ماه دوم فصل بهار سال ۱۳۱۹ رو به پایان بود. گرمای زودرس نفسها را گرفته و ساکنان شهر کرمان را کلافه کرده بود. مردی جوان، خیس عرق، دو پاکت میوه در دست وارد شد و در خانهاش را که در باغی بزرگ و پر از گل و گیاه واقع بود، با پا بست و به […]
ماه دوم فصل بهار سال ۱۳۱۹ رو به پایان بود. گرمای زودرس نفسها را گرفته و ساکنان شهر کرمان را کلافه کرده بود. مردی جوان، خیس عرق، دو پاکت میوه در دست وارد شد و در خانهاش را که در باغی بزرگ و پر از گل و گیاه واقع بود، با پا بست و به سمت حوض وسط باغ رفت. میوههای درون پاکت را توی حوض خالی کرد. سر و صورت و پشت گردن را آب زد و به اتاقی که همسر باردارش در آن دراز کشیده بود، رفت. چهار بچه قد و نیم قد در زل آفتاب دنبال هم میدویدند و سر و صدا میکردند. مرد، کلافه از اتاق بیرون آمد تا تشر بزند و فرزنداناش را آرام کند که بانوان خانه خبر دادند باید قابله خبر کند.
چنین بود که در بعدازظهر آخرین روز اردیبهشت ماه، آخرین فرزند کارمند وزارت راه که مدتی بعد به وزارت دارایی منتقل شد، پسری آرام و خوش خواب، چشم به جهان گشود و احمد رضا نام گرفت.
او در خاندانی بالید که همه – احمد کرمانی، فقیه کرمانی، آیتالله احمدی، میرزا محمد رضا مجتهد، ثقهالاسلام کرمانی و شیخ محمود کرمانی – فقیر بودهاند و ملا و اهل قلم. لولو جهان، مادربزرگ مکتب نرفتهاش قاری قرآن بود و حافظ را چنان میدانست که میتوانست غزلیاتاش را از بالا به پایین و از پایین به بالا بخواند.
روزهای کودکی احمد رضا در خانهای با صفا و سرسبز در کنار پدر و مادر میگذشت که روزگار چهرهی کریهاش را نشان داد و در ابتدای زندگی با ناملایمات روبرویش کرد. پدرش بیمار و نابینا شد و اندکی بعد درگذشت. باغ زیبا و روزهای خوش کودکی ویران شدند و پای پسر تهتغاری و خانوادهاش در زمستان ۱۳۲۶ به تهران رسید. او برف را اول بار در هفت سالگی دید و بخش دیگری از کودکیاش با زمستان آغاز شد.
دوران تحصیل احمد رضا طولانی بود و سرشار از اتفاقات و رویدادهای هیجانانگیز. در کلاس ششم ابتدایی درس میخواند که با کمک دوستاناش – مسعود کیمیایی و فرامرز قریبیان – کتاب «طرح» را در ۵۰۰ نسخه منتشر کرد. این کتاب هیاهو آفرید و علی اصغر حاج سید جوادی سردبیر کتاب هفته از آن استقبال کرد. سیزده ساله بود که بعد از تعطیل شدن دبستان ادب در پشت مسجد سپهسالار به خانهشان رسید. صدای تیراندازی شنید. از خانه بیرون زد. تا میدان بهارستان دوید و در میان جمعیت گم شد.
دوران دبیرستان را با تحصیل در رشتهی ادبی آغاز کرد. یک سال بعد برای تحصیل در رشتهی ریاضی به دبیرستان دارالفنون رفت. یک سال نیز در رشتهی طبیعی درس خواند. روح ناآرام احمد رضا گذارش را به دبیرستانهای هدف دو و سه انداخت. با تشویقهای محسن ملک رفیق سالیاناش، بالاخره در تابستان سال ۴۲، در میانهی دههی بیست عمر دیپلم گرفت.
از دانشگاه فراری بود. محمد شیروانی، دبیر ادبیات مدرسهی دارالفنون به استعداد ادبیاش پی برد. اما کسی که روح شاعرانهاش را به او شناساند، فریدون رهنما بود. تازه از فرانسه بازگشته بود. پس از ساعتها گفتوگو قویترین استعداد احمد رضا که شاعری بود را شناسایی کرد.
