نوید معین باهنر اداره و جمع کردن مجلس را بسیار سخت می‌داند و معتقد است کار رئیس مجلس از جهاتی از کار روسای دو قوه دیگر سخت‌تر است چرا که روسای قوه مجریه و قضائیه می‌توانند معاونان و افراد تحت امر خود را عزل و نصب کنند، اما رئیس قوه مقننه اول اینکه آمر نیست […]

نوید معین
باهنر اداره و جمع کردن مجلس را بسیار سخت می‌داند و معتقد است کار رئیس مجلس از جهاتی از کار روسای دو قوه دیگر سخت‌تر است چرا که روسای قوه مجریه و قضائیه می‌توانند معاونان و افراد تحت امر خود را عزل و نصب کنند، اما رئیس قوه مقننه اول اینکه آمر نیست و بعد هم اینکه نایب رئیسانش را هم نمی‌تواند خودش انتخاب کند. «همه مجلسی‌ها معتقد بودند که باهنر خیلی مستبد است»؛ این را خود محمدرضا باهنر در بیان خاطره‌ای از دوران نایب رئیسی‌اش در مجلس هفتم می‌گوید. به گفته خودش یکبار که مرحوم سید مهدی طباطبایی در نطق خود به ادره کردن مستبدانه او اشاره کرد، باهنر در پاسخ به طباطبایی گفت: «خیلی ممنون که دارید از من تعریف می‌کنید». در ادامه بخش هایی از مصاحبه محمدرضا باهنر را می خوانید.

 

