علاقه شما موسیقیسازی است و به نظر میرسد تشکیل گروه «هم آوایان» هم براساس چنین دغدغهای شکل گرفته است. ضرورت و هدف شما از ایجاد گروه هم آوایان چه بودهاست؟ برخی انگیزهها و افکاری که در ذهن میآید، همیشه دلایل فرمول وار ندارد، اما شاید در طول سالهایی که یك هنرمند فعالیت دارد، یكسری افكار […]
علاقه شما موسیقیسازی است و به نظر میرسد تشکیل گروه «هم آوایان» هم براساس چنین دغدغهای شکل گرفته است. ضرورت و هدف شما از ایجاد گروه هم آوایان چه بودهاست؟
برخی انگیزهها و افکاری که در ذهن میآید، همیشه دلایل فرمول وار ندارد، اما شاید در طول سالهایی که یك هنرمند فعالیت دارد، یكسری افكار و ایده به صورت نامفهوم و در بعضی از موارد براساس ضرورتها به ذهنش خطور كند كه در دراز مدت براساس ضرورت به كار گرفته میشود. معمولاً محصول به مرحله عمل در آمدن این ایده و افکار گنگ، یک اثر ماندگار است که میتواند حاصل یک عمر تلاش و فعالیت صاحب اثر باشد. همیشه به خاطر دارم از زمان کودکی که چندان موسیقی ایرانی را نمیشناختم و تصاویری از تلویزیون میدیدم كه مثلاً یك گروه موسیقی از چند ساز و یك خواننده تشکیل شده است. از همان زمان با خود فکر میکردم که شاید بتوان این گروه را برعکس کرده و به جای یک خواننده از چند خواننده و یک ساز استفاده کرد!
پس به نوعی میتوان گفت که تشکیل گروه هم آوایان بر اساس پاسخ شما به «خوانندهسالاری» بوده است!
آن زمان حتی معنی سالار را هم نمیدانستم. اما بحث من چیز دیگری است.من هم از یک فکر و ایده بسیار سادهای که در کودکی داشتم، چنین گروهی را به وجود آوردم. انگیزه بیرونی اینکه ما در آواز موسیقی دستگاهی، شرایطی را پیدا کردهایم که صدای مرد و زن را در کنار هم نداریم؛ این در حالی است که در بیشتر عرصههای اجتماعی آنها در کنار هم هستند. البته طبق آمار اگر به بررسی این موضوع بپردازیم شاید دریابیم كه تعداد آثار موسیقایی که از نظر اجتماعی مردود بودهاند را بیشتر مردها خوانده اند. بنابراین به صرف زن یا مرد بودن نمیتوان بر یك اثر مهر باطل یا تاییدزد. بنابراین تشکیل این گروه یکی به انگیزه فنی برمیگردد كه میخواهد آوازهای چندصدایی یا همان پلی فونیک را با توجه به موسیقی ایرانی و جوهره آن تجربه کند. اما دیگر نکته آن است که ما باید بکوشیم، تا موسیقی را از نظر اجتماعی نگاه کنیم؛ چراكه اگر هر کس از جنبه تخصص خود به وجود زن نگاه کند، نمیتواند زن را حذف کند. به نظر من جا داشت خوانندههای مرد درباره ضرورت حضور زن در موسیقی دستگاهی و موسیقی اصیل ایرانی و اینكه نقش زنان در این هنر باید به چه صورتی باشد بحثهای جدی میكردند و ضرورت آن را به جامعه انتقال میدادند. به طور کلی، میتوان گفت که ایجاد گروهی مانند همآوایان چون به یک ضرورت اجتماعی برمیگشت. آنچه تا امروز از این گروه ارائه شده، بخشی از ایده و اهداف این گروه در این زمینه بوده است؛ چراكه در هر صورت موانع و محدودیتهایی بر سر راهش بوده است، امیدوارم که روزی فرا برسد، تا این موانع و محدودیتها از سر راه این موسیقی برداشته شود، تا آنگونه که شایسته است به فعالیت بپردازیم.
