سایه برین
روزنامه نگار
دانیال امیرآبادی زاده، فوتبالیست خوش آتیه و سخت کوشی است که برای موفقیت تلاش می کند. او در ابتدای جوانی است؛ هفت سال است که به شکل حرفه ای ورزش می کند و تازه پانزده ساله است. امیر آبادی زاده سابقه بازی در تیم های فوتسال یاس، باشگاه پاسارگاد، تیم فوتسال شهید لشکری و تیم جهانگستر (سرخه ای) را دارد و برای باشگاه های بزرگ استقلال، پاس و سایپا نیز تست داده است. او مدتی است که به صورت خصوصی تمرین می کند و سابقه قهرمانی در مسابقات مدارس منطقه ۵ تهران را نیز دارد. علاقمند به فعالیت های اجتماعی است و تمام زندگی اش را تنها معطوف به فوتبال نکرده و دانش آموز موفقی در رشته مکانیک نیز هست. پای صحبت های دانیال امیر آبادی زاده نشستیم
تا بیشتر با او آشنا شویم.
چه شد که به فوتبال علاقمند شدی؟
سال ۲۰۱۴ بازی پرتغال بود. جام جهانی نبود. جام ملت های اروپا بود. پرتغال و فرانسه. همان بازی ای که رونالدو رباط پایش پاره شد. من آن بازی را داشتم در تلفنم نگاه می کردم. اینکه رونالدو بچه های تیم را تشویق می کرد که به تلاش ادامه دهند، باعث شد هم شیفته رونالدو شوم هم ذهنم درگیر شود که چرا من نتوانم رهبر یک تیم بشوم؟ از همان موقع سبک بازی رونالدو را نسبت به بقیه بازیکن ها دوست داشتم. پا عوض کردن ها و شوت هایش را دوست داشتم. برای همین جرقه اش در ذهنم خورد. به پدرم گفتم. به چند نفر از فامیل گفتم که من به فوتبال علاقمند شدم و اگر آشنایی، کسی هست من بروم و یاد بگیرم. اولین بار هم ۹ سالم بود. رفتم پیش حمید استیلی. سمت تهرانسر یک تیم داشتند و من آنجا بازی کردم. تمرین هایشان را مرتب می رفتم. و چون کوچک بودیم و عقلمان نمی رسید که بچسبیم به کار، ول کردم و رفتم سالن. زمین بزرگ را رها کردم و رفتم سالن یاس! اگر می ماندم زمین بزرگ قطعا بهتر بود. در سالن یاس البته برنده کاپ قهرمانی هم شدیم در دو سالی که من بودم. از آنجا بخاطر اینکه خانه مان را عوض کردیم خارج شدم و به تیم شهید لشکری رفتم. سالنی سمت سعادت آباد بود. اما نتیجه ای نداشت چون فقط یکسال آنجا بودم و بعد جابجا شدیم. بعد پیش ( روزنامه «جمله» از آوردن نام تیم معذور است) رفتم. شما هر تیمی می روی اول میگویند کمی کار کن تا پولی از تو بگیرند بعد می گویند برو. یکی دو ماه رفتم تا صدای من و پدرم و چند نفر از بچه ها در آمد که می گفتند اینجا سطحش به ما نمی خورد. دیگه باید با یک رده بالاتر تمرین کنیم و برویم تیم. پدرم یک روز آمد با مربی صحبت کرد و او مجبور شد مرا بفرستد تا بروم در تیم الفشان بازی کنم. آنجا بازی کردیم اما حالت پارتی بازی اذیتم می کرد. بچه ها گویی قرار گذاشته بودند به من پاس ندهند. رفتار مربی با من بد شده بود و من یکی دو ماه رسما فوتبال بازی نکردم. از فوتبال بدم آمده بود. بعد با چند نفر آشنا شدم گفتند ادامه بده. تو بازی ات خوب است می توانی به جایی برسی. بعد (روزنامه «جمله» از آوردن نام تیم معذور است) هم رفتم. آن تیم تازه آن موقع جایی در تهران برای تست گرفتن داشت. آنجا بازی کردم برای دو سه ماه. آنجا هم با تیم قبلی فرق نداشت. دسته سه بود و با بچه های آکادمی تمرین می کردیم. پول زیادی هم از ما میگرفتند. تعدادمان زیاد بود و رده ها هم قاطی بود. مثلا هم نونهالان بود هم بزرگسال بود هم جوانان. از آنجا خارج شدم و یکی از فامیل هایمان مربی فعلی ام را معرفی کرد و گفت اگر خودت را به او ثابت کنی، به آذربایجان و باکو هم می تواند معرفی ات کند. رفتیم پیش ایشان و گفت دانیال بازی اش خوب است اما بدنش ضعیف است. در فوتبال آسیب می بیند. و ما هم تمرین را آغاز کردیم.