با توجه به اینکه شما حدود سه دهه در مجلس حضور داشتید ارزیابی شما از مجلس دهم چیست؟ برخی معتقد هستند نقش قوه‌ قانون‌گذاری در کشور کمرنگ شده است. همچنین با توجه به اینکه سال آینده انتخابات مجلس را پیش رو داریم چه راهکارهایی برای تشکیل مجلسی پویاتر پیشنهاد می‌دهید؟
بالاخره مجلس یک سری اشکالات ساختاری دارد که خیلی هم ارتباطی با اشخاص و نمایندگان ندارد و تفاوتی به وجود نمی‌آورد که این افراد چه کسانی و از چه جریانی باشند. اول اینکه خاستگاه مجلس ما منطقه‌ای و بعضا قومیتی و صنفی و جنسیتی است و بنابراین فرصت، توان و امکاناتش را ندارند که به منافع ملی فکر کنند. منافع منطقه‌ای، صنفی، حزبی و جنسیتی الزاما بر منافع ملی منطبق نیست و خیلی جاها پیش می‌آید که منافع ملی در مقابله با منافع منطقه‌ای باشد. نماینده چاره‌ای ندارد و باید منافع ملی را برای منافع منطقه‌ای فدا کند.
من اخیرا یک حرف سنگینی زدم و حال بازهم می‌گویم چراکه شاید تکرار آن، توجه را جلب کند و آن این است که من مدعی هستم که اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای انتخاباتی که می‌خواهند وکیل بشوند و همچنین مردمی که می‌خواهند رای بدهند نمی‌دانند مورد وکالت چیست. نمی‌دانند که اختیار و وظایف یک نماینده چقدر است و وظایف نماینده چیست. نمی‌دانند نماینده با توجه به قانون اساسی باید چه مسائلی را پیگیری کند. به همین دلیل گفت‌وشنود‌های زمان انتخابات منطبق بر اختیارات و امکانات و وظایف شکل نمی‌گیرد. برخی مطرح می‌کنند که نماینده یا نامزدها دروغ می‌گویند. در ریاست جمهوری هم یک عده وعده و وعیدهایی می‌دهند که در توان و اختیارشان نیست بعد که به میدان عمل وارد می‌شوند، آن اتفاقاتی که حدس می‌زدند نمی‌افتد و مردم تصورشان این می‌شود که این‌ها یا از اول خلاف گفتند یا چون‌ به مجلس رسیده‌اند حرف‌هایشان یادشان رفته است. در حالی که موقعی که این‌ها به مجلس می‌روند می‌بینند که اصلا آن اختیارات را ندارند و آن کارها را نمی‌توانند انجام دهند.
نماینده به مجلس می‌آید و می‌گوید در دوره‌های گذشته هیچ کس برای منطقه ما کاری نکرده است من آمده‌ام تا اشتغال و بیکاری و رکود را حل و پروژه‌های عمرانی را تمام کنم، بعد که به مجلس می‌آید می‌بیند که از این خبرها نیست و این‌ها چیزهایی نیست که یک نفر تصمیم بگیرد و حل شود. نماینده بیچاره هفته‌ای صد نامه می‌نویسد که فلانی کار ندارد و به او کار دهید و خطابش هم یا فرماندار یا اداره کل و… است، خب آن‌ها هم چه‌کار کنند؟ و این نامه‌ها مدام بیرون می‌آید و بی‌خاصیت می‌شود. این اشکالات ساختاری در همه مجلس‌ها بوده در مجلس دهم هم هست.
مورد خاص مجلس دهم این است که فراکسیون اکثریت ندارد. تمام مجالس گذشته بالاخره چپی‌ها یا راستی‌ها فراکسیون اکثریت داشتند و می‌دانستند که باید در مجلس چه‌کار کنند. مجلس دهم شده سه‌تا فراکسیون اقلیت و بنابراین نمی‌توانند تصمیم درستی در مجلس بگیرند. به عنوان مثال مجلس دهم در اسفندماه سال گذشته سه وزیر را استیضاح‌ کرد و به هرسه‌ هم رای داد و رایی بالاتر از روز اول هم به آن‌ها داد بعد یک مقدار به کیان مجلس برخورد و بعد از این هر وزیری را که استیضاح کردند به استیضاحش رای داد که آقای ربیعی و کرباسیان از این نمونه هستند، بعد دیدند که تند شد دولت چهار وزیر را معرفی کرد و دوباره به همه رای دادند و آدم احساس می‌کند اصلا تعادلی وجود ندارد. ان‌شاالله وزرایی که انتخاب شدند موفق باشند. خیلی‌ها معتقد بودند که آقای شریعتمداری اگر در وزارت صمت استیضاح می‌شد استیضاحش رای می‌آورد اما همان وزیر استعفا داد و جایی دیگر رای آورد و علت اصلی این‌ اتفاقات این است که مجلس فراکسیون اکثریت ندارد.

در این مدت اخیر ما شاهد این هستیم که تصمیمات کشوری دارد در یک سطوح بالاتری از حاکمیت انجام می‌شود مثل شورای هماهنگی سه قوه، شورای نظارت مجمع تشخیص و… اما آیا از نظر شما این شوراها اصل تفکیک قوا را مخدوش نکرده است؟
کسی شوخی می‌کرد و در عین حال جدی هم بود و می‌گفت این مونتسکیو هم که مرده است وقتی تفکیک قوا را تعریف کرد اینطوری تفکیک قوا را تعریف نکرده بود. در تفکیک قوا، قوا باید همگرا و همسو و همراه مملکت را اداره کنند، اگر قرار باشد به جای اینکه دست همدیگر را بگیرند پای همدیگر را بگیرند که مملکت اداره نمی‌شود. متاسفانه قبل از همین جلسه روسای قوا که اخیرا با پیشنهاد و تدبیر مقام معظم رهبری تشکیل شد، روسای قوا همه‌شان از هم طلبکار بودند؛ دولت می‌گفت مجلس نمی‌گذارد من کار کنم، مجلس می‌گفت دولت نمی‌گذارد من کار کنم و قوه قضائیه می‌گفت این دوتا دارند خرابکاری می‌کنند و دولت می‌گفت من هرجا می‌خواهم کار کنم قوه قضائیه جلوی من را می‌گیرد، اینطوری مملکت پیش نمی‌رود. اصلا قرار نیست تفکیک قوا این باشد که هرکس کار خودش را بکند.
*بحثی که الان رسانه‌های خارجی آن را مطرح می کنند بحث آقازاده‌ها است که در خارج از کشور به سر می‌برند. با اینکه مردم و مسئولان ما شعار مرگ بر امریکا سر می‌دهند چرا برخی از فرزندان مسئولان در امریکا بوده یا هستند؟
همان کمپین فرزندت کجاست خوب است و دنبال شود که هر کس آقازاده‌اش کجاست و چکار می‌کند، آیا درس می‌خواند و چقدر موقعیت دارد، همین خوب است.

