منتقدی کتاب جدید کیت بولر را بهدرستی «روزشمار اندوه، امید، و شجاعت» توصیف کرده است. این نویسنده پرفروش و استاد تاریخ در دانشگاه دوک در آمریکا وقتی احساس میکرد که همه چیز را به دست آورده است، ناگهان بیماری سرطان به سراغش آمد و دکتر معالج تشخیص داده بود که فقط ۱۳ درصد شانس زنده […]
منتقدی کتاب جدید کیت بولر را بهدرستی «روزشمار اندوه، امید، و شجاعت» توصیف کرده است. این نویسنده پرفروش و استاد تاریخ در دانشگاه دوک در آمریکا وقتی احساس میکرد که همه چیز را به دست آورده است، ناگهان بیماری سرطان به سراغش آمد و دکتر معالج تشخیص داده بود که فقط ۱۳ درصد شانس زنده ماندن دارد.
بولر در ۳۵ سالگی مرگ را در چند قدمی خود میدید، اما چطور میتوانست وقتی زندگی تازه به او روی خوش نشان داده بود، همه چیز را رها کند و برود؟ هیچ پزشکی امید نداشت که او با روشهای سنتی چون شیمیدرمانی، از چنگ سرطان بگریزد. بولر ریسک این را پذیرفت که در یک روش آزمایشی درمان سرطان شرکت کند که یک شرکت داروسازی در موردش تحقیق و آزمایش میکرد.
خواندن توصیف ماهرانه، انسانی، و البته دلهرهآور بولر از تجربه بیماری سرطان برای من خواننده تجربهای استثنایی بود. نویسندگان محدودی مانند سوزان سانتاگ و الکساندر سولژنیتسین اینقدر شخصی به این بیماری نزدیک شده و تجربه خود را با خوانندگان در میان گذاشتهاند.
نویسنده به ما کمک میکند که یک بیمار سرطانی را نه از دیدگاه پزشک و اطرافیانش، بلکه مستقیم با وصل شدن به تجربه شخصیاش درک کنیم، زیرا او متوجه شده بود که درک جامعه و اطرافیان از حال و هوای او در دوران بیماری بسیار محدود و بیربط است؛ مانند توصیه به شکرگزاری و دانستن قدر داشتههای زندگی که خط طلایی توصیههای مشفقانه اطرافیان و کتابهای خودیاری است. نویسنده اعتراف میکند که با آن که قدر داشتههای زندگی، مانند خانواده و دوستان خوب را میدانست، اما «هرقدر که به تجربه دردآور بیماری نگاهی مثبت میداشت یا حتی به داشتههای کوچک خود اهمیت میداد، باز هم شکرگزاری کافی نبود و این توصیه راهحل نیست»
برخی اوقات رفتار اطرافیان بیرحمانه است؛ بیآنکه چنین قصدی داشته باشند. بر فرض، یک بار دوست نویسنده از سفر پر خاطره خود به استرالیا تعریف میکرد و از او میخواست که حتماً سرفرصت از آنجا دیدن کند، اما ناگهان سکوت کرد، زیرا متوجه شد که در برابر بیماری صحبت میکند که شاید دیگر فرصت سفر به استرالیا نداشته باشد. نویسنده با لحنی گلایهوار میگوید که نمیدانست چطور به آنها بگوید که «آینده مثل زبانی است که دیگر با آن صحبت نمیکنم».
در این صورت، چطور میشود با یک بیمار سرطانی همدلی کرد؟ چطور میتوان به او امید، و برای مقاومت در برابر این بیماری کشنده، روحیه داد؟ آیا وقتی او درد میکشد و آینده را تیره میبیند، کافی است بگوییم که «خدا مهربان است، همه چیز خوب میشود»؟ نویسنده در این قسمت ما را راهنمایی نمیکند، ولی این را نیز درکمیکنیم که فراتر از تسلیها و همدلیهای ساده، یک بیمار سرطانی را به حال خودش رها نکنیم و بیشتر از هر زمانی در کنارش باشیم.
بولر در طول دوران بیماری فرصت مییابد که گذشتهاش، خاطرات بد و خوبش، و اصولا نگاه خود را به چیزهای ارزشمند زندگی مرور کند. در نتیجه، کتاب ترکیبی از روایت نویسنده از جدالش با سرطان و تاملش بر زندگی است.
او در طول دوران بیماری متوجه شد که چقدر فرهنگ عامه امریکایی پر از خوشبینی کاذب است. صدها کتاب پرفروش خودیاری با الهام از این خوشبینی، به خواننده القا میکند که با نگاهی مثبت، میتواند بر موانع و محدودیتها پیروز شود. اما نویسنده بار سنگین محدودیتها، مانند هزینههای سرسامآور درمانی و درد تحملناپذیر سرطان را با خود میکشید و هیچ حدی از خوشبینی نمیتوانست برای غلبه بر موانع کمکش کند. شاید اگر نظام درمانی امریکا بار مالی هزینههای درمانی بیمار را برمیداشت، میتوانست کمک بیشتری به خوشبینی او کند، تا جملههای توخالی مملو از خوشبینی سمی و کاذب. در این مورد، او در جایی از کتاب درباره دست وپا زدنش زیر بار فشار سنگین هزینههای درمانی، میگوید: «برخی کارها را بدون برخی چیزها نمیتوانم انجام دهم، مثل پولی که برای درمان سرطانم نداشتم. والدین و وابستگانم مجبور شدند از بانک وام بگیرند تا هزینههای بیمارستان را بپردازند که شرکت بیمه حاضر به پرداختشان نبود.»
او با لحنی تلخ میگوید که ابتلای نابهنگام به سرطان این درس مهم زندگی را به او داد که «حق انتخاب و داشتن گزینههای متعدد، حرف بسیار لوکسی است و به ما توهم کنترل میدهد»، اما وقتی عزیزی میمیرد و کسی ما را ترک میکند، «این توهم ناپدید میشود، چون انتخابها از دست ما پریدهاند».
با آن که خواننده زود متوجه میشود که بولر در پایان داستان از شر سرطان خلاص میشود، اما روایت گیرای او خواننده را متقاعد میکند که کتاب را تا آخر بخواند. زیرا حس افسوس و اندوهی که با خواندن این کتاب به خواننده دست میدهد، تنها با این خبرخوش دکتر به بولر میتواند پایان یابد که شرکت داروسازی اطلاع داد غدههای سرطانی او از بین رفتهاند.
مشخصات کتاب: کیت بولر/ زندگی پیشبینیناپذیر بشری (و حقایق دیگری که باید بشنوم)/ انتشارات رندومهاوس/ ۲۲۴ ص/ ۲۰۲۱.