با نگاهی كوتاه به آثار شما میبینیم که شما براساس علاقه به موسیقی باكلام با خوانندههایی مانند محسن کرامتی و حسین عمومی و…كه چهرههای شناخته شدهای در حوزه موسیقی نیستند همكاری داشتهاید. از طرف دیگر شاهدیم كه شما نزدیک به یک دهه با محمدرضا شجریان به همان ریتم سنتی (یك خواننده و چند ساز) همکاری داشتید! به نظر میرسد کمی تناقض بین صحبتهای شما وجود دارد…
این مساله را تناقض نمیتوان گفت! آن آثار هم، سبک و سیاق خود را داشت؛ البته در عین حال با سایر آثار شجریان نیز متفاوت بود. به یقین کثرت ساز و هنرمندان در کنار هم نشان دهنده نوع دیگری از موسیقی نیست؛ بلکه وجود برخی محدودیتها سبب ایجاد آثار تازه و متفاوت میشود. در کل نباید به موسیقی از یک جنبه نگریست؛ چراكه بر اساس ضرورت میتوان آثار گوناگونی را در این زمینه ارائه داد. من و آقای شجریان در گذشته هم با هم کار میکردیم و هفت سال به طور مشترک و به اتفاق آقای كلهر نیز با هم کار كردیم؛ اما این فعالیت مشترک مانع از این نمیشود که در زمینههای دیگر کار نکنم؛البته منكر این موضوع نمیشوم كه علاقه من به اجرای موسیقی به صورت جمعی است! هر چند در اوج فعالیت و به ویژه زمانی كه در خارج از كشور تنها شدم تكنوازی نیز میكردم و اكنون هم در این زمینه فعالیت دارم. اما همواره و از زمانی که موسیقی را آغاز کردهام، به کارهای جمعی علاقه داشتم. تشکیل گروهی مانند هم آوایان هم از چنین طرز تفکری نشأت میگیرد. اگر ما زندگی اجتماعی را قبول داریم، باید موسیقی ذهنمان نیز برخاسته از اجتماع باشد؛ البته اگر در این دوره من نوعی فعالیت تكنوازی نیز داشتهباشم، مغایرتی با آن نوع موسیقی نیز نخواهد داشت.من زندگی اجتماعی انسانها را باور دارم و علاقهمند به فعالیتهای اجتماعی و گروهی هستم؛ به همین دلیل نمیتوانیم آن را از موسیقی دور کنیم. موسیقی زمانی میتواند به اوج شکوفایی خود برسد که صرفاً روی خواننده و شعر تکیه نکند. این موضوع در همه موسیقیهایی که در دنیا گسترش یافته اند، وجود دارد. شما در غرب میبینید که موسیقی در کلیساها به صورت آواز و سرودهای مذهبی اجرا میشدهاست و سپس در دورههای دیگر موسیقی مذهبی و غیرمذهبی کمکم از هم جدا میشود و به سبب شرایط اجتماعی موسیقیسازی گسترش مییابد. این روندها نه تنها مغایرتی با هم ندارند بلکه از دل هم درمیآیند؛ چرا كه ذهنیت موسیقیدان اگردر قافیه و قالب شعر محدود نشود، میتواند بسیار گستردهتر باشد و منجر به گسترش هنر موسیقی شود. باید تمام ضرورتها را به اقتضای زمان به مردم بشناسانیم و در نظر داشته باشیم که ضرورتهای امروز جای خود را دارد و در عین حال به مساله به کارگیری فرهنگ و زبان خودمان نیز توجه داشته باشیم و بدانیم که فرهنگ ما در حقیقت، بخشی از فرهنگ جهانی است. نباید بهگونهای به آن نگاه شود كه میخواهیم مانند غربیها بشویم. من بر این باورم که هر کشوری دارای فرهنگ خاص خود است كه بسیار هم غنی محسوب میشود و در عین حال فرهنگی جهانی از فرهنگ دیگر جوامع تشكیل شده است. ما باید فرهنگ ایرانی را در فرهنگ جهانی ببینیم؛ چرا كه یک جامعه پویا، جامعهای است که جوانانش هم از فرهنگ غنی کشور خود استفاده کنند و هم عقده خود کم بینی در مقایسه با فرهنگهای دیگر نداشته باشند.
