«ما شهر را بزک میکنیم، برای زیبا کردن شهر که نباید حتما چیزی به آن اضافه کرد، بیاییم [چیزی] کم کنیم، شهر آرام شود». جمشید مرادیان ـ هنرمند مجسمهساز ـ درباره آلودگی بصری شهر با بیان جمله بالا چنین، میگوید: باید [در شهرداری] کمیتهای برای مبلمان شهری درست شود که دانش این را داشته باشد […]
«ما شهر را بزک میکنیم، برای زیبا کردن شهر که نباید حتما چیزی به آن اضافه کرد، بیاییم [چیزی] کم کنیم، شهر آرام شود».
جمشید مرادیان ـ هنرمند مجسمهساز ـ درباره آلودگی بصری شهر با بیان جمله بالا چنین، میگوید: باید [در شهرداری] کمیتهای برای مبلمان شهری درست شود که دانش این را داشته باشد «بزک« را از «زیباییشناسی» تفکیک کند. من بارها گفتهام شهرداری پلهای عابر پیاده را به زیرگذر تبدیل کند، منظره باز شود و مردم آسمان را ببینند.
او در عین اینکه اعتقاد دارد هنر به زیبایی شهر کمک بسیار میکند و در عین حال تاکید میکند: باید از ازدحام آثار هنری [در سطح شهر] اجنتاب کنیم. هنر نقطه حوادثی است که در جامعه اتفاق میافتد. اینکه دم به ساعت در شهر آثار هنری نصب کنیم و بگذاریم ۲۰ سال بماند و مردم از آن بیزار شوند، آن را به ضد خودش تبدیل میکند. من بارها پیشنهاد دادم مجسمهها را به شکل گردشی در سطح شهر بچرخانند. مردم آنها را ببینند و فرهنگ را یک کاسه کنند تا حوصلهشان [از اثری] سر نرود.
مرادیان بیان میکند که فقط باید آثار نخبه مجسمه انتخاب شده و در شهر نصب شود و نه هر اثری که با رانت و روابط ساخته میشود و میگوید: کنار اتوبان همت الان «تیلیت مجسمه» است. آیا بزرگراهها که محل تردد پرسرعت ماشینها هستند جای اثر هنری است؟ اینها باید جای آرامی جاسازی شوند؛ هنر برای آرامش دادن و دست نوازش کشیدن به سر اعصاب مردم است.
این هنرمند مجسمهساز همچنین درباره بحث ایجاد باغ ـ موزه مجسمه اظهار میکند: همان ابتدا که موضوع گردشی کردن مجسمهها را مطرح کردم، گفتم بعدش آنها میتوانند در نهایت به باغ بزرگی به نام باغ مجسه بروند. هرکه بخواهد مجسمهسازی ایران را مطالعه کند به آنجا میرود. از هر آدمی با هر موادی آنجا مجسمه است.
او با این حال میگوید که در جریان ساخت چنین مکانی نیست.