گروه سیاسی یکی از ویژگیهای برخی مدیران دولتی این است که درد و مشکلات مردم را مدام، تکرار میکنند و با عدد و رقم تلاش دارند به افکار عمومی و رسانهها اثبات کنند که تا چه اندازه به حجم و سایز و ابعاد درد آگاهی دارند در حالیکه رسانهها و افکار عمومی بیش از آنان، […]
گروه سیاسی
یکی از ویژگیهای برخی مدیران دولتی این است که درد و مشکلات مردم را مدام، تکرار میکنند و با عدد و رقم تلاش دارند به افکار عمومی و رسانهها اثبات کنند که تا چه اندازه به حجم و سایز و ابعاد درد آگاهی دارند در حالیکه رسانهها و افکار عمومی بیش از آنان، از مشکلات آگاه هستند و چه بسار روزانه با گوشت و پوست خود آن را لمس میکنند. افزون بر آن از مدیران و تصمیمسازان در مرکز، نمایندگان مجلس و مدیران استانی توقع نداریم درد و رنج مردم را همانند سقز در زیر دندانهای خود بجوند و آن را کش و قوس بدهند بلکه از آنان انتظار میرود از درمان بگویند، راهی بیابند و از آنچه که در این بستر انجام دادند، گزارش دهند.
ماجرای حقآبه کشاورزان اصفهانی و حق زندگی برای زایندهرود همانند مشکلات مشابه در خوزستان و سیستان و سایر مناطق، در چند سال اخیر همواره طرح میشد و مدیران و مسئولان و نمایندگان نیز آن را تکرار و تأیید میکردند اما تا امروز راه و مسیری برای درمان به مردم نشان داده نشد و کار به جایی رسید که میتوان گفت بزرگترین تجمع اعتراضی مربوط به زایندهرود در «نصف جهان» رخ داد و نظر همه مردم را به خود جلب کرد.
سرشاخه اصلی زایندهرود که بزرگترین و پرآبترین رود فلات مرکزی ایران است، ارتفاعات چشمه دیمه و تونل کوهرنگ در چهار محال است و در ادامه رود پلاسجان و چشمه لنگان و چشمه مرغاب به این رودخانه میپیوندند و در نهایت بیشترین آب جاری در زایندهرود وارد استان اصفهان میشود.
این رودخانه بزرگ که از آن به زندهرود نیز یاد میشود در ایجاد و رشد تمدنی صفاهان بسیار موثر بوده و از دیرباز به این روزخانه «کولر طبیعی شهر اصفهان» میگفتند ضمن اینکه در کشاورزی اراضی وسیعی از اطراف خود موثر بود تا اینکه در مقصد نهایی خود در «گاوخونی» تمام میشود و در تمام شدن خود در این باتلاق نیز سفرههای آب زیرزمینی و قنوات استان یزد را بارور میساخت.
زایندهرود در مسیر طولانی خود برکت و خیر به همه از کشاورز و شهرنشین تا مسافران و گردشگران میداد تا اینکه از حدود دو دهه قبل برداشتهای بیرویه از سرچشمههای بالا دست این رود و همچنین حفر چاههای عمیق برای واحدهای صنعتی در شهرکهای صنعتی اصفهان آغاز شد و چرخ صنعت در این شهر، بیش از گذشته به کار افتاد و اشتباه نخبگان و متخصصان این بود که بر این استحصال بیرویه سکوت کردند و ادامه این رویه نادرست، کار را به جایی رساند که آب زایندهرود کفاف مصرف همه را نمیداد و تبدیل به بستری خشک شد که گاه در آن مایه حیاتبخش جاری میشود.
استحصال آب از چاهها برای کارخانجات متعدد موجب افت سطح این آبها و تشنهتر شدن کشاورزان و دامداران شد اما مدیران و مسئولان با وجود هشدارهایی که داده میشد موضوع را جدی نگرفتند و کاری نکردند تا اینکه بحران اقلیمی و خشکسالیهای پیدرپی هم مزید بر علت شد و امروز کار به یک کلاف پیچیده شباهت دارد و به نظر نمیتوان راهکاری کوتاهمدت برایش تصور کرد و اگر باز هم دولتمردان، اقدامی نکنند این احتمال وجود دارد که هرنوع امکان حل مشکل محال شود.
در نتیجه همین برخورد سهلانگارانه با موضوع، امروز کار از خشکسالی فراتر رفته و شهر اصفهان با آن پیشینه تاریخی خود در خطر جدی فرونشستهای ویرانگر قرار دارد و برخی کارشناسان این خطر را مهلکتر از خشکی زایندهرود میدانند.
دولتمردان باید بدانند که این آخرین فرصت برای اقدام و عمل است و اگر این آخرین فرصتها را غنیمت ندانند و گامی برندارند، دیگر از اصفهان و از تاریخ کهن گذشته این شهر و صنایع دستی آن تنها یاد و نام و تعدادی عکس برای آیندگان میماند.
اینکه دولتمران سیزدهم نیز مانند دولت قبل صبر کردند تا کارد به استخوان برسد و مردم دست به چنین تجمعی بزنند خود یک خطای استراتژیک بود و لازم است به نحو مقتضی جبران شود و همچنین ضرورت دارد با مشارکت کارشناسان اقلیمی به این موضوع ورود کنند و مانند گذشته به فکر ایجاد طرحهای جدید انتقال آب نیفتند که مانند مشکل خوزستان موضوع را پیچیدهتر خواهد کرد.
نکته آخر اینکه گام نخست در اقدام به رفع و حل یک مشکل این است که آن مشکل را با همه بزرگی و عظمت و پیچیدگی، به رسمیت بشناسیم و به افکار عمومی و مردم نیز بشناسانیم تا مردم نیز به اندازه خود موضوع را جدی بگیرند و در اجرایی کردن راهحلهای متخصصان، مشارکت کنند و در این میان نیز باید اصلاح الگوی مصرف و اصلاح الگوی کشت را در اولویت داشت.