هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی ۱ الآن که این متن را می‌خوانید، تکلیف نتیجه بازی نهایی لیگ قهرمانان آسیا مشخص شده است (و عاشقانه آرزو می‌کنم پرسپولیس قهرمان شده باشد) اما نتیجه یک مسئله فرهنگی دراین‌باره هنوز معلوم نیست. اینکه بانوان ما بالآخره می‌توانند برای تماشای مسابقه‌های فوتبال، بدون اما و اگر وارد استادیوم‌ها بشوند […]

هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی

۱
الآن که این متن را می‌خوانید، تکلیف نتیجه بازی نهایی لیگ قهرمانان آسیا مشخص شده است (و عاشقانه آرزو می‌کنم پرسپولیس قهرمان شده باشد) اما نتیجه یک مسئله فرهنگی دراین‌باره هنوز معلوم نیست. اینکه بانوان ما بالآخره می‌توانند برای تماشای مسابقه‌های فوتبال، بدون اما و اگر وارد استادیوم‌ها بشوند یا نه. اینکه دختران ما همچنان مجبورند که تغییر چهره بدهند و ادای پسرها را دربیاورند و با کلی دلهره وارد استادیوم بشوند – و معمولا هم دستشان رو می‌شود – و آخرش به‌عنوان یک هنجارشکن با آنها برخورد ‌شود؟
من و خیلی‌های دیگر می‌دانیم و می‌پذیریم که کشور ما، به جز قانون‌های جهانی، یک‌سری قانونی دارد که برگرفته از شرایط و مناسبات داخلی‌ست -مانند خیلی دیگر از کشورهای جهان- بنابراین نگاه حسرت‌بار تعداد زیادی از بانوان را که جلوی ورزشگاه‌ها می‌ایستند اما نمی‌توانند وارد بشوند را درک می‌کنم اما همچنان معتقدم که یک قانون بد – گاهی- بهتر از بی‌قانونی‌ست ولی درک نمی‌کنم که چرا برخی در کشور ما در حوزه فرهنگی فقط وقتی مجبور می‌شوند، می‌خواهند تن به تغییر بدهند و به شکلی نازیبا هم این کار را می‌کنند. یعنی اگر فیفا از نظر قانونی ایراد نگیرد و تهدید نکند که بانوان هم برای تماشای فوتبال باید وارد ورزشگاه شوند و این را جزو شرایط میزبانی برای ما درنظر نگیرد، طبعا مسئولان ما تمایلی برای ورود بانوان به ورزشگاه‌ها ندارند. پس طبیعی‌ست که در حالت اجبار، تن می‌دهیم که تعداد محدودی از خانم‌های ایرانی؛ آن هم به شکل گزینشی، مثلا بروند به استادیوم آزادی و بازی پرسپولیس را در فینال آسیا ببینند تا فیفا گیر ندهد و محروم‌مان نکند و… .
این وضعیت را می‌گذارم کنار نگاه حسرت‌بار بانوانی که نمی‌توانند به ورزشگاه بروند و وقتی مقایسه می‌کنم، همچنان ترجیحم نرفتن خانم‌ها است؛ بااینکه درکشان می‌کنم و در دلم به آنها حق می‌دهم… .
۲
دهه شصت، دهه ورود و گسترش دستگاه ویدیو خانگی به خانه‌ها بود. مردم با کلی ترس و لرز ویدیوی خانگی داشتند و فیلم کرایه می‌کردند. سال‌ها بعد، نوبت ورود ماه‌واره‌ها و دیش‌ها بود و همچنان ترس و لرز استفاده از آنها. کمی بعد، دوباره وارد فضای بگیر و ببند ماهواره و … شدیم اما حالا تقریبا به راحتی اغلب‌مان در حال استفاده از ماهواره و اینترنت هستیم و دیگر فعلا صحبتی از منع قانونی آنها وجود ندارد… .
خب، این کجایش مشخص شدن تکلیفمان با این ابزارهاست؟ کجایش این معنی را می‌دهد که ما و مسئولان، تکلیف‌مان با استفاده درست از این آلات و ابزار و ادوات مدرنیته که مشخصا وجه بارز فرهنگی دارند، معلوم شده است؟ در کجای قانون‌مان و تعیین استراتژی‌مان و فرهنگ‌سازی‌مان در این زمینه موفق بوده‌ایم و کار کارشناسی کرده‌ایم؛ وقتی زور مدرنیته و جبر فرهنگی دهکده جهانی بر بی‌برنامگی‌مان چربیده و ما ناگزیر شدیم که بپذیریمشان؟ آن وقت چطور انتظار داریم که میزان آسیبی که از نفوذ ابزارهای فرهنگی بیگانه به ما وارد می‌شود، به کمترین اندازه ممکن برسد و جوان و نوجوان ما تحت تاثیر فرهنگ بیگانه قرار نگیرد و هویتش دچار آسیب نشود؟ آیا به اینها فکر کرده‌ایم؟…
۳
کار فرهنگی کردن – برای اینکه به نتیجه پایدار و موثر برسد- با فعالیت سیاسی و اقتصادی و…، از زمین تا آسمان متفاوت است. کار فرهنگی موثر، مطالعه و نیازسنجی و بررسی میدانی و عقبه طولانی می‌خواهد. بودجه کافی هم می‌خواهد اما مهم‌تر از آن، به آدم‌هایی نیاز دارد که از جنس فرهنگ باشند و آن را به مثابه علم و دانش و تخصص ببینند و دانشش را و تجربه‌اش و نیز دغدغه‌اش را داشته باشند و البته که بدانند، ایران ما اسلامی‌ست و در ایران اسلامی، بانوان، منزلتی دارند که باید رعایت شود. یعنی، آنها حقوقی دارند که قطعا باید برآورده شود اما حتما زیرساخت‌ها نیز برای این برآورده شدن، باید فراهم شوند که اگر این‌گونه نباشد، همچنان ما، شاهد نگاه حسرت‌بار بانوانی خواهیم بود که احساس می‌کنند از حق طبیعی‌شان محروم شده‌اند و ما فقط می‌توانیم درکشان کنیم اما با این روال نمی‌توانیم کاری برایشان انجام بدهیم و خدا ما را نبخشد اگر بتوانیم کاری انجام بدهیم اما… .