از آرزو تا واقعیت
از آرزو تا واقعیت

اگر کمی تاب و تحمل‌مان را افزایش دهیم و سخنان رییس دولت سیزدهم و برخی اصولگرایانِ همسو با دولت در مجلس و همچنین رسانه‌های این طیف سیاسی را طی هفته‌های اخیر مرور کنیم، یک «ترجیع‌بند» لابه‌لای همه آن سخنان می‌بینیم که تفسیرِ آن به طور خلاصه این است که قطارِ پیش‌رفت دولت سیزدهم به شکلی […]

اگر کمی تاب و تحمل‌مان را افزایش دهیم و سخنان رییس دولت سیزدهم و برخی اصولگرایانِ همسو با دولت در مجلس و همچنین رسانه‌های این طیف سیاسی را طی هفته‌های اخیر مرور کنیم، یک «ترجیع‌بند» لابه‌لای همه آن سخنان می‌بینیم که تفسیرِ آن به طور خلاصه این است که قطارِ پیش‌رفت دولت سیزدهم به شکلی سریع و با شتاب در حرکت است که همه کشورها را حیرت‌زده کرده است و ناخودآگاه جملات محمود احمدی‌نژاد -نیای بزرگ دولت سیزدهم- در سال‌های ۸۵ تا ۸۸ را در اذهان زنده می‌کند آن روزها که می‌گفت کارشناسان و سران کشورهای بزرگ آمدند و به ما گفتند که فردای دنیا در دست شماست و ما از هم‌اکنون «زنبیل» آوردیم و در نوبت گذاشتیم تا به شما بگوییم ما با شما هستیم.
سید ابراهیم رییسی نیز روز گذشته، برگ آسی رو کرد و با اشاره به مشکلات متعدد کشور، با بیان اینکه قدرت ملت تحریم‌ها و تهدیدها و جنگ نظامی ۸ ساله را شکست داد افزود: در جنگ ترکیبی دشمن به دنبال توقف قطار پیشرفت است چون کشوری که در حال تحریم است با اینقدر پیشرفت همه را حیرت‌زده می‌کند. وی همچنین گفت دشمن در جنگ نظامی و اقتصادی
شکست خورد.
اگر یک بار دیگر صبوری و حوصله به خرج دهیم و همین چند جمله رییس دولت سیزدهم را بخوانیم و آن را در کنار گزاره‌هایی چون تصمیم وی به تغییر برخی دولت‌مردان در حوزه اقتصادی قرار دهیم یا این پیشرفتی که همه را حیرت‌زده می‌کند را با ارز ملی و ارزش ریال و تنش‌های تورمی همین دو ماه گذشته مقایسه کنیم، متوجه می‌شویم منظور رییس‌جمهور اقتصاد نیست و اساساً سرعتِ حرکت این قطار در دیگر حوزه‌ها همه را حیرت‌زده کرده است جز اقتصاد و اشتغال و تولید و صادرات و سایر زیرمجموعه‌های اقتصادی کشور.
اما سوال اینجاست که زمانی که مشکل و چالش عمده مردم و افکار عمومی، وضعیت اقتصاد و معیشت مردم است، چه دلیلی وجود دارد که دولتمردان با چنین سخنانی بر روی زخم مردم نمک بپاشند و آنان را عصبی‌تر کنند ؟
پاسخ این سوال البته آسان نیست چون می‌تواند وجوه پنهان بسیاری داشته باشد اما تردیدی نداریم که یکی از قریب‌ترین پاسخ‌ها به این سوال این است که افرادی که بر کرسی‌های موردنظر قرار می‌گیرند، درحقیقت این کاره نیستند و ذهن آنان توان درکِ موضوعات پیچیده‌ای چون اقتصاد و فرهنگ و مفاهیم بنیادین مدرنیته در عصر جهانی‌شدن ‌را ندارد.
به همین دلیل این افراد که عمدتاً اشتباهی در جایگاه‌های تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری قرار می‌گیرند دچار نوعی خودفریبی می‌شوند و وعده می‌دهند، وعده‌هایی عموماً بدون پشتوانده و غیرقابل اجراست و خود آنان را بیشتر از شهروندان عادی، سرخوش می‌کند و همه برنامه‌های آنان نیز در مواجهه با فرایندهای غالب این حوزه‌ها روز به روز شکست می‌خورند و تار و مار می‌شوند، اما آنان این اندازه نیز تدبیر ندارند که از کارشناسان نظر بخواهند و گام‌های عملی و عقلایی بردارند و برای کتمان شکست برنامه‌های خود، در رویا و خیال‌بافی فرو می‌روند و مستمراً دم از پیروزی می‌زنند، پیروزی که تنها در ذهن آنان تحقق یافته و مردم و شهروندان عادی سهمی از آن ندارند و حظی از آن نمی‌برند.
قطار پیشرفت رییسی که همه را حیرت‌زده کرده و جمله مخبر که در نشست هفته گذشته با نمایندگان درخصوص تنش‌های ارزی مدعی شده بود «از ما بهتر ندارید» و وعده‌های اقتصادی محسن رضایی همه بر همین مدار می‌چرخد و افکار عمومی و همچنین بازار، کمترین واکنش مثبتی به این اظهارنظرها نشان نمی‌دهد، گویا عوام جامعه و همچنین بازارهای مالی هم آنان را جدی نمی‌گیرند.
اکنون که این سطور را رقم می‌زنیم چشم و گوش بازار ارز به نتایج سفر «رافائل گروسی» مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بیشتر دوخته شده تا سخنان امیدبخش رییسی و دولت‌مردان و بیش از آنکه جلسات هیأت دولت را پیگیری کند، مذاکرات گروسی و اسلامی را پی می‌گیرد.
البته ما منکر پیشرفت‌های جمهوری اسلامی نیستیم و از همه دستاوردهایی که در صدا و سیمای ملی و روزنامه کیهان قطار می‌شوند، آگاهی داریم و برای این دستاوردها ارزش قائل هستیم اما بحت اولویت‌شناسی است و این‌که نیاز جامعه به اقتصاد پایدار و معیشت سالم، اشتغال و درآمد مطلوب و منطقی ماهانه، بیش از نیاز به «غنی‌سازی» شصت درصد است.
دولتمردان اصولگرا و اصولگرایان یکدست و بعضاً مست از قدرت، نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که اگر بنیان‌های اقتصاد، آرامش نسبی روانی و همچنین نظام سالم معیشتی در جامعه دچار زخم و آسیب شود، به سطحی از نارضایتی خواهیم رسید که جامعه دچار «بی‌اعتمادی و بدبینی» نسبت به دولتمردان می‌شود و این اعتماد و انسجام که ریشه بزرگی در اقتصاد دارد، از نان شب برای کشور مهم‌تر است و اگر در دهه شصت حمله دشمن متجاوز خارجی و تروریست‌های قاتل داخلی نتوانست بین صفوف مردم با هم و همچنین بین مردم با دولت و نظام شکاف ایجاد کند، اعتماد بود نه غنی‌سازی شصت درصد.