روزها در کتاب فروشی اندیشه که متعلق به عمویش، عبدالرحیم احمدی، بود با بزرگان نشستوبرخاست میکرد و بعدازظهرها همراه با دوستان نویسنده و شاعرش به کافه نادری میرفت. چند ماه بعد از فارغ شدن از تحصیل به عنوان سپاه دانش دو سال در مدارس روستای ماهونک از توابع کرمان تدریس کرد. دوام نیاورد و به تهران بازگشت.
نخستین شعرش که قوطی سیگار نام داشت را در مجلهی تیام منتشر کرد. اندکی بعد، نخستین دفتر شعرش – طرحها – را دوباره در قطع خشتی روانهی پیشخان کتابفروشیها کرد. دو سال بعد، در اوایل سال ۴۶ شمسی، به آمریکا سفر کرد. یک سال زندگی در این کشور جهانبینیاش را عوض کرد. پس از بازگشت به کشور دومین دفتر شعرش، وقت خوش مصائب، را از طریق کتاب زمان روانهی بازار کرد. بعد از انتشار کتابها جایگاهی تثبیت شده در شعر ایران به دست آورد.
زندگی احمد رضا اما در سال پایانی دههی چهل شمسی تغییر کرد. در روزی از بهترین روزها، فیروز شیروانلو و سیروس طاهباز، مدیران کانون پرورش فکری، به او پیشنهاد استخدام دادند. پذیرفت و مدیر تولید موسیقی این سازمان شد. آنجا بود که فهمید برای چه ساخته شده است. اولین کسی بود که صفحاتی حاوی آثار خوانده شدهی نیما، حافظ، خیام، مولوی، شاملو، ابتهاج، شهریار، سعدی، ابوسعید ابوالخیر، باباطاهر، رودکی، نادرپور و اخوان ثالت را روانه بازار کرد. او که تا انتهای سال ۵۷ مسئولیت تولید موسیقی را بر عهده داشت در ابتدای سال ۵۸ به انتشارات منتقل شد و تا دوران بازنشستگی ویراستاری کرد.
شاعر و نویسنده ۸۲ ساله که بیش از صد کتاب شعر و قصه در چنته دارد، پس از پیروزی انقلاب برای تامین معاش خواربارفروشی پیشه کرد، روزی به یک روزنامهنویس گفت: «یادته میخواستم رقیب تی اس الیوت بشم. حالا رفیق اکبر مشتی شدم.» در این نوشتار شش اثر احمد رضا احمدی را معرفی میکنیم:
تابستان و غم
احمدرضا احمدی شاعری یگانه است. شعرهایش به هیچ شاعری پیش از خودش شبیه نیست و هر کس که خواسته به شیوهی او شعری بنویسد حتما به نتیجه نرسیده. شعرهایش بیش از هر چیز مدیون زندگی است. کافی است شعرهایش را از همان ابتدای دههی ۴۰ تا امروز بخوانیم تا معلوم شود که زندگی و هر آنچه به آن ربط پیدا میکند چگونه در عمق شعرهایش وجود دارد. نکتهی اساسی شعرهای احمدی سادگی آنها نیست. شاعران زیادی را میشود سراغ گرفت که سعی میکنند شعرهای سادهای بنویسند، ولی شعرهای احمد رضا احمدی مدیون دیدن هر عنصر شاعرانهای در زندگی هستند.
برای او که پنجاه و هفت سال است شعر مینویسد و منتشر میکند شعر بخش مهمی از زندگی است و برای سر درآوردن از آن باید زندگی را بهتر دید. همین است که در بیشتر شعرهایش خود او را میشود دید؛ خود شاعرش را که بیآنکه تلاش کند شعر را به دست میآورد و روی کاغذ مینویسد.
حقیقت این است که در شعرهای او کلمهها همانهایی هستند که ظاهرا دیگران هم به کار میبرند؛ گاهی به زبان میآورند و گاهی روی کاغذ مینویسند اما همین کلمهها را وقتی در شعرهای احمدرضا احمدی میخوانیم حس میکنیم صاحب هویت تازهای شدهاند. کلمه بستگی دارد به شاعر و شاعر است که آنها را جان دوبارهای میبخشد یا اصلا کشفشان میکند.
کار مهم احمدرضا احمدی در هر کتاب کشف دوبارهی کلمات و ارزش بخشیدن به آنهاست. و «تابستان و غم» نمونهای از همین شعرهاست؛ کتابی در شمار بهترینهای شاعر.
