فاطمه رحیمی و این شروع نیست / ادامه همان راهی ست که فقط اینبار نمی خواهد / به پوچی ختم شود در بیهودگی دست و پا زند / و در نیستی فرو رود…! دنیایش دیگر آنقدر تنگ و تاریک نیست / به ابهام هیچ وسوسه ای نمی لغزد و پای در رکاب هیچ عبوری نمی […]

فاطمه رحیمی
و این شروع نیست / ادامه همان راهی ست که
فقط اینبار نمی خواهد / به پوچی ختم شود
در بیهودگی دست و پا زند / و در نیستی فرو رود…!
دنیایش دیگر آنقدر تنگ و تاریک نیست / به ابهام هیچ وسوسه ای نمی لغزد
و پای در رکاب هیچ عبوری نمی تازد / گاهی اشتباه می کند هنوز هم
اما بر عصیان حضور کسی سر خم نمی کند / ساده بگویمت
گاه گاهی هنوز کمی جنون را چاشنی افکارش می کند
و رنگ آشفتگی می زند بر هستی اش / اما بر دیوار هیچ حضوری تکیه نمی کند
و به اعتماد هیچ شانه ای پا سست نمی کند / آدمی ست دیگر، / گاهی ساده است / و / گاهی… / نه!

زادروز الكساندر دوما
الکساندر دوما نمایشنامه نویس و رمان نویس و خبرنگار توانمند فرانسوی ملقب به سلطان پاریس که یکی از پیش گامان مکتب رمانتیسیسم است که در ۲۴ژوییه سال ۱۸۰۲ در روستای ویلر کوتره در نزدیکی پاریس متولد شد.پدر الکساندر ژنرالی در ارتش ناپلئون بود ،زمانی ک الکساندر به دنیا آمد پدرش مورد غضب ارتشیان قرارگرفته بود و خشم‌آنها نسبت به او موجب طرد شدنش از ارتش شد و فقر و تنگدستی را برای او و خانواده اش به همراه آورده بود.هنگامی ک الکساندر چهار سال داشت پدر او از دنیا رفت و مادرش برای مهیا کردن شرایط تحصیل برای فرزندش ، بسیار تلاش میکرد. هرچند که مادرش در تامین هزینه ها ناکام بود ولی شوق الکساندر به یادگیری و باعث میشد که او هرکتابی را که بدست می اورد بخواند.داستانهایی که مادر الکساندر از رشادتها و شجاعتهای پدرش در ارتش ناپلئون برای او بازگو میکرد زمینه ی اشنایی او با قهرمانی ها و ماجراجویی ها بود.تنها چیزی ک از گذشته برای خانواده دوما مانده بود شهرت پدرش و روابط با اشرافیان سابق و اقوام پدرش بود ، که باعث شد او در ۲۰ سالگی به پاریس بازگردد و منشی مخصوص دوک دو اورلئان شود.الکساندر همزمان با کار شروع به نوشتن کرد.او در ۲۷ سالگی نمایش نامه هنری سوم و دربارش را ارائه کرد، که مورد استقبال قرار گرفت.یک سال بعد نمایش نامه کریستین مشهور شد و برای اوپشتوانه مالی خوبی فراهم کرد که باعث شد او تمام وقت خود را با نویسندگی اختصاص دهد.در سال ۱۸۳۰ او در انقلابی مشارکت داشت که موجب تفویض دوک دو اورلئان شد.تا چندین سال بعد به دلیل شورش های پراکنده، اوضاع بد اقتصادی و اجتماعی فرصت را برای شکوفایی استعداد الکساندر از او صلب کرد بود.دوما پس از بهبود اوضاع و نوشتن چند نمایشنامه موفق دیگر به نوشتن رمان روی اورد.پس از ان در سال ۱۸۳۱ یکی از نمایشنامه هایش را بازنویسی کرد و بعنوان نخستین رمان سریالی به نام کاپیتان پاول به روزنامه ها ارائه شد.این نقطه ی اغاز پردازش ذهنی شخصیتها و داستانهای بسیاری در ذهن او شد.بسیاری از رمانهای او مثل سه تفنگدار ،ملکه مارگ و گردنبند ملکه سریالی و دنباله دارند.نویسندگی برای دوما درامد زیادی بهمراه داشت ولی زندگی اشرافی افراطی موجب ورشکستگی او شد.او در ۳۸ سالگی بایک هنرپیشه ازدواج کرد .فرزند او نویسندگی را دنبال کرد و یکی از نویسندگان معردف فرانسه شد.دوما در ۶۸ سالگی در پنجم دسامبر ۱۸۷۰ درگذشت.
در برشی از کتاب کنت مونت کریستو می خوانیم: « در این دنیا نه خوشبختی هست و نه بدبختی فقط قیاس یک حالت با حالتی دیگر است.تنها کسی که حد اعلای بدبختی را شناخته باشد میتواند حد اعلای خوشبختی را نیز درک کند.میبایست انسان خواسته باشد بمیرد، تا بداند زنده بودن چقدر خوب است. پس زندگی کنید و خوشبخت باشید.هرگز فراموش نکنید که تا روزی که خداوند بخواهد آینده انسان را آشکار کند، همه شناخت انسان در دو کلمه خلاصه میشود: صبر و امید.»و در برش دیگری از کتاب سه تفنگدار آمده است: «هر قدر ، انسان شریف تر و نجیب تر و حساستر باشد از جنایت دیگران بیشتر رنج میبرد،و این دو علت دارد یکی اینکه خود را مستحق خیانت نمی بیند، و دیگر اینکه منتظر نیست که سایرین با او عملی کنند که خود او با سایرین نکرده است.»