از مربی فعلی ات و کاری که که در تمرین خصوصی انجام می دهید برایمان بگو.
آقای ممین پور به ما قول داده که تا عید امسال مرا به یک تیم میفرستد. من به هرکسی الکی امیدوار نمی شوم. اما به این آدم امیدوار شدم زیرا اوایل خیلی سوال می کردم. یک روز از او خواستم که مدرک هایش را ببینم. او برایم آورد. مدرک های خیلی سطح بالایی داشت. مدرک A آسیا را داشت. در آذربایجان مربی یک تیم بودند. مربی پیکان بودند. حالا هم مربی نونهالان پرسپولیس هستند. همه جا دسترسی دارند تقریبا. دسترسی دارد و دستش باز است. بازیکن های دور و بر ایشان هم از لحاظ بدنی خیلی درجه یک هستند. از لحاظ دریبل و دفاع عالی اند. باعث پیشرفت می شوند. من اگر با این ها بازی کنم و بعد سراغ رفیق های خودم بروم، کاملا سر تر هستم. مثلا دروازه بانی داریم که یک سال از من کوچکتر است اما توانایی گرفتن هر شوتی را دارد. من به جایی رسیدم که یکی از بچه های محله مان که اصلا گل نمی خورد، با او شرط بستم که می توانم حتما به او گل بزنم. او مطمئن بود گل نمی خورد و اعتماد به نفس داشت. من به او گل زدم و او شگفت زده شد. من تمرین های مربی ام را دوست دارم و پیشرفت خودم را حس می کنم. من دهم هستم و با بچه های پایه دوازدهم هم می توانم به راحتی بازی کنم. خودم متوجه می شوم از آن ها سر تر و بالاتر هستم. یک ویژگی دیگر مثبت ایشان این است که الآن یک بازیکنی دارد می آید، قبلا در آلومینیوم اراک بازی می کرد. بر اثر بی توجهی که خوب گرم نمی کند، می رود توی زمین و جفت کشاله های ران پایش پاره می شود. بعد این رخداد خوب می شود و برای شروع دوباره تمرینات، با ماشین تصادف می کند و ستون ماشین از وسط پای راستش رد می شود و قسمتی از ماهیچه دوقلوی پایش را بر می دارند. یکی از پاهایش الآن کوچکتر است. مسلم است که هیچ مربی ای نباید او را بپذیرد اما مربی من اورا پذیرفته. آورده اش سر تمرین. سرباز است. ما او را می بینیم کیف می کنیم. روز اول راه نمی توانست برود اما الآن به راحتی بازی می کند. مربی ما از هیچ، همه چیز می سازد. چه با صحبت ها و چه با تمرین هایش؛ چه با کیفیت کارش؛ چه با شوخی ها و برنامه غذایی هایش. من به قولش هم امیدوارم.
مربی به شکل خصوصی فقط با تو کار می کند؟
بچه های دیگر هم هستند. سه چهار نفریم.
گفتی مربی ات قول داده تا عید تو را به یک تیم ببرد. خودت تیمی را مد نظر داری؟
هرچه قسمت باشد.
بالاخره هرکس به تیمی تمایل دارد.
لیگ برتری باشد اولویتم است. لیگ برتر رده نوجوانان.
اگر لیگ برتری نباشد نمی روی؟
فرق نمی کند. از جایی باید شروع کرد. شبیه کشیدن یک نقشه یا نقاشی است. تا صورتش را نکشی نمی دانی بقیه اجزای صورتش چه شکلی باید باشد. دسته یک یا لیگ برتر، از جایی باید کار شروع بشود.
بعد از معرفی به تیم چه اتفاقی می افتد؟
دو راه دارد. می توانم با همین مربی ام تمرین را ادامه دهم. در تیم هم بازی کنم. یا که نه مربی را بگذارم کنار فقط با تیم کار کنم و تمرین کنم. تیم هم طوری باشد که رده عوض شود، یعنی من الآن نوجوانم دو سال دیگر رده جوانان داشته باشد. یک بازی رسمی برویم، حتما بتوانم بازی کنم که تیم های دیگر ببینند ما را. شاید یک تیم بهتر از آن تیم هم باشد.
