اخبار تلخ آنقدر زیاد شده که دیگر بیاد نمیآوریم آخرین صبحی که با یک خبر خوب از خواب بیدار شدیم کی بوده؟ جهان را خون گرفته است و خبر شوکه کننده قتل داریوش مهرجویی و همسرش در ویلای شخصی شان مؤید همین حقیقت است. ماجرا آنقدر ناگهانی و ناباورانه است که واژهها برای توصیف آن ناتوان هستند. مرگ یکی از بنیانگذاران سینمای موج نو ايران آنهم در ۸۳ سالگی و با روش سلاخی، تنها اتفاقی بود که در این روزگار تلخ تصورش سخت مینمود اما این هم اتفاق افتاد تا کتاب سرخوردگی ها و اندوه این ملت وارد فصل تازهای شود.
این اتفاق بیش از هر چیز موجب افزایش حس ناامنی است، در کشوری که گردنبند علی دایی و موبایل بیرانوند را به راحتی و در روز روشن میدزدند و حالا به خانه یکی از مشهورترین سینماگران کشور رفته و علیرغم اخطار قبلی همسر متوفیاش، آنها را به قتل میرساندند، امنیت دیگر آن معنای سابق را ندارد.
مهرماه ۱۳۹۹ نیروانا قاسمخانی، دختر مهراب قاسمخانی داخل خودرویش مورد حمله یک سارق با تهدید سلاح سرد قرار گرفت.
آبان ۱۴۰۰ گردنبند طلای علی دایی را برابر چشمان فرزندش و روبروی دفتر کارش با خشونت دزدیدند درحالیکه دایی پیش از این نیز سرقت از خانه و موبایل را تجربه داشت.
بهمنماه ۱۴۰۰ منزل فرهاد مجیدی، سرمربی تیم استقلال تهران با نهایت دقت مورد سرقت قرار گرفت و گاوصندوق خانه با وسایل گرانقیمت آن را ربودند. خرداد ماه ۱۴۰۰ آزیتا ترکاشوند از سرقت خانهاش در فضای مجازی خبر داد.
در همین ماه و به فاصله چند روز بعد از سرقت خانه آزیتا ترکاشوند، خانه مریم امیرجلالی مورد سرقت واقع شد.
تیر ۱۴۰۱ گردنبند محمدرضا مهدوی بازیکن اسبق پرسپولیس و استقلال در خیابان مورد سرقت قرار گرفت.اردیبهشت ۱۴۰۱ سارقان گوشی موبایل حامد کمیلی را سرقت کردند. اسفند ۱۴۰۱ افشین پیروانی سرپرست پرسپولیس در سعادت آباد مورد حمله سه زورگیر قرار گیرد که در آن گوشیاش به سرقت رفت.علیرام نورایی بازیگر در مردادماه سالجاری خبر سرقت گردنبند طلای خود در خیابان را رسانهای کرد.شهریور ۱۴۰۲ گوشی همراه حمید استیلی را در خیابان دزدیدند. بازهم در شهریور امسال سارقان سامان آقازمانی بازیکن سابق پرسپولیس را هنگام سرقت زنجیر طلای اش راهی بیمارستان کردند. ماجرای بیرانوند و لاله صبوری هم هنوز تازه است و حالا قتل فجیع و باورنکردنی داریوش مهرجویی و همسرش. بیچاره دختر داریوش، وقتی که با جنازه خونین پدرش و همسر او مواجه شده است. بیچاره ما ایرانیها که انقدر ارتفاع کاسه صبرمان را بلند گرفتهاند که گویا هرگز لبریز نمیشود.
این اندوه بیش از هر زمان دیگری با ترس همراه شده که اصلا بعید نیست نفر بعدی ما باشیم. ما که جرات نکردیم در هوای داغ تابستان تهران اندکی شیشیه خودرو را پایین بکشیم، چون میترسیدم تلفن همراهمان را در چشم بهم زدنی بدزدند. ما که هروقت در جایی خلوت با چند موتورسوار مواجه شدیم ترس همه وجودمان را برداشت که نکند از زیر شال قمه دربیاورند. ما که میترسیم بچه ها را تنها به مدرسه بفرستیم و ناچاریم زیورآلات خود را تنها در خانه و در برابر آینه به تماشا بنشینیم که مبادا اگر با آنها از خانه خارج شویم جانمان را کف دست بگیریم.
امروز ما هم غمگینیم و هم پر از هراس. پس کی این روزهای تلخ تمام میشود.
- نویسنده : ملیحه منوری-سردبیر