جامعه بسته و دوستانش
جامعه بسته و دوستانش

جمله ـ گروه جامعه: جامعه ایرانی در وضعیتی مه آلود است. این جامعه اعتراضی به نظر می داند که چه نمی خواهد اما به همان اندازه از بیان آنچه می خواهد عاجز است. آچمز شدن جامعه نشانه ای از نیاز به کمک است. همچون کسی که در ابتدای یک چندراهی ایستاده است و به دلیل […]

جمله ـ گروه جامعه: جامعه ایرانی در وضعیتی مه آلود است. این جامعه اعتراضی به نظر
می داند که چه نمی خواهد اما به همان اندازه از بیان آنچه می خواهد عاجز است. آچمز شدن جامعه نشانه ای از نیاز به کمک است. همچون کسی که در ابتدای یک چندراهی ایستاده است و به دلیل خستگی فراوان از تکرار راه های متفاوت، توان تصمیم گیری ندارد.
در چنین شرایطی عموما جامعه شناسان، روانشناسان، اساتید دانشگاه و روانکاوان اجتماعی در قامت راهنمایان جامعه ظاهر
می شوند. آنها سعی می کنند ضمن تبیین حقیقت عریان برای سوژه، وی را در انتخاب مسیری حداکثری یاری رسانند تا از این طریق جلوی انواع آسیب های پسینی نظیر خودکشی، انفعال جمعی، افسردگی و نظایر آن را بگیرند.
عموما تاکید می شود که در شرایط بحرانی یک جامعه، باید تلاش کرد که به سیستم قوت قلب داد تا روی پای خود بایستد.
اگر جامعه از چیزی یا کسی عصبانی است باید زمینه را برای بهبود شرایط به نفع سوژه فراهم کرد. همچنین به جامعه امیدواری داد که مشکلات موجود با استفاده از ظرفیت خودشان مرتفع خواهد شد و سیستم در کنار جامعه ایستاده و حرف او را
تکرار می کند.
در بیست سال اخیر که ایران شاهد ۵ اعتراض اجتماعی جدی بوده است، همواره وعده به فردا داده شده و این انتظار از جامعه مطرح بوده است که شرایط دشوارفعلی را درک کند و برای حفظ استقلال و امنیت کشور، بیشتر تحمل کند. در سال ۹۶ همین وعده ها داده شد اما نه تنها مشکلات موجود اصلاح نشد، بلکه دلایلی نظایر آنچه به ورشکستگی موسسات مالی غیرمجاز انجامید به نحوی دیگر در سیستم بانکی ایران ادامه یافت. در آن سال اعتراض جامعه به بی عدالتی، در مصادیق تبعیض آمیز فریاد زده شد و در مقابل، سیستم به مردم قول داد برای استقرار عدالت تلاش بیشتری کند و رفع تبعیض را در سرلوحه امور قرار دهد.
اما علی رغم تمامی این وعده ها فرصتی عملیاتی به دوستان جامعه باز داده نشد تا بتوانند دست مردم را گرفته و آنها را در مسیری مصلحانه راهنمایی کنند.
در تمامی بحران های رخ داده بعد از انقلاب، روحانیت به عنوان تنها عنصر فرهنگی و اجتماعی معرفی شد که می تواند راهنما و روانکاو جامعه باشد. مثلا در همین
ناآرامی ها ی اخیر برای حل مشکلات اعلام شد که تعداد روحانیون در مدارس، دانشگاه ها و کلانتری ها بیشتر می شود.
در سال های ۹۸ و ۱۴۰۱ هم سهم دانشمندان و فعالان علوم انسانی در حل بحران ها اندک بود و درعوض روحانیت پررنگ تر از گذشته وارد میدان شد. بی شک هیچکس نمی تواند منکر نقش پررنگ روحانیت در رهبری اجتماعی ایران شود، چه آنکه انقلاب ۵۷ بدون حضور امام خمینی در قامت رهبری مقتدر غیرممکن بود. بنابراین روحانیون به عنوان مراجع اصلی هدایت دینی در بستر اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایران حضور دارند اما این حضور نباید موجب حذف گروه های ذی نفوذ دیگر در عرصه اجتماعی شود.
آنتن صداوسیمای ملی بیش از آنکه تنوع تفکرات را نمایندگی کند در انحصار روحانیونی است که تقریبا در تمامی حوزه ها صاحب نظر شده اند. در میزگردهای اقتصادی، فرهنگی ، سیاسی ، امنیتی، دانشگاهی و حتی ورزشی یک پای ثابت روحانیت است و طرف دیگر نیز عموما منتقدان یا تحلیلگرانی هستند که بارها از حضور و نظر آنها استفاده شده اما بعد از هر بحران مجددا در قاب جادویی ظاهر می شوند و همان نتیجه گیری های همیشگی را تکرار می کنند.
