/هومن حکیمی دفاع مقدس و ۸سال جنگ تحمیلی اگرچه بخش مهم و بزرگی از تاریخ سرزمین ما بوده و خواهد بود و سرشار از واقعیت‌ها و حقیقت‌های تلخ و شیرین بسیاری است اما چنین دستمایه غنی دراماتیکی، جز در چند تجربه تا حدی موفق مثل «مهاجر»، «دوئل» و… در سینمای ایران امکان بروز کاملی نداشت. […]

/هومن حکیمی

دفاع مقدس و ۸سال جنگ تحمیلی اگرچه بخش مهم و بزرگی از تاریخ سرزمین ما بوده و خواهد بود و سرشار از واقعیت‌ها و حقیقت‌های تلخ و شیرین بسیاری است اما چنین دستمایه غنی دراماتیکی، جز در چند تجربه تا حدی موفق مثل «مهاجر»، «دوئل» و… در سینمای ایران امکان بروز کاملی نداشت. بقیه معدود فیلم‌های موفق دراین حوزه نیز بیشتر مربوط به تبعات جنگ می‌شد، یعنی روایت قصه‌ای برمبنای جنگ و نه با تمرکز محوری بر خود آن مانند «شیار ۱۴۱»، «از کرخه تا راین» و غیره.

«تنگه ابوقریب» اما به شکلی خیره کننده، موثر، جذاب و سینمایی، خط بطلانی بر روی این فرضیه اشتباه می‌کشد که سینمای جنگ و دفاع مقدس در امروز سینمای ایران دیگر رونق ندارد. انتخاب یک سوژه مهم و واقعی و دارای ارزش دراماتیک توسط «بهرام توکلی»، فیلمنامه‌ای اصولی و قدرتمند، انتخاب صحیح بازیگران و طراحی صحنه و فیلمبرداری و کارگردانی درست، تنگه ابوقریب را تبدیل به فیلمی ارزشمند و کم‌نظیر در سینمای اغلب آپارتمانی با سوژه‌های تکراریِ ما کرده است. فیلم از همان ابتدا گیراست. موقعیت‌ها درست به تصویر کشیده می‌شوند و جنگ با تمام زیبایی‌ها و زشتی‌هایش حضوری تمام قد و سینمایی دارد. شخصیت‌پردازی‌های عالی کاراکترهای فیلم در بخش ابتدایی که با کمترین ادا و اطوار و بدون زیاده‌گویی به ما معرفی می‌شوند و در کنار هم قرار گرفتن مهندسی شده انواع آدم‌ها با روحیات و ویژگی‌های متفاوت انسانی، پَکیج کاملی را دراختیار بیننده قرار می‌دهد که امکان همراهی با فیلم را دوچندان می‌سازد. دوربین اغلب متحرک فیلم هم یکی از نقش‌های اصلی فیلم را به عهده دارد و ما را به دل روایت می‌برد. قدم به قدم، صحنه به صحنه، سکانس به سکانس؛ گویی که انگار ما هم در کشاکش انفجار و خون و عشق و تعلیق همراه شخصیت‌ها هستیم. فیلم، قرار نیست شعار بدهد، قرار نیست معنویت و ارزشی را به ما حقنه کند و قرار نیست بیانیه باشد اما ارزشی را که بود و هست، معنویت و شکوهی را که بود و هست، خیلی منطقی و «دلی»، با اجرایی سینمایی و بدون تکلف و با ابزار و زبان هنر و سینما، در روح و جان ما می‌دمد و نشان می‌دهد. شخصیت‌ها در تنگه ابوقریب این‌جهانی هستند و باورپذیر. عشقشان به خاک وطن و ایمانشان، واقعی است. باسمه‌ای نیستند و هرکدام رنگ و بوی خاص خودشان را دارند. کل‌کل‌هایشان با هم، شوخی‌ها و گریه‌ها و اندوهشان، غیرت و گاه درماندگی‌شان، همه و همه این‌جهانی هستند و مابه‌ازا دارند. فیلم از اولین سکانس، ترکیب درستی از آرامش قبل از طوفان، تنش، آرامش قبل از طوفان، تنش و… است و این توالی تا انتها با توازن و بدون سکته اتفاق می‌افتد. نوجوان فیلم و تقریبا تنها بازمانده از این اکیپ دوست‌داشتنی، به مرور در دل فیلم و روایت، آب‌دیده و بزرگ می‌شود. عشق دیگر شخصیت‌های فیلم به ایران و به ایمان‌شان و به نوجوان فیلم و حمایت‌ پدرانه و برادرانه آنها از او آنقدر دلنشین از کار درآمده که وقتی در پایان، به آن شکل دراماتیک، هرکدام از شخصیت‌ها سرنوشت غم‌انگیزی پیدا می‌کنند – که البته منجر به پیروزی نهایی می‌شود- بغض و اشکی واقعی تماشاگر را دربر‌می‌گیرد. اشکی که نه فقط به خاطر سوژه‌ای واقعی و ایدئولوژیک بلکه به دلیل ساختار درستی است که تنگه ابوقریب دارد و به خیلی‌ها می‌فهماند که فیلم ارزشی و فاخر با دستورالعمل و بخشنامه ساخته نمی‌شود و ثابت می‌کند که چرا این همه سال تلاش دوستان با انواع و اقسام سفارش و غیره، نتیجه‌ای نداشته است.

تنگه ابوقریب با اسلوموشنی از نمایی تقریبا کلوزآپ از بازیگر نوجوان فیلم به انتها می‌رسد و بلوغی که در او شکل گرفته است و بلوغی که در ذهن تماشاگر و سینمای دفاع مقدس ما هم اتفاق افتاده است، ما را چندین گام به جلو می‌برد، به مرزهای تازه‌ای از بهتر شدن و انسانیت. تنگه ابوقریب را باید ایستاده دید و به احترامش، کلاه از سر برداشت.