هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی شاید یک «اِلمان نوروزی» خسته‌ام که هرگز در هیچ «رپرتاژی» جا نمی‌شوم. باید ببَرَندم داخل یک انباری، کوفتی، جایی، تا فاکتور حمل و نقلم، اگر به درد آن دنیا نمی‌خورَد، دست‌کم کفاف هزینه‌ی «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» را بدهد! ما با دردهایمان تعریف می‌شویم، دردهایمان را برای هم […]

هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی

شاید یک «اِلمان نوروزی» خسته‌ام که هرگز در هیچ «رپرتاژی» جا نمی‌شوم. باید ببَرَندم داخل یک انباری، کوفتی، جایی، تا فاکتور حمل و نقلم، اگر به درد آن دنیا نمی‌خورَد، دست‌کم کفاف هزینه‌ی «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» را بدهد!
ما با دردهایمان تعریف می‌شویم، دردهایمان را برای هم تعریف می‌کنیم و از دردهایمان برای هم لطیفه می‌سازیم و می‌خندیم.
ما گاهی تصمیم می‌گیریم که «امسال عید نرویم ژاپن» چون پارسال به این نتیجه رسیده بودیم که «به ترکیه نرویم» و چند سال قبل‌ترش «به ایتالیا» و…؛ یعنی قدرت انتخابمان و دایره‌ واژگان رفتاری‌مان، محدود به شرافتمان است.
تو اما بلدی از خستگی یک اِلمان نوروزی، از تنگنای یک رپرتاژ و از «گَل و گشادی» یک فاکتور، «کیمیای سعادت»ت را در «ویو»ی ویلای گستردگی واژگان رفتاری متضاد و متناقضت، از بر کنی. چنین جملات فاخری، وقتی که در محفلی قرار می‌گیری که باید سطح انسانیت و سواد و معلوماتت را به رخ بکشی، کاربرد زیادی پیدا می‌کنند و تو، یک انسان کاربردی برای این اجتماع خشمگین و زمخت و دور از انسانیتی.
ما نویسنده‌ایم، روزنامه‌نگاریم و نگارنده خبر؛ یعنی ما هم کاربردی هستیم و گاهی حتی تزیینی. گاهی نگاه برخی به ما مثل «آکسسوار» صحنه مدیریت‌شان می‌شود که فقط هستیم تا باشیم و باعث رونق صحنه بشویم.
زندگی خصوصی اغلب ما در بهترین حالت، نمودی از انتشار عکس‌های زندگی عمومی توست که برای نشان‌ دادن میزان ارادت به آرمان‌ها و ارزش‌ها منتشر می‌کنی؛ یک حالت بینابین، میان هابیل و قابیل؛ «شبیه ضبط شدن بین حرف‌های عمومی».
ما در عروسی‌هایی که دعوت می‌شویم، غذا می‌خوریم و می‌خندیم و گاهی حرکات موزون هم انجام می‌دهیم. انگار که نکرده‌ها و نداشته‌ها و نبایدهایمان را در این‌جور جاها و مواقع جست‌وجو می‌کنیم؛ «شبیه عق زدنت روی میز شام عروسی»، تو اما سعی می‌کنی که مماشات کنی و تظاهر و در عروسی‌ها حواست به یقه پیراهنت باشد که نکند عکس اینستاگرامت را تحت‌تاثیر قرار بدهد.
تو دارای یک فیلترینگ سر خود هستی که با آرامشت کاملا هماهنگ است. می‌داند، کی و کجا عمل کند و تناقض دگماتیکت را در چه مرحله‌ای بپوشاند یا برملا کند.
اِلمان‌های نوروزی تو در کمپین‌های مسخره و مضحک #نه_به_خریدن_آجیل جا می‌گیرند، حل می‌شوند و در ورودی گمرک‌ها مثل «ترانسفومرزها» تغییر حالت و وضعیت می‌دهند؛ «شبیه لهجه غمگین یک ترانه روسی».
«زندگی خصوصی آقا و خانم میم» تو، با زندگی عمومی آقایان و خانم‌های بدون علائم اختصاری، چقدر فرق می‌کند دوست عزیز!؛ «شبیه پخش شدن توی فیلم‌های خصوصی».
راستی؛ بالاخره تصمیم گرفتی که امسال عید به کجا سفر کنی؟!