تیم مورد علاقه ات چیست؟
لیگ ایران تیم خاصی مد نظر ندارم. طرفدار رئال مادرید هستم. سبک بازی و بازیکنانش را دوست دارم.
بازیکن مورد علاقه ات کیست؟
رونالدو.
الآن باید طرفدار النصر باشی!
خیر فقط رئال! اصالت خریدنی نیست!
چه کسی بیشتر از همه در این مسیر کمکت می کند؟
پدرم و مربی.
خانواده هیچ وقت با فوتبال بازی کردنت مخالفتی نداشتند؟
اوایلش کمی خانواده نگران بودند و می گفتند نه. فوتبال سر و ته ندارد. مصدوم می شوی. کسی می آید سرت کلاه می گذارد. من با آن ها صحبت کردم و قانعشان کردم. مادر هم مخالفتی ندارد.
این مشکلات تا حالا پیش آمده اند؟
چندجا بله. ولی چیز مهمی نبود. مثلا تیم ( روزنامه «جمله» از آوردن نام تیم معذور است) بودم. یک آقایی آمد و با ما صحبت کرد. گفت اگر به من پول بدهید شما را می برم تیم نونهالان (روزنامه «جمله» از آوردن نام تیم معذور است) بازی کنید. خب آن مقدار پول برای ما کمی زیاد بود. سال ۹۳ یا ۹۴ بود. ما ندادیم. او هم کمی اذیتمان کرد. مثلا می گفت می دهم از لیست تیم خطت بزنند و از این حرف ها خیلی بود.
اگر پول داشتی این کار را می کردی؟
ارزشمند است که با تلاش خودت به موفقیت برسی. نه که با پول. فایده ای ندارد چون بدنت آماده نیست. ممکن است به آن تیم هم که می روی نیمکت نشین شوی. باید خودت بازی کنی تا بقیه این بازی را ببینند و خودت از بازی کردنت لذت ببری.
در کنار فوتبال به چه فعالیت هایی علاقمندی؟
دوران کرونا فعالیت زیاد کردم. از ضدعفونی کردن معابر و داخل مترو. ماسک و الکل پخش می کردیم.
خودجوش یا از طریق جایی؟
مسجد محله مان گفت هرکس می تواند کمکی کند. از ضد عفونی کردن تا پخش کردن ماسک و الکل و … . من هم رفتم. یک هفته تمام کار کردیم. کار سخت و عجیبی هم نبود. وظیفه ما بود. کاش می توانستیم بیشتر در جهت کاهش بیماری کرونا کمک کنیم. این کار بر اساس علاقه بود و هم اینکه در دوران کرونا که فوتبال هم تعطیل بود، دائم منتظر جرقه ای بودم تا کار مفیدی انجام بدهم. هم علاقه هم میل به انجام کار مفید. بعد از کرونا هم هر ماه یا آخر هر ماه جهیزیه می دهیم برای دختران بی سرپرست. بسته های معیشتی، نزدیک ۵۰ بسته هر هفته جمع آوری و پخش می کنیم. در مدرسه هم کارهای ورزشی و تربیت بدنی اکثرا با من است. مثلا تیم درست کنیم برویم جای دیگر مسابقه بدهیم. تیم کلاسیمان اکثرا با من است.
فقط فوتبال؟
اکثرا بله ولی مثلا والیبال و بسکتبال هم بخواهند تیم بدهند هماهنگی اش با من است.
پس شاگرد اول ورزش هستی.
بله.
بعدا که به آرزوهایت برسی این فعالیت ها را ادامه می دهی؟
بله چرا که نه.
کلا دوست نداری بیکار باشی.
اصلا. من اگر یک هفته نروم فوتبال دیوانه می شوم! شده برویم توی کوچه و روپایی بزنیم، باید بازی کنم. فعالیت را باید داشته باشم. مسافرتی که رفتیم، آن جا هم من بیکار نبودم. آنجا من یک مربی بدن ساز پیدا کردم و با او تمرین کردم. ما قشم بودیم. استان های جنوب یک تیم دارد و به آن تیم استان می گویند. اسم خاصش را یادم نمی آید. ما با بچه ها تمرین کردیم. بندرعباس با آن ها رفتیم و بازی کردیم. با استقلال کیش بازی کردیم. خلاصه بیکار نبودم. با خودم نگفتم حالا که اینجا هستم کاری انجام ندهم تا بروم تهران و ببینیم
چه می شود.