در پایان شب خاکستری
احمدی بیش از شصت سال است که در صحنهی ادب و هنر ایران حضور دارد. او که در زمینهی ویرایش، ترجمه، داستاننویسی و سینما بختآزمایی کرده، بیش از همه در حوزهی شعر شناخته شده است. نخستین شعری که سرود به شصت سال پیش بازمیگردد. آشنایی عمیق او با شعر و ادبیات کهن و شعر نیما دستمایهای شد تا حرکتی متفاوت و نو را در شعر معاصر شروع کند که سبک موج نو نام گرفت.
اشعار احمدی در نگاه نخست ساده به نظر میرسند اما اگر نیک بنگریم به هیچوجه چنین نیستند. آثار او مرهون دیدن همهی عناصر شاعرانهای هستند که در زندگی میبینیم و به سادگی از کنارشان رد میشویم. تفاوت شاعری مثل او با افراد عادی در این نکته است.
شعر او از اعماق زندگی سربرمیآورد. هر گوشهای را که میبیند، شعر است که به ذهناش میآید و ما هر قدر که ببینیم چیزی نصیبمان نمیشود. این هم تفاوت دیگر شاعر است با ما. ما دنیایی را که او دیده به دنیایی که خودمان میبینیم ترجیح میدهیم. شعر برای احمدی بخش مهمی از زندگی نیست. شعر برای او همه چیز است. برای سردرآوردن از شعرهای او باید زندگی را بهتر دید. پس از مطالعهی آثار او، شاعر را میبینیم که شعر را به چنگ میآورد. او در این مجموعه چنین کرده است.
مسافرخانه، بندر، بارانداز
نویسنده در این رمان، زندگی شاعری نسبتا جوان که به شهر سفر میکند و در یک مسافرخانه مشغول به کار میشود را روایت میکند. شخصیت اصلی قصه در مسافرخانه با افراد مختلفی روبرو میشود. یکی از آنها سرآشپزی است که به «آشپز سوسیالیست» معروف است. بعد از مدتی شاعر و آشپز سوسیالیست از مسافرخانه به خاطر دسیسههای صاحب مسافرخانه میگریزند و در شهری کوچک و دور افتاده کافهای در نزدیکی بندر و بارانداز به راه میاندازند.
آیا می توان با فقر پاریس را دوست داشت
پاریس هم در ذهن بسیاری از افراد و هم در بخش عمده و بزرگی از ادبیات جهان، به عنوان مظهر و نماد خوشبختی شناسانده شده است. این شهر همان جشن بیکرانی است که مردم را به خود فرامیخواند و عشق را در خیابانهایش رقم میزند. پاریس زیبا همیشه چه در کتابها و چه در فیلمها به عنوان نهایت آمال و آرزوهای آدمها ترسیم شده است.
نویسنده در این کتاب، با نثری لطیف و شاعرانه زندگی فقیرانهاش در پاریس را روایت میکند. او از آدمها، دوستان و حال و هوای مهآلود پاریس حرف میزند و در پی پیدا کردن جوابی برای این سوال است: پاریس با فقر، هنوز هم دوست داشتنی است؟
آپارتمان، دریا
این رمان سفری به مرز میان خیال، رویا و واقعیت است. داستانی زیبا و لطیف که از زندگی مردی با آرزوهای زیبا میگوید. راوی داستان مردی است که از همسرش جدا شده است. اما همچنان همسرش به او زنگ میزند. او در آپارتمانی زندگی میکند و باید به زودی آن را تخلیه کند. در همین احوالات از رویاهایش میگوید. رویای داشتن خانهای مشرف به دریا، هنر معماران ایتالیایی و فرانسوی. اما این رویاهای زیبا، متفاوت از زندگی واقعی او است. او از پنجره خانهاش دختری چشم عسلی با گیسوان بلوطی را میبیند. با خواندن این داستان به سرگردانیها، رویاها و خیالات او سفر میکنیم. دوباره به زندگی واقعی باز میگردیم و زندگی را از سر میگیریم. همراه مرد از دختر چشمعسلی با گیسوان بلوطی چشم برنمیداریم و از قید و بندهای زیادی رها میشویم.
بر دیوار کافه
این اثر زندگی کارگردانی را روایت میکند که در دوران دانشجوییاش، کافهای در پاریس پاتوق همیشگیاش بوده، کافهای منحصربهفرد که بسیاری از مشتریاناش روی دیوارهایش یادگاری مینوشتهاند و راوی داستان همواره دلبسته خواندن و یادداشت برداشتن از روی این دیوارنوشتهها بوده است.
