دیکنز و آمریکا
دیکنز و آمریکا

شاید هیچ نویسنده ‌ای در زمانه‌اش قدر و اعتبار چارلز دیکنز را نداشت. او در اواسط قرن نوزدهم، در انگلستان دوره ویکتوریا، از مشاهیر انگلستان بود و آوازه‌اش جهان گستر. شاید اولین نویسنده‌ای که در زمانه خود اعتباری فراتر از مرزهای کشور یافت و شهره عالم گشت. جیمز جویس درباره اهمیت دیکنز گفته است که […]

شاید هیچ نویسنده ‌ای در زمانه‌اش قدر و اعتبار چارلز دیکنز را نداشت. او در اواسط قرن نوزدهم، در انگلستان دوره ویکتوریا، از مشاهیر انگلستان بود و آوازه‌اش جهان گستر. شاید اولین نویسنده‌ای که در زمانه خود اعتباری فراتر از مرزهای کشور یافت و شهره عالم گشت. جیمز جویس درباره اهمیت دیکنز گفته است که از ویلیام شکسپیر به بعد، دیکنز تاثیرگذارترین نویسنده در زبان انگلیسی بوده است. انگلستان از امواج انقلابی سال ۱۸۴۸ مصون بود، انگار که طبایع در آن کشور با انقلاب ناسازگار بودند. آنجا اندیشه اصلاح ریشه دوانده بود و دیکنز بلندترینِ صدای منتقد و اصلاح‌طلب در انگلستان بود. آثار دیکنز حمله تمام عیاری بودند به نهادهای اجتماعی زمان خودش؛ نهادهایی که باری از دوش انسان ها بر نمی داشتند و به تعبیر خود دیکنز نابودکننده روابط انسانی بودند و با قلبْ بیگانه. جرج اورول زمانی درباره دیکنز گفته بود که «در نوشته های دیکنز سیمای مردی را می بینم که همیشه علیه چیزی می جنگد، اما جنگ با رویی گشاده و نه ترسان؛ سیمای مردی که خشمی رحیمانه دارد». خشمی که معطوف است به برافکندن بنیان ستم و تباهی، معطوف است به کاستن از رنج های آدمی. خشمی که کین توزانه نیست.این صدای رسانا، این حمله مداوم او به نهادهای زمانه‌اش و سیاستمداران، آوازه‌ای جهانی به او بخشیده بود. می‌گویند آمریکایی‌ها در اسکله بنادر منتظر نوشته‌های دیکنز بودند، رمان‌های او که آن زمان در نشریات چاپ می‌شد با کشتی اقیانوس را طی می‌کرد تا به دست آمریکایی‌ها برسد. و به همین خاطر دیکنز در آمریکا محبوبیتی وصف ناشدنی داشت. در سال ۱۸۴۲ با هماهنگی‌های بسیار به آمریکا سفر کرد. استقبالی که از او شد، اسقبال از یک پادشاه بود. چندهزار نفر در بوستون چشم انتظار مشهورترین نویسنده زمانه بودند. جمعیتی کثیر در صف منتظر تا با او دست بدهند. دیکنز در نامه‌ای از این ماجرا گله کرد: «اگر به خیابان پا بگذارم، ده‌ها نفر دنبالم می‌آیند، نمی‌توانم یک لیوان آب بخورم، همین که دهنم را باز می‌کنم تا آب را قورت بدهم، صد نفر زل می‌زنند به گلویم».اما دیکنز اولین نویسنده‌ای نبود که عزم دیدار از آمریکا کرده بود، آمریکایی که «جهان جدید» خوانده می‌شد. کنجکاوی نسبت به آمریکا وجه مشترک میان ادبا و نویسندگان اروپا بود و حاصل این سفرها عموماً سفرنامه‌ها یا یادداشت‌هایی بود که به تفاوت‌های جهان جدید با اروپا می‌پرداختند. احتمالاً مشهوترین این تاملات را توکویل در کتاب «دموکراسی در آمریکا» نوشته است. به هرحال دیکنز از انگلستان ویکتوریایی آمده بود تا ببیند دموکراسی آمریکا چگونه است و چگونه جامعه‌ای بنا نهاده شده است. با وجود اشتیاق اولیه، حاصل دیدار از آمریکا سرخوردگی بود. تا جایی که جریان مواجهه دیکنز با آمریکا و نوشته‌های بعد از آن را عموما «ستیزه دیکنز با آمریکا» نام نهاده‌اند. دیکنز از دموکراسی آمریکایی مایوس شد چون فهمید اتفاقاً امکان گفتگوی آزادانه در آمریکا فراهم نیست؛ دیکنز از انگلستان آمده