با نگاهی به روند آهنگسازی شما، میتوان آن را در سه دوره خلاصه کرد.در یك دوره شما خیلی از فضاهای اجتماعی و سیاسی تأثیر میگرفتید (حدوداً از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۶۰) و آثار تأثیرگذاری ارائه دادید.یک دوره پس از بازگشت از خارج از کشور است که اثری مانند «شورانگیز» و… را منتشر كردید. در ۱۰-۱۵ سال اخیر با بررسی آثار تازه شما اینگونه به نظر میرسد که ضمن ورود به دوره سوم خود، نسبت به فضاهای اجتماعی بی تفاوت شدهاید…
این شاید نظر شخص شما باشد. باید گفت که من میتوانم قطعه بی کلام بسازم كه شعارهای روز اجتماعی در آن نباشد! آثاری هستند که مربوط به دوران انقلاب میشوند. مانند سرود «ژاله خون شد» (روی شعری از سیاوش کسرائی) که در آن زمان بیانگر رویداد ۱۷شهریور بود و بیشتر جنبه اجتماعی آن مورد توجه قرار میگرفت، تا اینکه ارزش هنری آن.برخی دیگر از آثار هستند که باز به ضرور تهای دیگری ساخته شدهاند که ارزش هنری هم دارند.اینکه میگویید نسبت به فضاهای اجتماعی بیتفاوت شدهام، به راستی اینگونه نیست؛ چرا که در همین مصاحبه درباره حضور و نقش زن در گروههای موسیقی بسیار بحث كردیم. من بر این باورم که ما در جامعه خود با هر شرایطی که داریم باید حس امید، لبخند و بودن را داشته باشیم. برای نمونه مبارز بودن این نیست که مردم را نگران کنیم؛ بلکه روند برگزیدن اشعار میتواند نوعی پیام برای آگاهی دادن به مردم قلمداد شود كه این نشانه پختگی یک جامعه به شمار میآید.اگر از کودکی بیاموزیم که در زندگی با امید پیش برویم؛ جامعه به سوی شادابی و طراوت پیش خواهد رفت. در این راستا من میخواهم بیش از اینکه به شعارهای روز تعهد داشته باشم، متعهد به هنر بمانم.
منظور از مطرح کردن این بحث بیشتر بحث تعهدی بوده است تا دیدگاه شعاری…
من به عنوان یک موسیقیدان آزادم که رویه کار خود را به میل خودم دگرگون کنم و هنرمند رسالتش تحت تأثیر قرار دادن جامعه است. هنرمند جامعه را ارتقا میدهد و باید در همه جنبهها اعم از خوشی، پیشرفت و نابسامانیها با مردم شریک باشد و این فرمول مشخصی ندارد. در تمام دهههای فعالیتم همواره کوشیدهام تا موسیقی را به عنوان یک هنر به اجتماع امروزی نزدیکتر کنم. موسیقی ما در قدیم منع میشده و همواره در پستوها بوده وهم اكنون در حضور جمعیتهای بزرگ اجرا میشود. ما در زمینه موسیقی به سراغ مواردی از اجرا رفتیم که در آن هیچگونه تجربه پیشین نداریم. تمام انگیزه کارهایم از جامعه میآید و هرگز جدا از جامعه نبوده و با انگیزههای درونی ترکیب شده است و من بیشتر به اصول هنر موسیقی پایبندم نه به شعارهای روز.
شما یک آهنگساز باتجربههای موسیقی مدرن در موسیقی ایرانی هستید اما در فیلم دلشدگان به کارگردانی علی حاتمی سعی کردهاید که به حال و هوای دوره قاجار مانند سبک آهنگسازی رکنالدین مختاری و درویش خان نزدیک شوید، چرا؟
در خود فیلم دلشدگان دو فضا وجود دارد؛ یکی موسیقی متن و دیگری موسیقی صحنه است که به خواسته خود علی حاتمی بود. زمانی که این کار را میخواستم به صورت نوار درآورم آقای شجریان گفت که بهتر است از لحاظ شعری قویتر شود وآقای مشیری کمی اشعار آن را اصلاح کرد. ادبیات و سطح آگاهی آقای حاتمی درباره دوره قاجار بسیار عالی بود و واژههایی که برای فیلم انتخاب میکرد باید با موسیقی فیلم هماهنگی داشته باشد که من به شیوه دوره قاجار تصانیف را ساختم که در طول فیلم از آن استفاده میشد.