
/نغمه دانش آشتیانی اشاره: نمایش «او» که این شبها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است داستانی از یک قتل و چند تجاوز را با درهم تنیدگی فرم، روایت میکند. اگر می خواهید یک اثر سرراست ببینید «او» گزینه شما نیست ولی اگر میخواهید یک تئاتر جنایی- معمایی را به تماشا بنشینید که به دلیل […]
/نغمه دانش آشتیانی
اشاره: نمایش «او» که این شبها در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه است داستانی از یک قتل و چند تجاوز را با درهم تنیدگی فرم، روایت میکند.
اگر می خواهید یک اثر سرراست ببینید «او» گزینه شما نیست ولی اگر میخواهید یک تئاتر جنایی- معمایی را به تماشا بنشینید که به دلیل پیچیدگی متن و فرم ذهن شما را به چالش بکشد «او» انتخاب درستی است.
آرش دادگر این شبها در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر بیست و سومین کار خود را روی صحنه میبرد که متن آن را مهدی تاجالدین نوشته و همین که در وانفسای تمرکز بر متون خارجی، یک کارگردان و طراح همچنان بر اجرای متون ایرانی تمرکز دارد نکته قابل اعتنایی است.
متن «او» همانطور که اشاره شد در هسته مرکزی، داستان یک قتل را مطرح میکند ولی نه متن و نه فرم این اجازه را به شما نمیدهد که بلافاصله دست داستان را بخوانید. شکست زمان و سیالیت روایت در ذهن کاراکترها و دنیای بیرونی، شبکه در هم پیچیدهای را تشکیل میدهد که باعث میشود تا یک سوم ابتدایی اجرا نیاز به پیگیری بادقت شخصیتها و دیالوگها و مونولوگهایشان باشد و در میانه اجرا کم کم زمان روایت و رفت و برگشت آن و همچنین جای هر شخصیت در روایت برایتان روشن میشود.
آنچه از مواجهه با اجرا برمیآید این است که متن لایههایی پنهان در خود داشته که در اجرا بخشی از آن به لایههای رویین آمده ولی بخشی از آن همچنان در طول نمایش رمزگشایی نمیشود و به همین دلیل در ۱۰ دقیقه پایانی اثر، کارگردان اقدام به باز کردن گرههای ذهنیای میکند که گویا خود نیز احساس کرده ممکن است هنوز در ذهن تماشاگر مانده است؛ گرچه به زعم نگارنده حفظ تعلیق حاکم بر روح اثر تا پایان کار میتوانست چالش جدیتری برای مخاطب در درک جدید از جهان پیرامونش باشد.
همکاری چندباره آرش دادگر با تعدادی از بازیگرانی که در «او» حضور دارند به ویژه امین طباطبایی باعث شده بازیها از کادر اجرا بیرون نزند و به ویژه جابجایی جایگاه نقشها در این متن سوررئال خوب از آب درآید. حال که از بازیهای «او» یاد کردیم جا دارد به این مساله اشاره شود که این اثر با اینکه نمایشی زنانه است ولی در بازیها بیشتر تحتالشعاع بازی امین طباطبایی قرار گرفته و تمرکز بیننده را به سمت خود میآورد.
«او» چند اتفاق خوب دارد؛ یکی استفاده درست از نور و سایه و دیگری از صدا که همانقدر که اینها سر جای خودشان قرار دارد استفاده از مدیای تصویر کمک چندانی به کار نمیکند. همچنین حضور چهار خواننده وقتی در جایگاه همسرایان قرار میگیرند نقشی پیش برنده دارند ولی در جاهایی که از این جایگاه فاصله میگیرند حذف آنها چیزی از کار کم نمیکند.
طراحی دکور مینیمال نیز آنقدر درست است که اگر عناصر صحنه بیشتر میشد ارتباط تماشاگر با متن را مخدوش میکرد و حتی اگر از وضعیت فعلی، دو -سه عنصر کسر میشد، طراحی کار بیشتر در خدمت کلیت اثر قرار میگرفت.
«او» همانقدر که قصهای جنایی است نگاهی هم به مساله تجاوز و انتقام دارد و در این میان آنکه قربانی میشود بیگناهترین فرد است؛ مقتولی که کدهایی درباره او در داستان پراکنده است و این شمایید که باید تکههای او را جمع کرده و شخصیتش را بسازید. اینکه او معشوقه پسر فستفودی بوده که قصد نجاتش را داشته است، او دخترکی با گلی بر سینه است، او را کشته شده به دست مادرش بدانید، او را سوژه تجاوز توسط همسایه تصویر کنید و یا… .
به هر ترتیب «او» همانقدر مبهم است که ضمیر او میتواند این ناشناختگی را در خود داشته باشد و حال که رازی از سالهای دور افشا و پروندهای توسط بازپرسی گشوده میشود در عین بیزمانی متن این «دستان انتقامجوی زمان است که گلولهای که ظالمانه در سینه تاریخ پنهان بود، افشا میکند».
برای تماشای «او» دنبال داستانی خطی نگردید و خود را برای حرکت بین زمان و مکان و گفتوگوی ذهنی و واقعی شخصیتها آماده کنید و حتی چشمتان را بر زیاده شدن این چاشنی در نمایش ببندید و این آمادگی را داشته باشید که برخی از تکههای پازلتان سر جای خودش ننشیند و شاید هم یک یا چندتایی از آنها بیرون بماند! که شاید این هم نوعی از «بیگانه سازی» باشد…