سایه برین روزنامه نگار- مسئولین از کار برکنار شده ی حاکمیت که دیگر کوچکترین جایی در صدر اخبار ندارند، یا به انجام اقدامی مفید در پیکره دولت در جهت خدمت به مردم ایران میپردازند یا با نظرات غیرکارشناسی یا به اصطلاح مهملبافی، در حال تلاش برای بازگشتن به جای کوچکی در میان اخبار هستند. اگرچه پرداختن به این دست اظهارات پوچ و بی پایه اساس، کمک به این افراد در نیل به هدفشان است اما گاهی اظهارات انقدر عجیب است و قدم به عرصه خط قرمزها میگذرد که به سادگی نمیتوان از آنها گذشت و بررسی آنها به علت این تذکر است که این دست مسئولان، دنبال راه دیگری برای مطرح شدن باشند.
یکی از این افراد که با اظهار نظر عجیب خود در توئیتر، در فضای مجازی واکنشهای زیادی را به جان خریده است، «حسام الدین آشنا»ست. او مشاور رسانه رئیس دولت یازدهم و دوازدهم، «حسن روحانی» بوده است و احتمالا بدون داشتن کوچکترین اشرافی از مسائل روز و حیاتی ایران، پیشنهاد تغییر نام کشور را ارائه کردهاست. او نوشت: «اگر نام بینالمللی هند/ هندوستان/ ایندیا میتواند به نام ماقبل استعمار بازگردد و به بهارات تبدیل شود، آیا تبدیل نام بینالمللی کشور ما به نام اصلی خود در پیش از فرمان رضاشاهی در سال ۱۳۱۴ ممکن یا مطلوب است؟»
این اظهار نظر عجیب، واکنشهای فراوانی را به دنبال داشت و خالی از لطف نیست که ما نیز نکاتی را به آشنا متذکر شویم. نخست اینکه قبل از نوشتن توئیت، دانستن علت اینکه چرا هند در حال تغییر نام خود است نیز بد نیست. هند از معدود کشورهایی است که در جهان به نامهای مختلفی شناخته میشود و هند، هندوستان، ایندیا و بهارات، این نامها هستند. بهارات، قدیمیترین و ریشهدارترین نام این کشور است و هند برای پایان نام استعماری این کشور، نخستین بار به شکل جدی در دعوتنامه خود برای سران جی-۲۰ درخواست کرد که این کشور را بهارات بنامند. مسیری که هند برای تغییر نام هند و جا انداختن آن در افکار عمومی جهانیان، سوای مراودات بینالمللی باید طی کند، طولانی و پرپیچ و خم است؛ چرا که از قضا نام هند که درصدد تغییرش هستند، در میان دیگر نامها شناختهشدهتر و مستعملتر است. یکی از علتهای نگاه منفی مردم هند به نام این کشور، این است که از نظر هندیها، تشابه نام آنها با بومیان آمریکا که هندی نامیده میشوند اثر منفی در افکار عمومی جهان در مورد این کشور دارد. هندی خواندن بومیان آمریکا به این مساله بازمیگردد که «کریستف کلمب» هنگامی که با قاره آمریکا مواجه شد، با تصور اینکه به هند رسیده آن را هند خواند. بعدها این مناطق هند غربی و بومیان آمریکا، هندی نامیده شدند. نامی که تا کنون نیز به این افراد نسبت داده میشود. (برخی هنوز هم تصور میکنند سرخپوستان آمریکا ریشه هندی دارند!) حال این مورد را با تغییر نام ایران در سال ۱۳۱۴ به فرمان رضاشاه مقایسه میکنیم. نام ایران از سالیان دور و دراز، ایران بود و ب تاریخی و از همه مهمتر «شاهنامه فردوسی»، گواه این ادعا هستند. تنها در مراودات بینالمللی از نام پرشیا به جای ایران استفاده میشد که اکنون نزدیک به یک قرن است تغییر داده شدهاست. اگرچه گمانهزنیهایی مبنی بر اینکه رضاشاه این تغییر را به دستور نازیها انجام داده وجود دارد، اما این فرضیه هم چیزی از اصالت نام ایران نمیکاهد و جالب است بدانید که نام ایران برای تمام جهانیان شناخته شده و مسلم بود و هیچ لازم نبود که پس از اتخاذ این تصمیم، تبلیغات یا فرهنگسازی صورت بگیرد و تنها مشکل در سندها و توافقات بود که حل شد. نه دوم اینکه مگر ایران امروز مستعمره است که برای رهاییاش دست به چنین اقدام عجیبی بزنیم؟ سومین و مهمترین نه اینکه آیا ایران امروز کم مشکلات و مسائل دارد که اصلا بخواهیم در خصوص چنین مسئله بی اهمیتی بحث کنیم؟ اگر تغییر نام ایران کوچکترین دردی از یک نفر دوا میکند، همین فردا لایحهاش را تقدیم مجلس شورای اسلامی کنیم.
اصالت کشور ایران و تمامیت ارضی آن، خط قرمز تمام ایرانیان با هر سلیقه و هر تفکری است. ورود به این خط قرمز با هیچ بهانهای جایز نیست چه برسد به اینکه آن بهانه، آنقدر واهی و کم اهمیت در حدود سودای پیدا کردن جایی در میان تیتر اخبار باشد. از این دست افراد از کار برکنار شده که یا بر سر کار که میخواهند مدام در موردشان صحبت شود کم نیست و کاش حداقل چیزی به آگاهی افکار عمومی اضافه میکردند! «محمدجواد آذری جهرمی»، «محمود احمدینژاد» و «مصطفی میرسلیم» نمونههای این افراد هستند که پرداختن به اظهاراتشان جز تلف کردن وقت و انرژی نتیجه ی دیگری به جا نمیگذارد. اما زمانی که صحبت از ارزشهای مشترک و خط قرمزها باشد، نمیتوانیم سا بمانیم و بیاهمیت باشیم.
- نویسنده : ارسالی توسط سایه برین