
شیدا ملکی گهواره تاب می خورد.شاید این اتاق و دیوار آبی و قاب پنجره هستند که دائم بالای سرم می روند و می آیند. بالای گریه و خنده ام. فقط همین دو کار را بلدم. اما خوب می فهمند گریه یعنی گرسنه ام.گریه یعنی خوابم می آید. روی دیوار آبی با میکی موس و پلنگ […]
شیدا ملکی
گهواره تاب می خورد.شاید این اتاق و دیوار آبی و قاب پنجره هستند که دائم بالای سرم می روند و می آیند. بالای گریه و خنده ام. فقط همین دو کار را بلدم. اما خوب می فهمند گریه یعنی گرسنه ام.گریه یعنی خوابم می آید. روی دیوار آبی با میکی موس و پلنگ صورتی آشنا می شوم.
تاب می خورد…
دیدم، دیدم فرشته ها پشت پنجره از پستان بهار می مکیدند.بهار به قامت سبز و سرخ ، جوان بود.
تاب می خورد…
حالا دیگر میکی موس و پلنگ صورتی دست هایم را میگیرند و سر می خوریم از سرسره های دیوار. دیگر انگار گریه ام کافی نیست. صدایشان هم می زنم.
تاب می خورد…
الف…ب…پ. پشت پنجره بابا آب می دهد.آن مرد با اسب می آید. سفره کوکب خانم پهن است. دو ضربدر دو می شود
چهار بار تاب خورده ام.
تاب می خورد…
پلنگ دیگر صورتی نیست.وحشی شده. میکی رفته فقط موس مانده.بهار به قامت نارنجی هنوز جوان است.بابا هنوز آب می دهد.نقش یک در را کمرنگ روی دیوار می کشم.
تاب می خورد…
پنجره از صدای موزیک ترک برداشته، سیاست را پوستر کرده اند، چسبانده اند روی دیوار همسایه.پشت پنجره سیپار فیلتر شده. پیچیده لای برگه های تست، مداد، پاک کن.
تاب می خورد…
حالا روی دیوار آبی هم پوستر سیاست چسبیده. نم دیوار را قفسه های شاملو، نیچه، راسل پوشانده. دو نقطه پرانتز لب خند می زنم. دو به علاوه سه. پنج وارونه می شود. پاییز به قامت بهار رسیده. بابا کنار مدرک قاب می شود.
تاب می خورد…
پشت پنجره پر شد از راهنمای همشهری.از بطری های خالی.از جبر، منطق، هندسه. نان خشکی همه را برد.شیشه ی پنجره شکست. پنج وارونه هم.
تاب می خورد…
دیوار خاکستری شد.خاکستری ماند.خاکستری تکرار شد.چمدان روبروی نقش پررنگ در بسته شد.حالا دیگر گریه که هیچ، صدایشان هم می زنم نمی فهمند.
دیگر تاب نمی خورد.
بهار در زمستان باغچه آرام خفته است.بلند می شوم. می آیم بیرون از اتاق.تقسیم می شوم.منتشر می شوم.کاشته می شوم.بهار که بیاید، جوانه می دهم. سرو می شوم.دزدکی به داخل اتاق نگاه می کنم.
گهواره تاب می خورد…
تاب می خورد…
تاب می خورد…
رقیب جدی آرای باطله
هومن جعفری
آقای کواکبیان، مردی که در محله خودشان هم از بین هم محله ای رای نمی آورد در آخرین نطق خود فرموده اند: در انتخابات بعدی اگر عارف نیاید من می ایم.خدمت این دوست گرامی عرض کنیم که عارف هم بیاورد رای نمی آرود.شما که حتی آرای باطله را هم نمی گیری.هروقت صحبت می کنی ما بیشتر توی سرمان می زنیم که به چه عزیزان دلی رای دادیم. واقعا اگرتصوری داری مبنی بر اینکه مردم حاضرند به شما رای بدهند و به حرف شما گوش بدهند، یک نگاهی به تیراژ روزنامه ات بینداز بعد تعدادش را ضرب در سه کن و به میزان رایت در کل کشور برس!
اینها به کنار.عارف که سهل است.خود آقای ممنوع الاسم و تصویر هم بیاید رای نمی اورد.خیالت تخت!آنقدر این دو فهرست امید از آبروی این بنده خدا حراج کردند که برای هفت پشتش بس است!