مردم از شرایط نامعلوم آینده ترس دارند مخالفان جمهوری اسلامی معتقدند اصولگرایان برای آنها مشکلی ندارند اشاره: چهار دهه از وقوع انقلاب و روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران می گذرد. در طول این چهار دهه حوادث گوناگونی در کشور رخ داد که نقش زیادی در روند سیاسی کشور داشتند. ناآرامی های دهه […]
مردم از شرایط نامعلوم آینده ترس دارند
مخالفان جمهوری اسلامی معتقدند اصولگرایان برای آنها مشکلی ندارند
اشاره: چهار دهه از وقوع انقلاب و روی کار آمدن حکومت اسلامی در ایران می گذرد. در طول این چهار دهه حوادث گوناگونی در کشور رخ داد که نقش زیادی در روند سیاسی کشور داشتند. ناآرامی های دهه شصت و اقدامات تروریستی گروهک ها، جنگ ایران و عراق، بحران های سیاسی و اقتصادی، تنش های اجتماعی و مدنی و شکل گیری جریان های سیاسی در دهه هفتاد تا به امروز عواملی بودند که تاریخ معاصر ایران را رقم زدند. با نزدیک شدن به سالگرد انقلاب، برخی از سیاسیون در روزهای اخیر به واکاوی جریان های سیاسی و حوادث این چهار دهه پرداخته اند. بهزاد نبوی یکی از چهره های مشهور و شناخته شده قبل و بعد انقلاب است که به این موضوع پرداخته. در ادامه بخش هایی از گفت و گوی این فعال سیاسی را با خبرگزاری ایسنا می خوانید.
*دولت آمریکا با اعمال تحریم علیه کشورمان به دنبال ایجاد فشار بر مردم بود تا با سخت شدن معیشت مردم، جامعه را مقابل دولت قرار دهد. چرا دامنه ناآرامیها آنقدر که دولت آمریکا انتظار داشت، گسترده نشد؟
تصور میکنم اکثریت مردم علیرغم نارضایتی از شرایط موجود، با اصل نظام مخالفت ندارند. به باور آنها، اصل نظام بد نیست بلکه آنچه مشکل درست کرده است، وضع موجود نظام است. اقشار پایین دست جامعه بخاطر وضعیت اقتصادی و معیشتی، روشنفکران بخاطر مسائل سیاسی ناراضی هستند. مردم نه تنها انتقاد بلکه اعترضهای تند نسبت به نظام دارند ولی این نارضایتیها سبب نمیشود که آنها به صف براندازان نظام پیوسته و دنبال براندازی باشند.
در خارج از کشور تنها مجاهدین خلق و سلطنتطلبان خواهان براندازی نظام هستند ولی عدِه و عدُه کافی در کشور ندارند که بتوانند بر حرکتهای اجتماعی و سیاسی در داخل کشور تاثیر بگذارند. با وجود گستردگی حیطه جغرافیایی اعتراضات و درگیر شدن حدود ۹۰ شهر در اعتراضات دیماه ۹۶، جمع شرکت کنندگان از ۱۵۰-۱۰۰ هزار نفر بیشتر نشد. اعتراضات هم عمدتا در شهرهای خیلی کوچکی بود که معمولا اعتراضات سیاسی از آنها شروع نمیشود. من معتقدم مردم عاقلتر از آن هستند که در مسیری حرکت کنند که آینده نامعلومی برای کشور دارد. به همین دلیل این قبیل حوادث گسترش آنچنانی پیدا نکرده و در سطح محدودی باقی میماند.
ضمنا چنانکه همه میدانند همان اعتراضات محدود نیز در بدو امر با تحریکات سیاسی داخلی شروع شد. عدهای که مخالف دولت روحانی بودند با دستورالعملهایی که برایشان صادر شده بود ابتدا در مشهد و سپس در سایر شهرها حرکتهای ضد دولتی خود را آغاز کردند ولی خیلی زود متوجه شدند که اختیار کار از دست آنها خارج شده و حرکت براساس برنامهریزی آنها پیش نمیرود و به ناچار حرکت خود را متوقف کردند. به طور خلاصه این حرکتها در ابتدا توسط طیفهایی در درون نظام سازماندهی شد ولی بعد از یکی دو روز شکل خودجوش گرفت و در شهرهای کوچک ادامه یافت ولی به دلیل عدم همراهی مردم و جناحهای سیاسی داخلی پس از پنج روز به طور کامل فروکش و ترامپ و حامیانش را ناامید کرد.