بود، سرزمین آداب، که گاهی ره به افراط می‌پیمود. در آمریکا چیزی برعکس این دید، نوعی بی مبالاتی و حتی بی‌فرهنگی. یکی از زندگینامه‎نویسان دیکنز نوشت «هر چه دیکنز بیشتر با آمریکایی‌ها نشست و برخاست کرد، بیشتر فهمید که آمریکایی‌ها به اندازه کافی انگلیسی نیستند. هر چه گذشت، بیشتر، آن‌ها را ازخودراضی، لاف‌زن، مبتذل، بی‌فرهنگ، بی عاطفه و بالاتر از همه زیاده‌طلب دید». او به آمریکایی‌ها حمله کرد که چرا قانون کپی رایت را رعایت نمی‌کنید. در آن زمان آمریکا هنوز به کنوانسیون حقوق مولف نپیوسته است. وقتی دیکنز اشتیاق آمریکایی به آثار خود را دید و و دید بدون این حق عایدی از فروش آثارش ندارد، نوشت «با قوانین فعلی من بزرگترین بازنده در قید حیات هستم». هرجا که رفت ناامید شد. «ناامید شده‌‌ام؛ این جمهوری‌ای نیست که من خیال می‌کردم». و این یاس خود را در دیگر نوشته‌ها و آثار دیکنز هم نشان داد. فراموش نکنیم که آن زمان آمریکا و جهان جدید امید مصلحان اروپایی بود و شاید تجربه این سفر و یاس حاصل از آن بود که باعث شد به تدریج از خوش‌بینی دیکنز نسبت به جامعه جدید کاسته شود.
٭ ٭ ٭
چارلز دیکنز زاده ۷ فوریه ۱۸۱۲ و درگذشته ۹ ژوئن ۱۸۷۰ از مطرح‌ترین نویسندگان بریتانیایی به شمار می‌آید و به عنوان برترین نویسنده دوره‌ی ویکتوریایی شناخته می‌شود. معروفیت دیکنز تقریباً از تمامی نویسندگان قبل خود بیشتر بود و این موضوع بیشتر به این خاطر است که آثار او برای تمامی سلیقه‌ها جذابیت دارد. این نویسنده در حالی در سن پایین به موفقیت چشمگیر دست یافت که از تعلیمات رسمی مناسبی برخوردار نبود و شرایط خانوادگی خوبی نداشت.دیکنز در خانواده‌ای از طبقه متوسط متولد شد و به خاطر زندانی شدن پدرش مجبور شد برای تأمین خانواده‌اش سال‌ها در کارخانه‌ی واکس سازی کار کند. تغییر شرایط ناگهانی در نوجوانی و سقوط به طبقه‌ی کارگر تأثیر بسیار عمیقی بر روحیه‌ی دیکنز گذاشت، به گونه‌ای که تصاویر زندان، فقر، کودک مظلوم و سردرگم به صورت مکرر در رمان‌‌های او به چشم می‌خورد. فعالیت ادبی او با نوشتن داستان و مقاله برای روزنامه‌ها و مجلات آغاز شد. خیلی زود توجه‌ها به این نویسنده جوان جلب شد و دیری نگذشت که آثار او به عنوان مشهورترین نویسنده روز پیگیری می‌شد.مسئله‌ای که در مورد آثار دیکنز وجود دارد این است که اگرچه کیفیت و فروش آثارش در طول دوران نویسندگی‌اش نوسان داشته است، اما هیچ یک از رمان‌هایش را نمی‌توان بی‌اهمیت و فاقد ارزش ادبی به حساب آورد. امروزه نیز محبوبیت او به خاطر جنبه‌هایی از رمان‌نویسی است که نویسندگان معاصر او کمتر به آن‌ها پرداخته‌اند. غمخواری، ذکاوت و درکی که او در توصیف جامعه‌ی خود و کاستی‌های آن به کار برده است، نوشته‌هایش را به آثاری غنی تبدیل کرده است و او را به عنوان یکی از قویترین‌های ادبیات قرن نوزدهم به عموم مردم شناسانده است.سبک نوشتاری او مملو از ابتکارهای زبان‌شناسی است و سبک ادبی به‌کار رفته در آثارش آمیزه‌ای از فانتزی و رئالیسم است. او از قوه‌ی تخیل خود به خوبی بهره گرفته است. دیکنز در نامگذاری شخصیت‌ها نیز ابتکارات جالبی به کار برده است تا نام شخصیت‌ها نمایانگر نقش آن‌ها در خط داستان باشد. از میان آثاری که به فارسی ترجمه شده‌اند می‌توان به دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست، داستان دو شهر،‌ سرود کریسمس و… را می‌توان نام برد.