هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی هر جور كه فكر مي‌كنم، اين باخت لعنتي در برابر ژاپن، بيشتر از اينكه وجه ورزشي داشته باشد، ريشه فرهنگي دارد. از يك جايي مي‌آيد كه ربطي به فقط امروز يا ديروز ندارد. منشأ آن خيلي قدمت دارد؛ درست به اندازه ريشه و قدمتي كه در فرهنگ ژاپني‌هاي چشم‌بادامي قابل […]

هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی

هر جور كه فكر مي‌كنم، اين باخت لعنتي در برابر ژاپن، بيشتر از اينكه وجه ورزشي داشته باشد، ريشه فرهنگي دارد. از يك جايي مي‌آيد كه ربطي به فقط امروز يا ديروز ندارد. منشأ آن خيلي قدمت دارد؛ درست به اندازه ريشه و قدمتي كه در فرهنگ ژاپني‌هاي چشم‌بادامي قابل رصد كردن است. صبح زود فرداي حذفمان از جام ملت‌ها؛ وقتي كه نتوانسته‌ام تا صبح بخوابم، با يك زجر عجيبي آماده مي‌شوم تا به محل كارم بروم. متاسفانه دارد باران مي‌بارد.

۱ همسرم سعي مي‌كند كه دلداري‌ام بدهد؛ «فرض كن براي فرزندت بهترين معلم‌هاي خصوصي و كتاب‌هاي كمك آموزشي و غيره و غيره را فراهم كني و هر كاري از دستت برمي‌آيد برايش انجام بدهي تا در كنكور بهترين نتيجه و رتبه را بگيرد. آخرش ولي خود آن بچه است كه بايد در روز موعود، از پس شرايط سخت آزمون كنكور سراسري بر بيايد»، اين را در برابر ناراحتي وحشتناك من از باخت تيم ملي و هجمه‌هايي كه عليه «كيروش» شكل گرفته، مي‌گويد. بعد از باخت ايران، فضاي خانه ما عين زمان مراسم عزاداري شده است. ته دلم چيزي دارد مي‌جوشد و مي‌سوزد.

۲ به دوست و همكارم كه آدمي تحصيلكرده و اهل مطالعه اما مخالف كيروش است با لحن نسبتا تندي چيزهايي را مي‌گويم. كمي از دستم ناراحت مي‌شود اما او هم چند لحظه قبل با انتقادهايي كه بخشي از آنها از نظر من درست نبوده، مرا ناراحت كرده بود. پس انگار با او تسويه حساب كرده‌ام!
فضاي شهر خيلي بيشتر از صبح‌هاي زود قبلي، خاكستري و غمناك است. بي‌حوصلگي در ميان مردم موج مي‌زند. گوشت خيلي گران شده، اجاره خانه، پوشاك و…، و اينكه با باخت تيم ملي، شادي هم حق مسلم ما نيست. همه انگار در حال تسویه‌حساب هستند!

۳ قبل از شروع جام اميدوار بودم كه امسال بالاخره قهرمان مي‌شويم. براي اين اميدواري، دليل هم داشتم؛ چندين، و البته مي‌دانستم از شروع جام، تيم ملي و سرمربي دچار چه هجمه‌هايي خواهند شد كه شدند. هميشه هم دو طرف ماجرا مقصرند اما نه به يك اندازه. چون حمله و انتقام و غرض‌ورزي و…، وجه انساني دارند و در روابط انساني، هميشه دو طرف ماجرا دخيل‌اند؛ گفتم كه اما نه به يك اندازه.

۴ ژاپن بهتر از ما نبود؛ منظورم بازي اخير است، ولي ما هم بهتر از خودمان نبوديم. اين را شايد درك نكنيد اما هميشه، سخت‌ترين حريف ما، خودمان بوده است. ربطي هم به بازي پريشب ندارد. ربطي هم فقط به فوتبال ندارد. در همه عرصه‌ها اين‌طوري بوده‌ايم و البته كه وقتي، زورمان به خودمان رسيده، دمار از روزگار بقيه درآورده‌ايم. براي همين هم هست كه با اينكه قبل از جام اميدوار به قهرماني بودم، مي‌ترسيدم. مي‌ترسيدم چون نمي‌دانستم اين بار زورمان به خودمان مي‌رسد يا نه… كه متاسفانه نرسيد.

۵ ژاپن يك شبه به اينجا نرسيده است. فرهنگ ژاپني و اقتصادش و هر چيز كوفتي ديگرش، يك شبه و يك روزه به عرش نرسيده‌اند. اينها همان مردمي هستند كه وقتي زلزله مي‌آيد و شهر ويران مي‌شود (البته مدت‌هاست كه زلزله برايشان شوخي است) يا وقتي بمب اتمي در كشورشان منفجر مي‌شود و سرتاسرشان را ويراني فرا مي‌گيرد، از فروشگا‌ه‌هاي باقي‌مانده، فقط به اندازه نيازشان كالا برمي‌دارند. بعد از جنگ جهاني كه شكست خوردند، شكست را پذيرفتند و تن به تغيير درست دادند. مبارزه كردند اما وقتي باختند، حسابي فكر كردند كه كجاي كارشان اشتباه بوده. بعد، برنامه‌ريزي و تلاش كردند؛ بدون وقفه و بدون منت و بدون رانت و سفارش و اختلاس و البته با حفظ فرهنگ و ارزش‌هايي كه به آن معتقد بودند.

