نقاشي قهوه خانه اي، بازتابي صادق و اصيل از هنر هنرمنداني عاشق و تنها و دل سوخته است. آناني كه از پس قرنها سكوت در خلوت عارفانه خود چشم در چشم مردم دوختند و در محفل پرانس و الفت آنان، بغض معصومانه شان را با كشيدن نقشي و نشاندن رنگي، در دفاع از آبرو و […]
نقاشي قهوه خانه اي، بازتابي صادق و اصيل از هنر هنرمنداني عاشق و تنها و دل سوخته است. آناني كه از پس قرنها سكوت در خلوت عارفانه خود چشم در چشم مردم دوختند و در محفل پرانس و الفت آنان، بغض معصومانه شان را با كشيدن نقشي و نشاندن رنگي، در دفاع از آبرو و اعتبار و اعتقادات و باورهاي همين مردم به يكباره شكستند، نقشها زدند در ستايش راستي ها و مردانگي ها و فاش كشيدند حكايت كژي ها و پليدي ها را؛
تولد هنر نقاشي قهوه خانه در ترسيم وقايع مذهبي و افسانه هاي ملي و سنتي – آنهم در ارتباط تنگاتنگ با اعتقادات و باورهاي مردم – جايگاهي فراخور تحسين و پر قدر. نقاشي قهوه خانه پديده يي نوظهور در تاريخ نقاشي ايران بود كه همراه حفظ تمامي ارزشهايمنطقي هنر مذهبي و سنتي ايران، به ضرورت نياز و خواست مردم و به پاس احترام به باورهاي مردم متولد شد. نقاشي ايران – در گذر عمر طولاني و پربارش، با تمامي فراز و نشيب ها كه مي بيند، در پناه و به قوت خيال پردازيهاي عالمانه و عارفانه است، كه گريزان از نشان و نشانه هاي عيان، نقشهايي جدا از واقعيتهاي عيني را آشكار مي سازد. هنرمند نقاش اين ديار- به تبعيت از مباني معنوي سنت و فرهنگ سرزمينش، تنها،. دل را خوش در تظاهر به چيره دستي در هنر نمي كند. او شيفته آشكاري تفكر و الهام خويشتن است. مي كوشد تا در كنار خلق زيباييهاي برون، چونان انساني متفكر، درون را بكاود.
اين شيوه از نگريستن و انديشيدن و خلاقيت، هرگز به دوراني خاص از تاريخ نقاشي ايران محدود نمي گردد; چرا كه مي توان در ديرپاترين نقش نقاشان ناشناخته سفالهاي باستاني، در نقاشهاي كهن آدم و حيوان و نبات درون غارها، حتي در پيچيدگي و رمز و راز نقوش هندسي هم، به چنين خيال و مكاشفه اي دست يافت.
تحول نقاشي ايراني به مفهوم و معيار امروزي اش – جدا از عرفان هنر تذهيب. سواي افسون و اعجاز نقشهاي پر رنگ و زيباي كاشيكاري و ساير تجليات هنرهاي بومي و سنتي – بدان هنگام شكل مي پذيرد كه با افسانه هاي ملي و بومي پيوند مي خورد. در اين پيوند مبارك، بي ترديد انديشه عالمانه حكيم توس، فردوسي بزرگوار، نقشي اساسي و كارساز دارد. چه نقاشان با ذوق به مدد حكايات شاهنامه و با به تصوير در آوردن آنها، به سهم و توان خويش بر حفظ و نگهداشت ميراث پر بار فرهنگ ايراني اداي دين مي كنند.
مردم به دنبال قهرمانان و آزادگان گمگشته خويش مي گردند. در پي بيان زبان دلشان، خيالها و آرزوهاي تحقير شده و ازياد رفته شان، همين است كه ترانه هاي سراسري و زيباي عاميانه بر سر هر كوي و برزني بر لبها جاري مي شود; قصه ها و افسانه هاي كهن، رواجي دوباره مي يابند و همراه مردم، نقاشان و هنرمندان غريب و تنها و محروم خود را صدا مي كنند تا بيايند و نقش آزادگان و راستان را بر پهنه بوم و بر پرده هاي پاك پرده داران، آشكار و جاودانه سازند.
اين هنرمندان ضمن حفظ ارزشهاي شيوه هنر شمايل نگاران و پرده كشان گذشته مرزو بوم شان، خود بانيان مكتبي اصيل و فراخور شأن و آبروي اين هنر پر پشتوانه مردمي گرديدند كه ديري نپاييد تحت عنوان نقاشيقهوه خانه در تاريخ هنر ايران در مقامي بس والا و پايدار به جاي ماند.