*جامعه ایران با وجود بیان همه مشکلات و مطالبات اقتصادی خود از حاکمیت، ظاهری آرام دارد به طور مثال تجمعات نیشکر هفت تپه و فولاد اهواز هم مسالمت آمیز برگزار شد. صبر جامعه ریشه در انتظار آنها برای بهبود و اصلاح شرایط و سیاستها دارد یا ترس از آیندهای نامعلوم؟
مردم به منافع، امنیت و استقلال کشور توجه داشته و از طرف دیگر از آینده نامعلوم نگران هستند و حاضر نیستند در حرکتی شرکت کنند که آینده نامعلومی داشته باشد. اگر مردم به بیکاری، گرانی و نگرفتن دستمزد اعتراض دارند، سعی میکنند که اعتراضات خود را مسالمت آمیز و در چارچوب قانون برگزار کنند تا بهانه هم برای براندازان و هم سرکوب حداقل آزادیهای موجود ندهند.
مردم ما هم کم کم دارند به بلوغ کافی رسیده و متوجه میشوند که با نابودی همه چیز، مشکلات حل نمی شود. در ضمن میدانند که قدرت در نظام سیاسی ما میان نهادها و قوای مختلف توزیع شده است و قوه مجریه به تنهایی قدرت چندانی برای تغییر وضع موجود به وضع مطلوب ندارد.
جامعه هم به تدریج به این نتیجه رسیده است که برای نتیجهگیری از تجمعات خود، به سیاستها و نهادها و قوای نظام انتقاد داشته باشد نه اصل نظام.
مردم باید متوجه داشته باشند که در کشور ما اگر همه اعتراض به سمت دولت برود، بعضا دادن آدرس اشتباه است. مثلا اگر به دولت اعتراض شود که چرا در سوریه دخالت داریم، این آدرس غلط دادن است چون حضور در سوریه ارتباطی به دولت ندارد.
اگر دولت در انجام مسئولیتهای خود کوتاهی میکند، مردم به دولت اعتراض کنند. اگر قوه قضاییه یا مجلس اقدام نادرستی انجام می دهند، به قوه قضاییه یا مجلس اعتراض کنند. اما اگر به سیاست خارجی نقد دارند، نمیتوانند به دولت انتقاد کنند چون دولت به تنهایی در قبال سیاست خارجی مسئول نیست و سیاست خارجی، تصمیم نظام است.
*اپوزیسیون خارج از کشور با روی کارآمدن ترامپ، فعالیت خود را بیشتر کرده است. این اپوزیسیون به چند گروه قابل تقسیم است. جامعه نسبت به این اپوزیسیون چه رویکردی دارد؟
در اپوزیسیون خارج از کشور خیلیها حضور دارند حتی گروههایی هستند که هدفشان تغییر ساختار نظام است ولی نه به روشهای براندازنه. در بین گروههای اپوزیسیون خارج از کشور، مجاهدین خلق زمینهای در افکار عمومی ندارند و مردم می گویند اگر انتقادی به جمهوری اسلامی داریم، صد برابر آن به مجاهدین خلق انتقاد داریم. مردم روشها، مشی و سوابق مجاهدین خلق را میشناسند و میدانند به آنها نمی شود اعتماد کرد.
به نظر میرسد سلطنتطلبان کمی بیش از مجاهدین خلق مورد توجه هستند اما کسی در راس سلطنت طلبان است که از آمریکا و اروپا میخواهد که تمام داراییهای ایران را ضبط کرده و در اختیار اپوزیسیون قرار دهند! برای مردم این پرسش مطرح میشود که این فرد چه نوع میهندوستی است که از همه کشورها میخواهد داراییهای ایران را ضبط و در اختیار اپوزیسیون قرار دهند؟! به این ترتیب این اپوزیسیون هم زمینهای در میان افکار عمومی ندارد.
سلطنتطلبان می گویند رضاشاه اقتدار داشت و آن همین حرف تندروهای فعلی است که میگویند اقتدار نظام موجب بقا و رشد کشور شده است. این دسته متوجه نیستند که مردمسالاری و مردمی بودن حکومت خیلی بیشتر میتواند سبب حفظ و اقتدار نظام شود.
*اپوزیسیون خارج از کشور مدام در حال پرداختن به این موضوع است که اصلاحطلبان از کارآیی برخوردار نیستند و مردم نباید به آنها دل ببندند. آیا مردم آنطور که رسانههای اپوزیسیون می گویند اعتماد خود به جریانهای سیاسی داخل کشور را از دست داده اند؟
در حال حاضر تردیدی نیست که نارضایتی مردم به دلیل مشکلات بیشتر شده است و اصلاحطلب و اصولگرایان هر دو در ایجاد این شرایط سهیم هستند.طبیعی است که اگر دلایل بحرانهای اقتصادی موجود برای مردم ناشناخته یا مشکلات به دلیل سوءمدیریت یا اقدامات ماجراجویانه بخشهایی از حاکمیت باشد، اعتماد مردم کاهش می یابد و متناسب با سهم اصولگرایان و اصلاحطلبان در ایجاد مشکلات و نابسامانیها، موضع مردم نسبت به آنها تغییر میکند. در حال حاضرعمدهترین بیاعتمادی نسبت به اصولگرایان تندرو است زیرا بالاخره مردم آنها را بیشتر در قدرت سهیم میدانند و احساس میکنند قدرت آنها بیشتر بوده و بنابراین سهم بیشتری در ایجاد مشکلات دارند.
