فرهاد فخرایی / کارل مارکس با اندیشه خود، جامعه مدرن را با توجه به انقلاب صنعتی و تصاحب تکتولوژی و ابزار تولید توسط قشری که هویت آنها را بورژوا می نامید، دچار از هم گسیختگی نمود. مانیفست های کارگری بر علیه نظام سرمایه داری خود مبدل به رسانه هایی شدند که […]
فرهاد فخرایی /
کارل مارکس با اندیشه خود، جامعه مدرن را با توجه به انقلاب صنعتی و تصاحب تکتولوژی و ابزار تولید توسط قشری که هویت آنها را بورژوا می نامید، دچار از هم گسیختگی نمود. مانیفست های کارگری بر علیه نظام سرمایه داری خود مبدل به رسانه هایی شدند که مشقت قشر کارگر را هر روزه پدیدار می ساختند. توجه اندیشمندان جامعه شناس و متفکران مطالعات فرهنگی به نظریه او، خود گواه پدیدار شناسی نقضان ساختار جامعه مدرن جهت تعریف آزادی انسان در حوزه معرفت شناختی می باشد. آنچه جامعه مدرن در زیرساخت های اجتماعی خود به تعریف آن مبادرت ورزید، آزادی انسان و حقوق شهروندی یکسان برای ساکنان اجتماعی بود که با نظریه کارل مارکس به چالش کشیده شد. این چالش نه تنها از طریق آثار او بلکه در ادبیات نویسندگان و آثار هنرمندان بسیاری در جامعه مدرن تجلی پیدا کرد. هر چند که نظریه کارل مارکس در ساخت های سیاسی اجتماعی مبدل به ایدئولوژی حاکم بر بلوک شرق گردید، اما در جامعه مدرن غرب، جنبش فرهنگی برپا نمود که بر مبنای آن، زیست اجتماعی کارگرها و اقشار ضعیف جامعه مورد توجه دولتمردان و قانونگذاران گردید. اندیشمندان در حوزه مطالعات فرهنگی بر این باورند که نظریه کارل مارکس موجب تکامل جامعه مدرن در اروپا شد تا آنجا که بعد از او و بر مبنای اندیشه او ، مکتب فرانکفورت با اندیشمندان نئومارکسیست (مارکسیست های غربی) را زاده شد و افرادی چون هورکهایمر و آدورنو به تغییر الگوی ارائه شده توسط او به ترسیم نگرشی دگر از مارکسیسم برآمدند. بنا بر مانیفست بودریو که قدرت نمادن را در ورای فرهنگ می دانست، آنها به جای اقتصاد، فرهنگ را زیربنا قرار دادند و به تکامل نظریات او چه در باب نقد و چه در تایید او به پا خواستند.
از دیگر جنبش های فرهنگی بوجود آمده بر بستر جامعه مدرن با پارادایم اومانیسم (انسان گرایی) و ترویج حقوق شهروندی و آزادی انسانها در جامعه اروپا، می توان به جنبش زنان در روابط اجتماعی اشاره کرد. از پیشگامان این جنبش می توان به سیمون دوبوار و ویرجینا وولف در حوزه ادبیات اشاره کرد که موجب شکل گیری مکتب فمنیسم در جامعه اروپا گردید. نابرابری های جنسیتی از دیگر نقصانی بود که در جامعه مدرن اروپا در سیطره مدرنیسم بروز داده شد. حضور زنان در روابط اجتماعی با حفظ حقوقی که برای مردان تعریف شده بود از گفتمان های فرهنگی در جنبش زنان برای رعایت برابری جنسیتی در جامعه مدرن محسوب می شود. دوبوار با انتشار آثار خود در حوزه ادبیات پیرامون کم اهمیت جلوه دادن حقوق زنان در جامعه مدرن، توانست علاوه بر دریافت جایزه های معتبر ادبی در پیشبرد جنبش فرهنگی زنان نقش مهمی را ایفا کند. هر چند آثار ویرجینیا وولف بر مبنای نوعی جنون ادبی به رشته تحریر در آمده است و از او به عنوان بنیان گذار جنبش زنان یاد می کنند، اما هرگز نتوانست جایگاه سیمون دوبوار را از آن خود کند. شعار “حقوق زنان در روابط اجتماعی مهم است” از دیگر گفتمان های بارز در جامعه مدرن است که سرلوحه جنبش فرهنگی زنان در اروپا قرار گرفت.
جنبش فرهنگی ضد آپارتاید بر علیه تبعیض نژاد، رنگ پوست، قوم و برده داری می تواند از مهمترین جنبش های فرهنگی بوجود آمده در جامعه مدرن باشد. ادبیات و هنر نقش بسیار مهمی در نمایش هویت این جنبش در ساختار جامعه مدرن ایفا نمودند. موسیقی جاز و جنبش موسیقی رپ به شکل اعتراض، نشانگان ضد آپارتاید را به گوش ساکنان جامعه می رساندند.
لنگستون هیوز در حوزه ادبیات، اشعار بسیاری در دفاع از جامعه سیاهان و بر علیه برده داری سرود که از او و ادبیاتش با نام رنسانس هارلم یاد می کنند. این جنبش فرهنگی بر علیه ازدواج سیاه پوستان با سفید پوستان که در آن زمان ممنوع اعلام شده بود نیز، به پا خواست تا آنجا که این قانون از جامعه مدرن برچیده شد. جنبش فرهنگی ضد آپارتاید، قانون برده داری در جامعه مدرن را به بازخوانی مجدد وادار نمود تا حقوق شهروندی به شکل یکسان در ساختار اجتماعی تعریف گردد.
سیطره انسان بر طبیعت و تخریب آثار طبیعی که بعد از انقلاب صنعتی به وفور در جهان چون جهالتی، اپیدمی گشت از دیگر نقایص زیست انسان در جامعه مدرن محسوب می شود. آلودگی هوا، ناشی از دود کارخانه ها و به تبع آن امحای زباله ها در جنگل ها و دریاها، زیست حیوانات را در کنار زیست طبیعی آنان دچار بحران نمود تا آنجا که گونه های جانوری در خطر انقراض قرار گرفتند. از طرف دیگر آتش سوزهای عمدی و سهوی جهت ساخت تمدن زندگی شهری مدرن، بحران هوای پاک را ایجاد نمود. مخاطرات بوجود آمده بر بستر جامعه مدرن در پی ناآگاهی ساکنان از خطرات نابودی محیط زیست، اندیشمندان حوزه علم را به جنبشی نوین بر پایه حمایت از محیط زیست به پا خیزاند.
خرد جامعه مدرن در پی این جنبش تکامل دیگر یافت و آثار موجود در طبیعت به عنوان آثار فرهنگی برشمرده شدند. مطالعه خرد در جامعه مدرن منتج به درک فرایندی آن است که در طی زمان با توجه به جنبش های برآمده از مدرنیزاسیون شکلی تکاملی به خود گرفته است. این موضوع بدان معناست؛ تحول فرهنگی خرد مدرن بر پایه مدرنیزاسیون از ابتدا دوگم نبوده و یقین به نقایص خود داشته است و با پیدایش جنبش های متفاوت بر مبنای تعریف آزادی انسان و حقوق شهروندی که در مانیفست خود دارد به اعتلا و رشد رسیده است.