۶ فرقي نمي‌كند؛ يك بار «جمشيد شاه‌محمدي» مقصر باشد يا داور استراليايي. پنالتي چيپ بد موقع «يحيي» باعثش شود يا اختلاف آقاي ايكس با آقاي ايگرگ يا اينكه چرا فلان بازيكن بود و فلان بازيكن نبود. هميشه يك مقصر و بهانه‌اي وجود دارد كه بگوييم اين باخت چيزي از ارزش‌هاي ما كم نمي‌كند ولي مي‌كند. باختن هميشه از ارزش‌‌هاي آدم كم مي‌كند و مهم‌تر؛ چگونه و چرا باختن
است.
ايران به ژاپن باخت. درظاهر چون خط دفاع ما ناگهان دچار يك رنسانس معکوس مغزي شد و تصميم گرفت بازي را ول كند و داور را مجاب به انجام کاری کند که شاید باید می‌کرد یا نمی‌کرد، اما ما باختيم چون وقتي سرمربي ما مدام از كمبود بازي تداركاتي مي‌گفت، كسي آن را جدي نگرفت و آن را بهانه دانست. چون جنگ آبي و قرمز ابن بار به شكل ديگري وارد حريم تيم ملي شد و چون فدراسيون ما چيزي از مديريت درست نمي‌داند و سرشار است از آدم‌هاي اشتباهي.
ولي دليل اصلی باخت ما، خيلي قبل از اين چيزهاست. ما وقتي باختيم كه -هيچوقت- نفهميديم آنچه باعث توسعه و پيشرفت مي‌شود، داشتن آگاهي و شعور و ارتقاي فرهنگي‌ست. هيچوقت درك نكرديم كه موفقيت يك گروه كه با بعضي‌ از اعضایش مخالفيم، مي‌تواند در درازمدت به نفع ما هم تمام شود. نفهميديم كه كار گروهي و تعامل و مشاركت، روي كاغذ حواب نمي‌دهد و بايد در عمل آن را انجام و نشان داد. درك نكرديم كه در باد گذشته خوابيدن؛ آن هم گذشته‌اي كه قرن‌ها از آن مي‌گذرد، به درد امروزمان نمي‌خورد. يعني خيلي مضحك و شرم‌آور است كه كسي كه سواد ندارد، به داشتن سعدي و حافظ و فردوسي و… افتخار كند.

۷ فرقي نمي‌كند كه «كنعاني‌زادگان» اشتباه كرده باشد يا «كيروش» يا «برانكو» يا آنهايي كه به سرمربي ما فحش‌‌هاي ركيك دادند يا عوام‌فريبي صداوسيما و «جواد خياباني». فرقي ندارد كه از حسرت ما در آسيا ۳۰ سال گذشته باشد يا ۴۰ سال يا ۱۲۰ سال. الآن حتي ديگر فرقي نمي‌كند كه كيروش بماند يا برود و خدا كند كه برود چون با احترام به همه، ما ثابت كرده‌ايم كه لياقت بعضي آدم‌ها و بعضي از موفقيت‌ها را نداريم. فرقي نمي‌كند كه وزير ورزش ما پرسپوليسي باشد يا استقلالي يا خنثي و… چون تا وقتي كه فوتبال ما قرار است بار همه ناكامي‌ها و عقده‌ها و آرزوهاي ما را به دوش بكشد؛ آن هم وقتي كه نه زيرساخت مناسبي داريم و نه براي همدلي و كار گروهي و تلاش دسته‌جمعي ارزشي قائليم، هيچوقت قهرمان نخواهيم شد. همين ژاپني را كه بهشان باخته‌ايم و اغلب به‌عنوان نماد موفقيت و تلاش و نظم مثالش مي‌زنيم، نگاه كنيد. در ژاپن، فوتبال فقط بخشي از زندگي است و نه همه آن. ژاپني‌ها قبل از بردها و باخت‌ها يا بعد از شكست‌ها و پيروزي‌هاشان، نه طومار و بيانيه مي‌دهند و نه حماسه‌سرايي مي‌كنند. آنها از فوتبالشان انتظار ندارند كه غم فقر و گراني و زلزله و… را كم بكند. آنها براي شادي‌ها و غصه‌‌هاشان، بهانه‌ها و امكانات درست‌تر و متنوع‌تري دارند براي همين هم از باخت تيم ملي، تراژدي نمي‌سازند و از بردش، كليپ‌باران نمي‌شوند و در ضمن، با حفظ اصول و اعتقاد و ادب و فرهنگشان، انتقاد مي‌كنند و سعي مي‌كنند و تلاش مي‌كنند و مي‌سازند و جلو مي‌روند.

۸ كارلوس كيروش خواهد رفت؛ چه فرداي باختمان به ژاپن و چه چند روز بعد يا چند ماه بعد. فوتبال ملي ما اما خواهد ماند و با اين اوضاع فرهنگي و اينكه ما و مسئولان ما، آدم‌هاي لحظه و احساس و تقريبا دور از منطق و برنامه هستيم، برایش اتفاق تازه‌اي رخ نخواهد داد. و اطمينان دارم چند سال بعد، حسرت رفتن كيروش را خواهيم خورد اما حتي اين هم مهم نيست. مهم اين است كه هنوز درك نكرده‌ايم كه اولين قدم براي رسيدن به موفقيت و پيشرفت، داشتن فرهنگ و سرمايه‌گذاري فرهنگي‌ست.
همچنان دارد باران مي‌بارد.