روزی‌که آرای باطله دوم شد…
روزی‌که آرای باطله دوم شد…

گروه سیاسی در جغرافیای سیاسی جمهوری اسلامی ایران از نخستین انتخابات که در روز ۱۰ و ۱۱ سال ۵۸ و تنها دو ماه پس از پیروزی انقلاب با مشارکت بیش از ۹۸ درصد واجدان شرایط انجام شد تا امروز، حدود ۳۹ انتخابات برگزار شد که غالب این انتخابات‌ها با درصد مشارکت بالا و استقبال مردم […]

گروه سیاسی

در جغرافیای سیاسی جمهوری اسلامی ایران از نخستین انتخابات که در روز ۱۰ و ۱۱ سال ۵۸ و تنها دو ماه پس از پیروزی انقلاب با مشارکت بیش از ۹۸ درصد واجدان شرایط انجام شد تا امروز، حدود ۳۹ انتخابات برگزار شد که غالب این انتخابات‌ها با درصد مشارکت بالا و استقبال مردم همراه بود و تا قبل از انتخابات روز جمعه ۲۸ خرداد، رکورد پایین‌ترین مشارکت در دست ریاست جمهوری دور ششم بود -۵۰ درصد- که مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی با رقبایی نه‌چندان نامدار «احمد توکلی، رجبعلی طاهری و عبدالله جاسبی»، نامزد شدند و همین چینش نامزدها، جامعه را به این موضوع سوق داد که نتیجه انتخابات از پیش معلوم بود.

برابر آخرین اعلام رسمی، حدود ۴۸ درصد از واجدان شرایط در انتخابات روز جمعه ۲۸ خرداد شرکت کردند، تعدادی بی‌سابقه رأی باطله به صندوق‌ها رفت و در نهایت، ۵۲ درصد از واجدان شرایط در این انتخابات شرکت نکردند و آمار آرای شوراهای شهر نیز در مقایسه با دور پنجم، بسیار پایین بود و همین آمار روایت‌های متعددی در متن و بطن خود دارد که مدیران، دلسوزان و شخص رییس‌جمهور منتخب نباید از آن غفلت کنند.
اگر تأکیدات مکرر بنیانگذار فقید نظام جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب بر ضرورت مشارکت حداکثری را ملاک و محور بدانیم، باید ضمن مقایسه این آمار از خود بپرسیم که چه اتفاقی افتاد که مشارکت بالای ۹۸ درصدی نخستین انتخابات به زیر ۵۰ درصد در آخرین انتخابات رسید و همچنین چرا آرای «عبدالناصر همتی» -حدود دو میلیون- نامزد مورد حمایت طیف‌هایی از اصلاح‌طلبان، اعتدالیون و جوانان از آرای باطله -حدود چهار میلیون- کمتر بود و اساساً تبار آرای باطله به کجا بر می‌گردد و چه کسانی بر سر صندوق‌های رأی حاضر می‌شوند اما رأی باطله و بی‌تأثیر می‌دهند.
نکته بعدی این‌که اگر شاهد ادامه این روند تا انتخابات‌های بعدی باشیم چه بلایی بر سر جمهوریت نظام می‌آید و چه تغییراتی در سطح جامعه رخ می‌دهد و چه کسی باید پاسخگوی این شرایط باشد ؟ مردم در انتخابات‌های مختلف به دعوت همه فعالان سیاسی لبیک گفتند و به صورت میلیونی بر سر صندوق‌ها حاضر شدند، ما با این مردم چه کردیم که از مشارکت ۷۵درصدی در سال ۷۶ به مشارکت ۲۸درصدی رسیدند؟
آرای باطله که در همه انتخابات‌ها بود اما عدد ناچیزی را به خود اختصاص می‌داد، در انتخابات ریاست جمهوری سیزدهم خود را به جایگاه دوم رساند، این آمار به جامعه آماری مربوط است که خود را داخل نظام می‌دانند، برانداز نیستند، به کمپین رأی‌بی‌رأی نپیوستند و حتی زمان اختصاص دادند و تا شعبه أخذ رأی رفتند اما نامزد مورد نظر خود را در لیست احراز صلاحیت شدگان ندیدند، چون شورای نگهبان، بسیاری از افراد شاخص را بنا بردلیلی که بر کسی آشکار نشد، حذف کرد و این افراد، از سر ناچاری به «هیچ کس» رضایت دادند و رأی سفید انداختند.
«نرخ مشارکت پایین» و بی‌سابقه در این دوره گویای حس بی‌اعتمادی اکثریت مردم به مدیران است و استمرار این وضعیت به حذف انسجام اجتماعی و ایجاد فاصله بین مردم – دولت می‌انجامد، امری که برای نظام‌های سیاسی مردم‌سالار شاخصی مهم تلقی می‌شود و مدیران دولتی و نهادهای مسئول نباید از بررسی دقیق آن غافل شوند چون ممکن است به «انسداد سیاسی» برسیم.
«آمار بالای آرای باطله» حکایت از آن دارد که افزون بر افرادی که خود را غیرخودی و خارج از مدیریت و حاکمیت می‌دانند و بر تحریم و عدم مشارکت تأکید دارند حجم موافقان سیاست‌های اجرایی و دولت در داخل نظام نیز رو به لاغر شدن گذاشت، نیروهایی که همواره در بزنگاه‌ها به‌عنوان پشتوانه مردمی دولت و نظام عمل می‌کردند و مایه اعتبار جمهوری اسلامی ایران بودند و امروز مدیران دولتی و همچنین رییس‌جمهور منتخب باید بررسی کنند و بگویند چرا این حجم از یأس و نومیدی را در جامعه انتشار دادند و چگونه می‌خواهند دیوارهای بی‌اعتمادی را ترمیم کنند.
و در نهایت رأی پایین عبدالناصر همتی اگر از سوی بزرگان اصلاحات جدی گرفته نشود و مورد بررسی دقیق قرار نگیرد، می‌تواند نشانه بزرگی برای مرگ سیاسی این جریان باشد، جریانی که روزگاری مایه امید و افتخار مردم بود و طیف گسترده‌ای از شهروندان، از طریق این جریان سیاسی آمال و آرزوهای خود را دنبال می‌کردند اما امروز رهبرانش نه جرأت دارند علنی و آشکارا «تکرار» کنند و نه پوشیده و رمزآلوده‌ سخن‌گفتن‌شان شوقی در شهروندان برمی‌انگیزاند و رأی‌آور می‌شود؟
اصلاح‌طلبان و به‌ویژه بزرگان این تیره سیاسی در چند سال گذشته همواره نسبت به کوتاهی‌ها و اهمال‌کاری‌های دولت تدبیر و امید که مورد حمایت آنان بود سکوت کردند و به مردم گزارشی ندادند، در ادامه راه نیز انشقاق یافتند و چند شعبه شدند به شکلی که در همین انتخابات، برخی بر تحریم و برخی بر مشارکت و اجماع بر همتی تأکید داشتند در حالی که ارزش و اعتبار یک حزب و طیف سیاسی به وحدت و انسجام آن است.
سخن آخر این‌که همواره مدیران جمهوری اسلامی از مشارکت بالای مردم در انتخابات به‌عنوان عامل مشروعیت نظام استناد می‌کردند و منّت آن را بر کشورهای پیشرفته می‌گذاشتند، اما امروز که سطح مشارکت و آرای باطله به این سطح رسید، سکوت کردند و نمی‌گویند نامشروعیم و این تناقض باید حل شود.