راوی برای ما چگونگی ساخته شدن فیلمی را نقل میکند که از بیست اپیزود تشکیل شده است. ماجرای این بیست اپیزود همگی مستند و برگرفته از یادداشتهای کوتاهی است که راوی داستان، آنها را بر دیوار کافهای در پاریس دیده و یادداشت کرده و سپس به سراغ تکتک افرادی رفته که آن یادداشتها را نوشتهاند و از آنان میخواهد در مقابل دوربین او داستان زندگیشان را تعریف کنند.
تجسمی
فروش سه میلیون پوندی نقاشیهای جانی دپ
جانی دپ طی چند ساعت حدود ۳ میلیون پوند از نقاشیهایش به دست آورد. این بازیگر ۵۹ ساله چهره چند سلبریتی از جمله «باب دیلن»، «کیث ریچاردز» و «الیزابت تیلور» را نقاشی کرده است.هواداران ستاره «دزدان دریایی کارائیب» این هفته به سرعت خود را به گالی «هنرهای فاخر کسل» در کاونت گاردن لندن رساندند و تمامی ۷۸۰ اثر او را طی چند ساعت خریداری کردند.
دپ پس از آنکه در اینستاگرام اعلام کرد در این نمایشگاه حضور پیدا کرده، ترافیک سنگینی در شهر ایجاد کرد. او میگوید: «همیشه از هنر برای بیان احساساتم استفاده کردهام تا آنهایی که بیشتر برایم اهمیت دارند، مانند خانواده و دوستانم و انسانهایی که ستایش میکنم تأمل کنم. نقاشیهای من زندگیام را احاطه کردهاند، اما آنها را نزد خود نگه داشته و خود را محدود کرده بودم. هیچکس نباید خودش را محدود کند.»
رویداد
احتمال زندانی شدن شکیرا برای کلاهبرداری مالیاتی
درصورت اثبات جرم، شکیرا به هشت سال و دو ماه زندان محکوم خواهد شد. دادستانهای اسپانیا روز جمعه از دادگاه این کشور خواستند که شکیرا، ستاره کلمبیایی موسیقی پاپ را در صورت اثبات جرم کلاهبرداری مالیاتی، به هشت سال و دو ماه زندان محکوم کند.شکیرا خواننده ۴۵ ساله و برنده ۳ جایزه گرمی (با نام کامل شکیرا ایزابل مبارک ریپول) متهم به عدم پرداخت ۱۴.۵ میلیون یورو مالیات به دولت اسپانیا، برای سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ میلادی است. در کیفرخواست شکیرا شش اتهام علیه او مطرح شده است و دادستانها روز جمعه اعلام کردند که قصد دارند علاوه بر حکم حبس، او را به پرداخت جریمهای ۲۴ میلیون یورویی نیز محکوم کنند.شکیرا که در زندگی حرفهای خود بیش از ۶۰ میلیون آلبوم فروخته، روز چهارشنبه توافقنامه پیشنهادی دادستانها را رد کرد و در بیانیهای از طریق وکلایش گفت که «کاملاً از بیگناهی خود مطمئن است» و تصمیم گرفته است پرونده را به دادگاه بکشاند تا بیگناهیاش ثابت شود. هنوز تاریخ برگزاری جلسه دادگاه تعیین نشده است.به ادعای دادستانها، از آنجا که شکیرا بیش از نیمی از هر سال را طی سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ میلادی در اسپانیا گذرانده، باید در این کشور مالیات میپرداخته است. اما تیم روابط عمومی این خواننده مشهور آمریکای لاتین میگوید که او همیشه وظایف مالیاتی خود را انجام داده است؛ از جمله مبلغی را که دادستانها اصرار دارند او بدهکار است.شکیرا نیز میگوید که برخلاف ادعای دادستانها، او مبلغ ۱۷.۲ میلیون یورو به مقامات مالیاتی اسپانیا پرداخت کرده و «سالهاست که هیچ بدهی به خزانهداری این کشور ندارد». ماجرای این دادگاه در حالی جنجالی شده که شکیرا به تازگی به رابطه ۱۱ ساله خود با جرارد پیکه، ستاره تیم فوتبال بارسلونا پایان داده است. این زوج پیش از این در بارسلون زندگی میکردند و دارای دو فرزند هستند.