/رضا عالی یادش بخیر، انیمیشن‌هایی که در زمان کودکی می‌دیدیم، همان حس زیبا و دست نیافتنی را در ما ایجاد می­کردند که هم‌نسلانمان از آن با کلمه «نوستالژی» یاد می­کنند. بله، همان انیمیشن‌های بی­نظیر دهه‌های شصت و هفتاد که با دوبله‌های بی‌تکرار و صداهای ماندگاری چون زنده‌یادان اصغر افضلی، مهدی آژیر، صادق ماهرو، نارنجی‌ها و […]

/رضا عالی

یادش بخیر، انیمیشن‌هایی که در زمان کودکی می‌دیدیم، همان حس زیبا و دست نیافتنی را در ما ایجاد می­کردند که هم‌نسلانمان از آن با کلمه «نوستالژی» یاد می­کنند.

بله، همان انیمیشن‌های بی­نظیر دهه‌های شصت و هفتاد که با دوبله‌های بی‌تکرار و صداهای ماندگاری چون زنده‌یادان اصغر افضلی، مهدی آژیر، صادق ماهرو، نارنجی‌ها و بسیاری از بزرگان دیگر دوبله، روح ما را تسخیر کردند و هنوز یاد آوری خاطراتشان دهان ذوقمان را شیرین می­کند.

در این میان، کارهای شاخص «والت دیزنی»، ماهیت و نبوغ خاصی داشت، که علاوه بر نوع طراحی‌ها و حرکت‌های بسیار دقیق و چشم‌نواز، به راحتی برای ما بینندگان غیرفنی و خردسال قابل تشخیص بود؛ تا آنجا که برخی از کارهای خوب دیگر را که ربطی به این شرکت بزرگ نداشتند نیز گاهی به اشتباه، از تولیدات والت دیزنی می‌دانستیم.

اما اکنون وقتی با نگاهی موشکافانه و آگاهانه به آثار این شرکت بزرگ سرگرمی‌سازی نگاه می­کنیم، می­توانیم آثار سینمایی‌اش را به دو دوره تقسیم کنیم؛ دوره اول دوره‌ای است که خود عمو والت حضور دارد و دوره دوم، به بعد از او بر می ‌گردد.

در دوره نخست، ما شاهد تولد و اوج‌گیری معجزه‌آسای انیمیشن، با محورت خود والت دیزنی هستیم، کارهایی که در میان مخالفت‌های اطرافیان، به‌عنوان اولین‌ها اتفاق افتادند و والت دیزنی را به پدیده‌ای در موضوع (نترسیدن از امتحان کردن روش‌های ناشناخته) تبدیل کردند.

اولین انیمیشن ناطق…

اولین انیمیشن رنگی…

اولین انیمیشن طولانی یا همان سینمایی…

اولین پارک تفریحی در ابعاد دیزنی لند…

 

و بسیاری از اولین‌های دیگر که موجب می­شود عمو والت را مانند ستاره‌ای درخشان بر تارک صنعت سرگرمی‌سازی ببینیم. اما چیزی در وجود او هست که برای علاقه‌مندان انیمیشن باید مورد واکاوی قرار بگیرد.

بدون تردید انیمیشن‌های کلاسیکی که در زمان حیات والت دیزنی ساخته شدند، دارای جذابیت فراوانی هستند که آنها را به گنجینه‌ای همیشگی تبدیل کرده‌اند. عجیب اینکه اکثر این انیمیشن‌ها بر اساس داستان‌ها و روایت‌هایی بازتعریف شدند که بارها و بارها توسط بسیاری از هنرمندان در عرصه‌های مختلف، دستمایه آثارشان قرار گرفته بود؛ قبل و حتی بعد از عمو والت!

بنابراین، می‌شود این پرسش را مطرح کرد که راز پنهان عمو والت چه بود؟ چرا بعد از این همه سال و با وجود نسخه‌های متعدد از داستان‌هایی مانند سفیدبرفی، زیبای خفته، پینوکیو و … هنوز این آثار پرطرفدارند و از سوی کودکان نسل‌های مختلف پذیرفته می­شوند؟

چرا با اینکه تکنولوژی و رایانه‌های بسیار توانمند و نرم‌افزارهایی که برای خلق جلوه‌های بصری قابل قبول تولید شده­اند و عرصه را برای ورود انیمیشن‌هایی با کیفیت بسیار بالاتر از حد انتظار آماده کرده­اند، اما گویی ما سال به سال از دوران طلایی انیمیشن‌های به یاد ماندنی دور و دورتر می­شویم؟

به نظر من اصل موضوع به نحوه روایت داستان بر می‌گردد؛ نحوه روایت یک داستان همان نقطه‌ای است که یک انیمیشن خوب، راهش را از یک انیمیشن بی­کیفیت جدا می­کند. شما نمی­توانید یک کتاب را به همانگونه که هست، مو به مو به فیلم یا انیمیشن برگردانید. بلکه داستان را به شیوه خود روایت می‌کنید.

به همین خاطر هست که هنگامی که «اسپیلبرگ» شروع به تولید سینمایی ماجراهای «تن‌تن» کرد، با هجوم مخالفین بسیاری روبه‌رو گردید، اما در نهایت، آنچه به‌عنوان محصول سینمایی‌اش در اختیار مخاطبین قرار داد، بسیاری از طرفداران این کتاب‌های مصور پر طرفدار را راضی نمود. زیرا روایت او از تن‌تن به روح آثار «هرژه» به‌عنوان نویسنده و طراح سری کتاب‌های تن‌تن بسیار نزدیک و وفادار بود؛ حتی با اینکه تغییراتی در اصل داستان داده بود!

 

در واقع، در انیمیشن و سینما، زبان روایت هرکسی با دیگری متفاوت است؛ حتی اگر هر دو یک داستان را روایت کنند. و دقیقا به خاطر همین نوع روایت منحصربه‌فرد است که والت دیزنی، میازاکی، تارانتینو و دیگر کارگردانان مطرح، آثاری خلق می‌کنند که ماندگار می­شوند، چون آنها راویان منحصربه‌فردی هستند.