درست چطور است؟
رشته من مکانیک است. خیلی از همکلاسی های من آمده اند که از سر باز کنند. نیامده اند که درس بخوانند و کار یاد بگیرند. من امتحان دی ماه ریاضی ام هجده شد و بالاترین نمره کلاس بودم. بقیه قبولی ها ۱۲ یا ۱۳ بودند. درس قطعه شناسی هم بالاترین نمره کلاس بودم. ۱۸ شدم. درسی هم بوده که ۲۰ شده ام. خیلی ها به من می گویند تو چرا آمده ای مکانیک؟ معدل پارسال من ۱۸٫۹۰ شد. در جدول اولویت بندی، اول تجربی بود، دوم ریاضی و سوم فنی حرفه ای. با چند نفر مشاور صحبت کردم و گفتم من می خواهم فوتبال را هم ادامه دهم. چه رشته ای بروم؟ به من گفتند فنی حرفه ای بهتر است. چون با اینکه نمره هایم خوب بود اما علاقه آن چنانی به درس ندارم. گفتند بالاخره اتفاق است. شاید اصلا کسی از سر عقده و حرص خوردن یک تکل سنگین به تو زد و خدایی نکرده مصدوم شدیدی شدی. تو مکانیک را برو که هم فوتبال را داشته باشی و هم درست را. مکانیک آینده اش باز است. اگر به هر دلیل فوتبال را از دست بدهی، مکانیک آینده ات را تضمین می کند. من درسم
را کنار نگذاشته ام.
سخت نیست هم فوتبال بازی کردن و هم درس خواندن؟
تقسیم بندی می کنیم. مثلا بعد از فوتبال درس می خوانیم. روزی که تمرین نداشته باشیم که امتحان داشته باشیم درس می خوانم. تقسیم بندی کردن این کار را آسان می کند.
از تجربه تست دادنت در تیم های بزرگ برایمان بگو.
من (روزنامه «جمله» از آوردن نام تیم معذور است) رفته ام تست داده ام دو سه سال پیش. شماره و کدملی ام را گرفتند که با ما در ارتباط باشند. فراخوانی گذاشتند که هر جمعه بچه ها بروند و تمرین کنند که خوب هایش را بردارند. ما هم تمرین ها را می رفتیم. اما وقتی از جانب آن ها پیگیری نبود ناامید شدیم. (روزنامه «جمله» از آوردن نام تیم معذور است) هم رفتم با آن ها تمرین کردم. مدتی خیلی با آنها تمرین کردم. بحث استراحت نبود و فقط تمرین بود. از اخلاق مربی خوشم نیامد و آن تیم را کنار گذاشتم. بد اخلاق و بی ادب بود و حرفه ای هم نبود. مثلا تمریناتش این مدلی بود که یک ربع دور زمین بدوید! دیگر الآن این شکلی نیست. بعد از آن با مربی الآنم که خصوصی است، آقای ممین پور، آشنا شدم. الآن نزدیک یک سال و خورده ای است که با ایشان تمرین می کنم. دو سه تیم هم رفتم برای نونهالان و تست دادم . یکی را قبول شدم. دست یک تهران بود. تیم کیانمهر. چند بازی رسمی هم با هم رفتیم و بعد به دلیل مسافرت کاری که برای پدرم پیش آمد از تهران رفتیم. کلا همه چیز خراب شد. شش ماه دور شدم. بعد از بازگشت دوباره سراغ فوتبال رفتم. حالا مربی خودم قول داده تا عید امسال
به یک تیم بروم.
در پایان اگر صحبتی با مسئولین مربوطه یا درخواست حمایت داری بگو.
تا الآن خدارو شکر مشکل و مانعی از جانب مسئولین نداشته ام. فقط اینکه هرکسی می تواند و استعداد دارد حمایت شود تا بتواند در تیمی باز کند. نه تنها من بلکه همه بچه های بااستعداد. خیلی ها هستند که نمی توانند بروند بازی کنند به دلایلی. خودم هم فعلا در حال تلاش و تمرین هستم تا انشالله بتوانم به موفقیت برسم.