مخالفان جمهوری اسلامی معتقدند اصولگرایان برای آنها مشکلی ندارند و اگر بتوانند حمایت مردم از اصلاحطلبان را کاهش دهند، نظام را به پایان خط نزدیک میکنند. در این زمینه اتحادی نانوشته میان آنان، تندروهای داخلی و ترامپ ایجاد شده است. ترامپ در جهت نابودی برجام تلاش می کند، براندازان برایش کف می زنند و تندروها هم می گویند ما از اول گفتیم برجام به ضرر کشور است.
*با وجود همه دشمنیهاعلیه انقلاب اسلامی، به نظر شما چه عواملی موجب شده است که انقلاب به چهل سالگی برسد؟
چهل سالگی عمر خیلی زیادی برای انقلاب نیست. انقلاب شوروی پس از حدود ۷۰ سال فروپاشید پس خیلی به چهل سالگی انقلاب نباید غرّه شویم و بدانیم عملکردهای نظام جمهوری اسلامی هم میتواند انقلاب را انشالله ۴۰۰ ساله یا عمرش را خیلی کوتاه کند. برای استمرار انقلاب اسلامی عملکردها باید به گونهای باشد که بتواند مردم را قانع کند که نظام قابل اتکا و قابل اعتماد است و مردم میتوانند با هدف بهبود شرایط از نظام حمایت کنند.
مردم از شرایط نامعلوم آینده ترس دارند. هنر جمهوری اسلامی باید این باشد که این ترس مردم را به امیدواری نسبت به بهبود شرایط تبدیل کند مثل اوایل انقلاب که مردم احساس میکردند اداره کشور دست کسانی است که میتوانند کشور را اداره کنند.
مردم نسبت به برخی عملکردها بیاعتماد شدهاند و در هر اقدامی که توسط نظام انجام میشود شک و تردید در میان مردم وجود دارد؛ بنابراین با سازوکارهایی باید بیاعتمادی را به اعتماد تبدیل کرد. مردم اگر احساس کنند نظام حاکم، نظام سالمی است و عاقلانه تصمیم گیری میکند و صادقانه مسائل خود را با آنها در میان میگذارد، اعتمادشان افزایش مییابد. اوایل انقلاب کم و بیش اینگونه بود و هر اتفاقی که میافتاد ما آن را با مردم در میان میگذاشتیم.
*چرا هرچه از اول انقلاب فاصله گرفتیم، رویکرد اطلاع رسانی به مردم تغییر کرد و اطلاعات و اخبار با محدودیت و به صورت بسته یا پس از آن که افکار عمومی از اخبار بیگانه اشباع شد ، مطرح میشود؟
در جریان انقلاب و در سالهای ابتدایی بعد از پیروزی انقلاب، برای انقلاب و نظام هیچ قدرتی جز قدرت مردم وجود نداشت. در ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ که مجاهدین خلق بنا داشتند تحت پوشش اجنماع بنیصدر و جبهه ملی، برنامه ۳۰ خرداد همان سال را به شکل گستردهتر اجرا و احتمالا با ترکیبی از تظاهرات خیابانی و اقدامات مسلحانه، نظام را سرنگون کنند، امام خمینی(ره) از حضور میلیونی مردم در خیابانها استفاده و برنامه آنها را خنثی کرد. در تیر سال ۱۳۶۰، شهید رجایی با پیام تاریخی خود به مردم، دولت خود را «کابینه ۳۶ میلیونی» معرفی کرد و ضمن نشان دادن اعتماد خود به مردم ، آنان را برای حفظ انقلاب و نظام به میدان آورد.
در آن سالها، اطلاعرسانی دائم به مردم، ضامن حضور آنها بود اما هرچه در جهت تبدیل شدن «نهضت به نظام» پیش رفتیم، اتکای حکومت به نهادهای حکومتی بیشتر شد و مردم نامحرمتر شدند و اطلاعرسانی به آنها محدود شد. حماسه دوم خرداد ۷۶، باز موجب حضور بیشتر مردم و گسترش نقش آنان شد و مجددا آزادی اطلاعرسانی بیشتر شد البته متاسفانه آن وضع امکان تداوم نیافت. باید توجه داشت هرچه اطلاعرسانی به مردم محدودتر شود، بیاعتمادی آنان به حاکمیت و آسیبپذیری آنها بیشتر میشود و همچنین از حمایت مردم از نظام کاسته میشود.