وسط ماه رمضان گیر کرده ایم برای طنزنویسی. نه حوصله کار داریم نه حوصله درگیر شدن با ملت را. الان خبر رسیده یک مادر و پسر را گرفته اند که نزدیک به هزار و پانصد کیلو گوشت فاسد شده و غیر بهداشتی را بین رستوران ها و ساندویچی ها تخس می کرده اند. آدم عکس […]

وسط ماه رمضان گیر کرده ایم برای طنزنویسی. نه حوصله کار داریم نه حوصله درگیر شدن با ملت را. الان خبر رسیده یک مادر و پسر را گرفته اند که نزدیک به هزار و پانصد کیلو گوشت فاسد شده و غیر بهداشتی را بین رستوران ها و ساندویچی ها تخس می کرده اند. آدم عکس ها را می بیند می خواهد بالا بیاورد. یعنی حسابش را بکنید این مادر و پسر چه نان حرامی می زده اند توی شکم مردم و حناق می کرده اند. احتمالا هم حسابی حلال و حرام سرشان می شده.
مثلا:
مامان!
– جان مامان!
من زن می خوام!میشه دختر اوس رحیم نجار رو برام بگیری؟
– نه نمیشه مادر!خانوادش آدم درستی نیستن!
چرا مادر؟
_ قیمت های کار باباش گرونه مردم راضی نیستن. نون حروم میاد تو زندگی برکت نداره.
باشه مامان.هرچی تو بگی.دختر حسن آقا بقال چی؟
– نه اونام مشکل دارن.شیر دولتی براشون میاد میدن به آشناها! نونشون حرومه.
باشه مامان یه دختر از خانواده حلال خور برام پیدا کن .
_ باشه پسرم.حالا وانت رو بردار برو پیش حبیب قصاب یک مقدار گوشه لاشه مرده داره خورد کن بیار که شب ببریم پخش کنیم.با نیت خوب هم برو که رزق و روزیت زیاد بشه!