نظر شما درباره صف‌بندی‌های انتخاباتی برای سال‌های آینده در کشور چیست و آیا فکر می‌کنید آقای علی لاریجانی در انتخابات آینده ریاست جمهوری شرکت می‌کند؟
طی هفت هشت سال گذشته به این دلیل که ما هرسال یک انتخابات داشتیم، قانونی تصویب کردیم و انتخابات‌ها را دوتادوتا بر هم منطبق کردیم. ریاست‌جمهوری و شوراها را برهم و مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان را هم برهم منطبق کردیم. انتخابات در کشور ما بسیار مهم است و خیلی از افکار را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد حتی مسئولان اجرایی تحت تاثیر انتخابات سه ماه قبل از انتخابات دست و بالشان شل می‌شود، بعد از انتخابات هم می‌خواهند ببینند که حالا چی بشود و وزیر کی بشود و رئیس کی بشود و درنتیجه کارها زمین می‌ماند. ما گفتیم هر دوسال یک انتخابات داشته باشیم اگر قرار باشد سه ماه قبل و سه ماه بعدش اینطور باشد هر دوسالی شش ماه درگیر انتخابات هستیم.
الان من در موضع یک فرد ایرانی می‌گویم همه باید از دولت حمایت کنند ولی نزدیک انتخابات بشود باید رقابت هم بکنیم و آن یک بحث دیگر است. رقابت انتخاباتی سرجای خود اما سر زمان خودش؛ اگر قرار باشد از حالا به فکر انتخابات ۱۴۰۰ باشند اولین چیزی که به ذهنشان می‌رسد این است که ما چکار کنیم که دولت موفق نشود که موقع انتخابات بگوییم این دولت بی‌عرضه بود. در حالی که الان وظیفه همه جریانات سیاسی این است که کاری بکنند که دولت موفق شود. با اینکه دولتی که مستقر است از حزب ما نیست اما ما معتقدیم که الان موفقیت دولت یعنی موفقیت نظام و شکست دولت هم یعنی شکست نظام بنابراین الان رقابت نداریم.
درباره انتخابات مجلس بنده معتقد هستم انشاالله از تیرماه سال آینده ( شروع شود )؛ البته ما الان کارهایمان را داریم انجام می‌دهیم ازجمله هماهنگی و همفکری‌ها را انجام می‌دهیم اما معتقدم این‌ها نباید به رسانه‌ها کشیده شود. برای انتخابات ۱۴۰۰ هم که دیگر به مراتب اصلا نباید بحث شود. الان اگر بخواهید بگردید و آدم‌ها را پیدا کنید ممکن است خیلی‌ها دنبال گرم کردن خود بیافتند که مربی آنها را وسط زمین بفرستد، برای ریاست جمهوری خودشان را گرم می‌کنند و علاقه‌مند هم هستند. خیلی‌ها از من سوال کردند که تو هستی؟ ما گفتیم نه.

