه معناست؟
خب من جواب شما را از طریق راوی افکار خودم به زبان سوم شخص اولم بیان میکنم :مردی که متعلق به اینجا نیست. عجیب است، گنگ است، بیش از اندازه خودش است، از حرکات و رقص های عجیبش گرفته تا قدم زدن در خیابان های تهران با همان ظاهر آشفته همیشگی. در افکار خودش میرقصد، این سرخوشی برایش مانند یک سلاح است، برای مقابله با تنش های محیط، تا متوجه نشود، تا گم شود. برای اینکه بشود برای چند دقیقه هم که شده از این دنیا فاصله گرفت. دنیای او هرکجا هست، اینجا نیست. امیدوارم فرا واقع گرایی را در بیاناتم مشاهده کرده باشید.

چطور شد علاقه مند به حوزه آرایشگری شدید؟
تنها شغلی بود که من از کودکی برای کسب درآمد اصلا به آن فکر نمی‌کردم؛ من از سن پایین از دستفروشی و کارهای آزاد شروع کردم تا بعد از فارغ التحصیلیم کم کم با تکمیل رزومه کاریم به سمت کارهای خصوصی و دولتی در حوزه کامپیوتر، گرافیک و عکاسی سوق پیدا کردم که آخرین شغلم قبل از آرایشگری کارمند امور کارکنان هواپیمایی ایران ایر بود با تجربیاتی که در این راه پیدا کرده بودم تصمیم گرفتم که از کار دولتی و خصوصیم استعفا بدم و وارد شغلی بشوم که آمیخته با هنر و شخصیتم باشد به همین سبب من آرایشگری را انتخاب کردم، شغلی که بخاطر قیچی زدن نه دروغ میگم نه کسی رو فریب میدم.

زمان های قدیم آرایشگری آقایان امری پیچیده و علمی نبود، امروزه عرصه آرایشگری برای آقایان چه پیشرفتی کرده است؟
اکنون آرایشگری کار خدماتی مثل گذشته نیست بلکه هنریست همانند هنر نقاشی و هر شخص امضای خاص خودش را دارد. یک آرایشگر جدا از اصلاح حرفه اش یک روانشناس خوب هم هست که می‌تواند به یک کودک، نوجوان و جوان شخصیت فکری بدهد به عنوان مثال اگر من مدل مویی رو انتخاب کنم برای او، نوجوان ناخواسته ممکن است وارد حزب هایی شود که آسیب جدی و جبران ناپذیری هم به خود او، خانواده و هم جامعه بزند.

امروزه مدل ها بر اساس چه ژورنالی تعریف می‌شوند و سبک ها از کجا می‌آیند؟
اکنون به مانند گذشته نیست که فقط چند مدل مو را همه تکرار کنند در حال حاضر هر آرایشگر با هنر خودش یک ژورنال است چون هر صورت زوایای خاص و هر مویی شخصیت ذاتی و ارثی خودش را داراست به همین سبب از نظر من هر آرایشگر یک سبک دارد و مد روز را آرایشگرانی تعیین می‌کنند که با افراد محبوب و مشهور در ارتباط اند.

رمز موفقیت؟
تلاش و پشتکار و یک همت قوی برای رسیدن به آنچه که باید به آن رسید.

چه کسانی در این راه شما را حمایت کردند؟
بهتر بگویم چه کسی، من در سوالات قبلی به این موضوع اشاره کردم که یک آرایشگر می‌تواند با صحبت هایش و انتخاب یک مدل مو برای آینده رفتاری، شغلی شخص تصمیم بگیرد همین موضوع برای من بود و آرایشگرم با شناختی که از من داشت بهم پیشنهاد این شغل را داد و با تمامی سختی هاش همراهیم کرد و حمایتم کرد و از خودشون آرایشگری را آموختم.

 

به نظر شما کسی که حمایتگری نداره چطوری می تواند به اندازه شما موفق باشد؟
موفقیت یک امر نسبی به دیروز هر شخص است اگر شما نسبت به روز گذشته بهتر بوده باشید و بهتر عمل کرده باشید یک فرد موفق تلقی خواهید شد نیازی به مقایسه با دیگران نیست؛ اکثر مردم به دنبال این هستند که خانواده، آشنایان و یا دولت حمایتشون کنه تا به هدفشون برسند اما من همیشه به این فکر کردم که هیچکس را در زندگیم ندارم و کسی که به یقین این تفکر رسیده باشه به طور یقین برای خودش موقعیت سازی میکند و از موقعیتش نهایت استفاده را خواهد برد.

 

اگر فردی بخواهد در آرایشگری فعالیت کند برای شروع چه توصیه ای میکنید ؟
اول از همه باید عاشق این هنر باشند اگر عاشق آرایشگری نباشد به زودی از این حرفه کناره گیری می کند و به سمت یک شغل دیگه تمایل نشان می‌دهد. باید بداند که آرایشگری جزو پنج شغل سخت دنیاست به دلیل انواع آسیب های جسمی که به دنبال داره به عنوان مثال آرتروز، دیسک کمر، واریس، تنگی نفس و…. همچنین جزو سه شغل شاد دنیاست از این جهت که مردم همیشه برای شادی و اوقات فراغت خود به آرایشگاه ها سر میزند. در صنف آرایشگری باید همیشه بدون تعطیلی در سالن خود حضور داشته باشد و به بهترین شکل به مشتری خود سرویس داده با نهایت احترام. هشتاد درصد آرایشگری اخلاق خوب هست و بیست درصد هنرِ او، بهترین آرایشگر دنیا هم باشی اخلاق نداشته باشی موفق نخواهی بود. و در آخر اینکه باید بتواند هر قشری از جامعه را پوشش بدهد و قشرگرایی و رفیق بازی ‌نکند. مابقی در طول زمان هر روز کارش حرفه ایی تر خواهد شد اگر عاشق کار باشند.

 

قشنگترین خاطره ای که از این شغل دارید؟
فردی که چهل سال بود سیبیل خود را نزده بود ناخواسته سیبیلش را. زدم اولش خیلی ناراحت بود اما وقتی که دید کار از کار گذشته خوشش اومد و گفت اگر می‌دانستم اینقدر خوب می‌شدم زودتر این کار را می‌کردم.

بزرگترین هدف شما در زندگی و شغل شما چیست؟
من همین جایی که هستم باید باشم به طور یقین اگر قرار باشد به چیزی برسم خود خدا برایم مقدر خواهد کرد نیازی به آزوی محال نیست اما چیزی که در نظرم است بزودی چاپ کتابم و آرایشگاهی با نام کافه سلمونی هست که مخلوطی از آرایشگاه، کافه کتاب، کافی شاپ و کافی نت خواهد بود را احداث کنم.

در پایان از چه کسانی تشکر میکنید؟
هیچ کس لایق شکرگذاری نیست مگر خداوند یکتا چون او بوده و هست و خواهد بود و ما در نیستی اوقات سپری می‌کنیم و اگر او نبود من به موفقیت هایی که تا به امروز داشتم نمی‌رسیدم و امری ناممکن بود.