وضعیت فعلی جامعه ایران ناشی از موضوعات متنوعی است و برای حلش به همین مقدار تنوع در راه حل و رویکرد نیاز است. کار دستگاه امنیتی و قضایی این است که پرونده ها را عادلانه بررسی کند و نهایتا به حکم قطعی برسد.
این حکم اگرچه ممکن است مورد تائید همگان نباشد اما بر اساس قانون لازم الاجرا و واجب الاطاعه است. اما همه تصویر در بخش امنیتی و قضایی خلاصه نمی شود، بلکه سویه دیگر ماجرا به حوزه تربیتی باز میگردد.
به بیانی روشن تر، اینکه حکم یک محارب یا قاتل چیست یک طرف قضیه است و اینکه چگونه کسی به قاتل یا محارب بدل می شود، حرف دیگری است.
بررسی ریشه های فراوان نارضایتی ها یا شورش های اجتماعی نیازمند استفاده از کسانی است که روش مدیریت فضا را آموخته باشند و در قدم نخست خشونت پرهیزی کلامی را در معرض استفاده قرار دهند.
کسانی که مدام بر آتش نفرت می دمند یا خواستار برخوردهای شدید هستند، باید این حقیقت را ببینند که تا وقتی ریشه یابی درست و گفتگویی فراگیر در جریان نباشد نمیتوان نتیجه لازم را از برخورد قهری گرفت.
اظهارات اخیر بسیاری از چهره های سیاسی و فرهنگی کشور درباره ناآرامی های اخیر مبتنی بر یک کلیشه است که می گوید: ” ما اعتراض را به رسمیت می شناسیم اما با اغتشاش برخورد
می کنیم”. گویندگان این گزاره را فراموش می کنند که اساسا سوتفاهم اصلی بر سر همین است که چگونه می توان اغتشاش را از اعتراض تمییز داد و در صورت تفکیک این دو، چگونه میتوان زمینه را برای اعتراض خشونت پرهیز فراهم آورد و در نهایت چگونه می توان دلایل اعتراض را
مرتفع نمود.
این روند اگر به درستی طی نشود، مردم و حاکمیت در موضوع اغتشتاش و اعتراض درجا می زنند و هیچ کدام برای گفتگو پا پیش
نمی گذارند، زیرا اعتمادی به مصلحان فعال در صحنه ندارند. اگر روحانیت همچون گذشته به عنوان تنها راه حل مطرح شود، نه تنها به حل مشکل کمکی نخواهد کرد بلکه موجب بدبینی بیشتر جامعه به این قشر میشود. نمی توان برای حل اعتراض به سراغ کسی رفت که مردم به او معترض هستند.
در اعتراضات اخیر چه بخواهیم و چه نخواهیم روحانیت یکی از هدف های اصلی بود. اینکه به دلیل تخریب فراگیر شبکه های ماهواره ای ، حرمت روحانیت شکسته شد قابل کتمان نیست، اما این سوال جدی باید مطرح شود که چرا دشمنان موفق شدند طوری وانمود کنند که ریشه همه مشکلات کشور زیر سر روحانیت است.
اگر نگاهی اجمالی به وضعیت روحانیت در ایران بیاندازیم خواهیم دید که بخش اعظم آنها زندگی متوسط رو به پایین دارند و نه تنها از مواهب حکومتی بهره مند نشدند بلکه به دلیل لباسی که بر تن دارند از انتخاب بسیاری از مشاغل معذورند و همین، کار را برای تامین رفاه بیشتر برای خانواده یک روحانی
دشوارتر می کند.
اما روش فرهنگسازی و گفتمان رسانه ای جمهوری اسلامی به گونه ای بوده که تصویر روحانیت به عنوان گروهی که همه چیز را در ید قدرت خود دارند نمایش داده است.
همچنین برخی از روحانیون نیز با حرف هایی عجیب به ظن غلط اجتماعی در مورد این طبقه دامن می زنند.
شاید راه چاره این است که فضا برای روحانیون روشن اندیش بیشتر باز شود و تعادلی میان فعالان علوم انسانی از حوزه ها مختلف و روحانیون در صحنه های گوناگون فراهم گردد. این کار، ادامه حیات را برای کسانی که دوستدار بسته شدن جامعه هستند و سعی می کنند این تفکر خود را به کلیت جمهوری اسلامی سرایت دهند دشوارتر می کند.
جمهوری اسلامی نظامی مستحکم با پشتوانه بزرگ مردمی است و حیف است که عده ای قلیل چشم انداز این مردمسالاری دینی را مخدوش کنند.