
سی و دو سال پیش ریگان دشوارترین و در عین حال ناخوشایند ترین سخنرانی دوران ریاست جمهوری خود را ایراد کرد. برخی نیز می گویند که این سخنرانی مهمترین سخنرانی وی بوده است. هنگامی که ریگان برای یک سخنرانی مهم خطاب به ملت آماده می شد نگاهی به آینده داشت یا دست کم اوضاع و […]
سی و دو سال پیش ریگان دشوارترین و در عین حال ناخوشایند ترین سخنرانی دوران ریاست جمهوری خود را ایراد کرد. برخی نیز می گویند که این سخنرانی مهمترین سخنرانی وی بوده است. هنگامی که ریگان برای یک سخنرانی مهم خطاب به ملت آماده می شد نگاهی به آینده داشت یا دست کم اوضاع و احوال حاکم بر جهان را مورد توجه قرار می داد. برای مثال با شور و اشتیاق ملت را با برنامه اقتصادی خود همراه می ساخت، مصمم بود که از شوروی سابق به علت سرنگونی هواپیمای مسافربری کره جنوبی انتقاد کند، از مرگ سرنشینان فضای پیمای چلنجر احساس اندوه کند و از اینکه خود را برای باردوم نامزد ریاست جمهوری می کند، شادمانی خود را بروز دهد، از عملکرد دولت خود احساس غرور کند و سرانجام از اینکه کاخ سفید را ترک می کند غمگین شود.
اما اوضاع احوال در شب چهارم ماه مارس ١٩٨٧ که مصادف با سی و پنجمین سالگرد ازدواج وی بود به گونه با شب ها و موقعیت های دیگر تفاوت داشت. در آن شب قرار بود که وی پس تاخیر فراوان درباره ماجرای موسوم به ایران کنترا سخنرانی کند، یعنی فروش غیر قانونی جنگ افزار به ایران و پرداخت درآمد حاصل از این معامله به گروه کنترا که علیه دولت کمونیست نیکاراگوا می جنگید. این سخنرانی هیچ موردی برای ابراز شادمانی نداشت. در آن شب خاص غم و اندوه بر کاخ سفید سایه افکنده بود. با اینکه من و دیگر کارکنان کاخ سفید می دانستیم که رئیس جمهور هر آنچه را که لازم است درباره این ماجر بگوید خواهد گفت اما می دانستیم که وی هر گز تصور نمی کرده است که به ایراد چنین سخنرانی ناگزیر شود. اما ناگزیر بود و این رویداد به نقطه عطفی در دوران ریاست جمهوری او تبدیل شد.
وی مطمئن بود که نه بطور مستقیم و نه غیر مستقیم چنین طرحی را که زیر دستان مورد اعتمادش به اجرا درآورده بودند، تائید نکرده است و نمی توانست باور کند که چنین ماجرایی رخ داده است. اما سرانجام با انتشار گزارش “کمیسیون تاور” ریگان به آنچه که رخ داده بود پی برد. در این گزارش پیشنهادهایی نیز درباره چگونگی فعالیت آینده شورای امنیت ملی کاخ سفید مطرح شده بود. با خواندن این گزارش ریگان متوجه شد که چه اشتباه بزرگی رخ داده و سپس به نوشتن متن سخنرانی معروف خود پرداخت.
وی سخنرانی خود را با این عبارت آغاز کرد: من مسئولیت کامل اقدامات خود و هر آنچه را که اعضای دولت من انجام داده اند بر عهده می گیرم. وی گفت با اینکه از کارهایی که بدون اطلاع من انجام شده است خشمگین هستم اما به هر حال خود را در این زمینه مسئول و پاسخگو می دانم. آنچه موجبات آزردگی خاطر ریگان را فراهم آورد نافرمانی زیردستانش نبود بلکه نتیجه نظر خواهی های بود که نشان می دهد مردم آمریکا با اینکه وی بارها در سخنرانی خود تاکید کرده بود که از ماجرای ایران کنترا بی خبر بوده است، اما آن ها حرف وی را باور نکرده بودند.
حال نگاهی به رئیس جمهور کنونی آمریکا می اندازیم که مردم آمریکا تقریبا به این نتیجه رسیده اند که وی هر روز بارها دروغ می گوید ولی مردم به دروغگویی های وی عادت کرده اند. نکته بدتر اینکه ترامپ هیچ ابایی از دروغ گفتن ندارد. و به ندرت یا شاید هرگز مسئولیت اشتباهات خود را بر عهده نگرفته است. نکته آزار دهنده دیگر درباره ترامپ اینکه وی همواره به کارهایی که نکرده است افتخار می کند.
به هر حال، ترامپ همین است که هست. ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که او همانند ریگان باشد. اما باید بدانیم که گفتن واقعیت و قبول مسئولیت اصلی است که هر فردی که به ریاست جمهوی منصوب می شود باید به آن پایبند باشد.