یکی از آسیب‌ها و آفت‌هایی که گریبانگیر سینمای ایران شده و انگار قرار هم نیست به این زودی‌ها دست از سرش بر‌دارد، اکران نشدن فیلم‌هایی‌ست که ساخته می‌شوند. نمونه آخرش هم فیلم «کاناپه» است که البته کارگردانش تجربه مشابهی مانند «خانه پدری» را هم از سر گذرانده است؛ اگرچه دومی دست‌کم چند روزی در گروه […]

یکی از آسیب‌ها و آفت‌هایی که گریبانگیر سینمای ایران شده و انگار قرار هم نیست به این زودی‌ها دست از سرش بر‌دارد، اکران نشدن فیلم‌هایی‌ست که ساخته می‌شوند. نمونه آخرش هم فیلم «کاناپه» است که البته کارگردانش تجربه مشابهی مانند «خانه پدری» را هم از سر گذرانده است؛ اگرچه دومی دست‌کم چند روزی در گروه هنر و تجربه اکران مضحک و کوتاهی داشت.
نه «کیانوش عیاری» آدم کم تجربه‌ای است و نه آنهایی که عضو شورای نظارت و پروانه ساخت و غیره هستند. تقریبا همه آنهایی هم که در عرصه سینمای حرفه‌ای فعالیت می‌کنند، قوانین و حساسیت‌ها و باید و نبایدها را می‌دانند و می‌شناسند -کاری ندارم که چه مقدارش را قبول دارند و با چه چیزهایی مخالفند. هیچ کس هم به کاردانی و دانش و آگاهی امثال عیاری و «رضا کاهانی» و «رخشان بنی‌اعتماد» و… شکی ندارد. خب، پس چرا هر چند وقت یک‌بار، دچار این روند فرسایشی اعطای مجوز ساخت و پروانه نمایش و… در نهایت جلوگیری از اکران برخی فیلم‌ها می‌شویم؟
سوالم را کمی ساده‌تر و واضح‌تر مطرح می‌کنم؛ وقتی فیلمنامه‌ای به سازمان سینمایی که زیر نظر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت می‌کند، می‌رسد، چه فرآیندی طی می‌شود که فیلمنامه تایید شده، وارد مرحله تولید شده، در حین ساخت، مورد نظارت قرار گرفته ، تولید شده و ساختش به پایان رسیده، مجوز اکران می‌گیرد ولی درنهایت اکران نمی‌شود؟!
حالا البته اگر مثلا در طول این حدود سی و اندی سالی که از حیات سینمای پس از انقلاب ما می‌گذرد، چند مورد معدود، دچار این فرآیند عجیب و غریب می‌شدند، یک اتفاق تقریبا طبیعی بود که در همه جای دنیا رخ می‌دهد اما وقتی بارها و به دفعات شاهد این رویداد نامبارک هستیم، چه باید گفت؟
جالب‌تر و عجیب‌تر هم اینکه این مسأله فقط مختص به سینمای حساسیت‌برانگیز و معمولا محل مناقشه اجتماعی ما هم نیست و به طور مثال درباره فیلمی شریف و با موضوعی آیینی و مذهبی همچون «رستاخیز» هم این اتفاق رخ داده و سرنوشتش، سال‌هاست که نامعلوم است.
البته منظور این یادداشت، فقط مسئولان و تصمیم‌گیران نیستند چون معتقدم، روی دادن هر اشتباه و خطایی در مسائلی که دو طرفش، وجه انسانی دارند، به دلیل قصوری‌ست که هر دو سمت ماجرا مرتکب می‌شوند؛ البته با درصدهای متفاوت، اما مهم‌تر از اینکه کدام وجه و طرف، بیشتر مقصرند، این نکته باید مدّنظر اهالی سینما قرار بگیرد که بالاخره باید راهکاری برای برطرف شدن این معضل، ارائه و اجرایی شود. یعنی نمی‌شود که فیلمنامه‌ای تا این حد پر از مشکل که درنهایت رنگ پرده را به خود نخواهد دید، توسط شورا خوانده شود و مجوز بگیرد و ساخته شود اما پخش نشود!
در این میان غیر از آسیبی که به کلیت سینمای ایران به خاطر این بی‌برنامگی و برداشت‌های سلیقه‌ای و بی‌توجهی به قانون وارد می‌شود، آسیب و ضرر بزرگ‌تری به مخاطبان و سینماگران و اعتمادشان به سازوکار سینمایی کشور وارد می‌شود. ضمن اینکه میلیاردها تومان سرمایه از جیب بیت‌المال و بخش خصوصی هم مصرف چیزی می‌شود که انگار قرار است تا ابد در کمد و گنجه صاحب اثر، خاک بخورد و به تاریکخانه فراموشی حواله داده شود؛ هر چند به قول دیالوگ معروف «قصه‌ها»ی «رخشان بنی‌اعتماد»، «هیچ فیلمی تا ابد توی کمد نمی‌مونه»!
«کاناپه»، این‌طور که از خبرها به گوش می‌رسد، هرگز اکران نخواهد شد. مثل «خانه پدری» و «ارادتمند؛ نازنین، بهاره و تینا» و چندین فیلم دیگر و آخرش هم معلوم نمی‌شود چرا نوشته و ساخته شدند اما اکران نشدند؛ با اینکه مجوز رسمی و قانونی هم داشتند.