آقای لاریجانی چطور؟ می‌تواند باشد؟
آقای لاریجانی می‌تواند یکی از کاندیداها باشد اما اینکه آیا باهنر الان نظرش قاطعا این باشد که آقای لاریجانی باشد و برود ازش حمایت کند یا نه من می‌گویم الان اصلا بحثش را نباید کرد. چند وقت پیش تعدادی از اصلاح‌طلبان می‌گفتند آقای لاریجانی خیلی خوب است. من نمی‌دانم آن‌ها می‌خواهند آقای لاریجانی را خراب کنند که این حرف را می‌زنند یا می‌خواهند آبادش کنند؟ من هنوز نیتشان را نمی‌دانم. چون چندتا از نماینده‌های اصلاح‌طلب تند هم گفته بودند. من باز هم شوخی می‌کنم نمی‌دانم که این‌ها می‌خواستند آقای لاریجانی را خرابش کنند یا می‌خواستند آبادش کنند. ولی من معتقدم که الان اصلا نباید بحث کرد. آن کسی که خودش می‌خواهد رئیس‌جمهور بشود بسیار خوب دنباش برود.

با توجه به اینکه آقای احمدی‌نژاد بارها در مقابل توصیه‌های مقام معظم رهبری ایستاد اما می‌بینیم که می‌تواند در مجامع حضور پیدا کند و سخنرانی کند اما در مورد شخصی مثل سید محمد خاتمی که ولایتمداری بیشتری از خود نشان داده است می‌بینیم که محدودیت برایش ایجاد می‌شود. این نوع رویکرد متعارض آیا سوال برای مردم ایجاد نمی‌کند؟ ما چه جوابی برای مردم داریم که این تعارض در برخورد حاکمیت با اشخاص وجود دارد؟​
روسای‌جمهور قبلی متاسفانه هرکدامشان یک جنس خاص خودشان را دارند. خدا رحمت کند آقای مرحوم هاشمی رفسنجانی، بنی‌صدر، شهید رجایی، آقای احمدی‌نژاد، آقای خاتمی و روحانی این‌ها هرکدامشان یک شخصیت‌های خاص خودشان هستند این ویژگی‌های خاص خودشان را دارند.
من بارها و بارها گفته‌ام آقای خاتمی اگر در جریان سیاسی کشور برگردد می‌تواند منافعی داشته باشد اما بالاخره ایشان مواضعی را در سال ۸۸ داشت من بارها گفته بودم که من آقای خاتمی را جزو سران فتنه نمی‌دانم اما در جریانات فتنه خوب عمل نکرد و این مشکل باید حل شود الان هم من اتفاقا می‌دانم خیلی از این‌ها امروز دلشان برای استقلال و استقرار نظام و اقتدار نظام می‌سوزد و الان اتفاقا ما با جریانات رقیب‌مان در بعضی از مسائل کاملا مشترک هستیم که باید حمایت و کمک کنیم بنابراین آن یک مسالها‌ی جدا است. آقای خاتمی باید به یک صورتی آن کوتاهی‌ها و قصور و تقصیرهایش را جبران کند و من معتقدم اگر همه این کارها اتفاق بیافتد من این مساله ( بازگشت آقای خاتمی به سیاست ) را مفید می‌دانم.
آقای احمدی‌نژاد یک مقوله دیگری است و اصولا آدمی است که من همان موقع هم بارها گفته‌ام او متوهم است و فکر می‌کند ناجی جهان بشریت خودش است و یک سری کارها می‌کند. باید به صورت ویژه مدیریت بشود. و من فکر می کنم دارد خوب مدیریت می‌شود. درست است که ممکن است گاه‌گاهی حرف‌های غیر اصولی و هنجارشکن بزند اما دارد مدیریت می‌شود. من هم معتقدم آقای احمدی‌نژاد برای آینده جایی ندارد و نمی‌تواند داشته باشد، مخصوصا با تفکراتی که داشته است. اما اینکه الان برخورد بشود و دادگاهی بشود آن هم به مصلحت نظام نیست و موقعیت باید مناسب باشد./ایلنا