گروه سیاسی غرب آسیا که از شرق پاکستان و افغانستان آغاز میشود تا ساحل مدیترانه و بخشی از شمال آفریقا که در یک عنوان خاص در ادبیات سیاسی جهان غرب، «خاورمیانه» نامیده شد، در حقیقت گسترهای بیابانی است که در میانههایش، شهرها و آبادانیهایی دارد به شکلی که میتوان گفت گویا این اقلیم در مقایسه […]
گروه سیاسی
غرب آسیا که از شرق پاکستان و افغانستان آغاز میشود تا ساحل مدیترانه و بخشی از شمال آفریقا که در یک عنوان خاص در ادبیات سیاسی جهان غرب، «خاورمیانه» نامیده شد، در حقیقت گسترهای بیابانی است که در میانههایش، شهرها و آبادانیهایی دارد به شکلی که میتوان گفت گویا این اقلیم در مقایسه با خط استوا و قاره سبز و برخی مناطقِ بادردسرهای کمتر و آب و هوای ملایم، اقلیمی نیمهبرخوردار بوده است.
نکته عجیبی که در خصوص این منطقه وجود دارد این است که دیرینهشناسان، بخشی از این منطقه و مشخصاً مصر در شمال آفریقا و بخشهایی از شبهجزیره عربستان و بینالنحرین در عراق و ایران را گهواره تمدن میدانند و آثار تاریخی فراوانی که در این منطقه برجای ماند و همچنین روایتهای تاریخی-فرهنگی مربوط به آن از قبیل بعثت پیامبران بزرگ در این منطقه و در رأس آن ظهور سه دین بزرگ سامی –اسلام، مسیحیت و یهود- مویّد این حقیقت است که برعکس اقلیم خشک و نیمهخشک، این منطقه از نظر فرهنگی بسیار غنی است و سابقه رویشهای فرهنگی و تمدنی در این منطقه به دو تا چهارهزار سال قبل برمیگردد.
گویا تاریخ کهن و باستانشناسان نظر مساعدتری درخصوص این منطقه دارند و برخی از بزرگان این رشته وصیت کردند پس از مرگ، در جایی از همین منطقه دفن شوند اما ژورنالیستها و کارشناسان تاریخ سیاسی معاصر نظری کاملاً متفاوت دارند و موج مهاجرت شهروندان عادی از این منطقه به کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا حکایت از این دارد شهروندان و باشندگان این منطقه نیز تمایلی به ماندن ندارند و ترجیح میدهند در جایی دیگر داستان زندگی خود را بنویسند.
اتفاقاتی که در هفت دهه اخیر در این نقطه رخ داد و تغییر جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه با مداخلات خزنده و آشکار نظامی، جادوگریِ سیاسیون بیگانه با هویتهای ملیِ جوامع محلی، تلاش عامدانه برای کانالیزهکردن مردم و اصرار بر فرایند عقبماندگی و توسعه نامتوازن، اشغال فلسطین در روز روشن با پشتوانه سازمانهای حقوقی بینالمللی و عوامل بیشتر موجب شد این منطقه همواره دنبال توسعه دوید اما به توسعه پایدار نرسید و اسیر جنگهای فرسایشی منطقهای و داخلی شد و استمرار این رویدادها موجب ایجاد شکافی عمیق بین این منطقه با جهان مدرن در هزاره سوم میلادی شد تا جاییکه اگر ادعا کنیم بخشهای پهناوری از این جامعه، هنوز در قرن هفتم زیست میکند و نگرشی کهنه به جهان نو دارد، بیراه نگفتهایم.
یکی از نکات عجیب دیگر در خصوص این منطقه از جهان این است که تغییر و تحولات داخلی یک کشور از کشورهای منطقه، به صورت دومینووار چند کشور و گاه همه منطقه را درگیر میکند و تلاش بینالمللی و ورود دولتهای فرامنطقهای برای حل بحران تا ماهها و سالها ادامه پیدا میکند تا جاییکه میتوان ادعا کرد ورود این دولتها، خود به مسأله جدید و مشکل جدیدی میانجامد و این سیکل که غالباً با خشونت و حذف و موج و اوج همراه است همواره ادامه دارد.
امروز در برخی تحلیلهای سیاسی از این منطقه با عنوان خاورمیانه اهریمنی و خاورمیانه جهنمی یاد میشود و مرور اوضاع شکننده صلح و ثبات و جولان دولتهای دائمالعمر و مستبد در کشورهای این منطقه، بهنوعی آن را شایسته این عنوان میکند و آخرین تنش عمیقی که این روزها در خاورمیانه شاهد هستیم در افغانستان است و پس از آن در عراق که پس از انتخابات یکماه قبل، از نظر سیاسی وضعیتی مبهم دارد و افزون بر آن تنشی که بین مناسبات لبنان و چند کشور عربی ازجمله عربستان رخ داده است همه از پیچیدگی اوضاع اشاره دارد و اگر بخواهیم وضعیت اشغال فلسطین و تأثیری که این مسأله بر روابط بین دول منطقه و فاصله عمیق مردم بین دولتها دارد را اضافه کنیم باید بگوییم خاورمیانه، تا اطلاع ثانوی، اهریمنی باقی خواهد ماند از این منظر که همواره آبستن بحران است و هر روز میتواند از زمین و آسمان آن باران نحوست و شومی ببارد و در همه این مصیبتها نه حاکمان و دولتمردان که شهروندان عادی قربانی میشوند.
نکته بعد اینکه نگاه واقعگرای می میگوید این نقطه به سادگی به آرامش و قرار نمیرسد چون زخمهایش، عمیق و ریشهدار است و ساکنان این منطقه که چندین شهر بزرگ و مذهبی که مورد احترام صاحبان غالب ادیان است از کربلا و نجف در عراق تا مکه، مدینه و بیتالمقدس در خاور میانه قرار دارند نیز این دردها را از پدران خود به ارث میبرند بیآنکه درمانی بیایند یا توانی برای مقابله با این دردهای مزمن تاریخی داشته باشند.
آخرین نکته اینکه برابر برخی روایات آخرالزمانی درمان درد خاورمیانه یکبار برای همیشه قرار است در آسمان رقم بخورد و به زمین برسد و تصور میکنم چنین باشد چون بعید است سیاستمدارانی که این درد و رنج را نوشتند، انگیزه و توانی برای نوشتن نسخه درمان ندارند.