تورگینیف مقاله ای دارد درباره دون کیشوت و هملت و در آن تحلیلی درخشان ارائه می کند از این دو قهرمان عصر مدرن. از نظر تورگینیف غالب انسان ها به یکی از این دو شباهت دارند. دون کیشوت « قبل از هر چیز نماینده ایمان است، ایمان به خود، ایمان به چیزی بیرون از خود. […]
تورگینیف مقاله ای دارد درباره دون کیشوت و هملت و در آن تحلیلی درخشان ارائه می کند از این دو قهرمان عصر مدرن. از نظر تورگینیف غالب انسان ها به یکی از این دو شباهت دارند. دون کیشوت « قبل از هر چیز نماینده ایمان است، ایمان به خود، ایمان به چیزی بیرون از خود. چیزی سستی ناپذیر. ایمان به حقیقت». او برای آرمانش می جنگد و سودایش تثبیت خیر و عدالت است. شک را به او راهی نیست؛ عشقش، هرچندشاید عامیانه، اما واقعی است. موجودی از خود گذشته و اساسا معطوف به دیگران.
هملت اما: «نماینده خودکاوی و خودپرستی است و بنابراین بی ایمان». هملت گرفتار است، گرفتار خود. شک در وجودش ریشه کرده، زخمیِ دشنه خویش. رنج او گران تر است. عاشق نیست، اصلا توانش را ندارد« در این عالم چیزی نمی یابد که جان خود را به ان پیوند دهد».
هملت: من زمانی شما را دوست داشتم
اوفلیا: به راستی از رفتارتان چنین باورم شده بود
هملت: نباید می کردید….من شما را دوست نمی داشتم.
تصویر تورگینیف از هملت ها دهشتناک است« عاشق نیستند، ایمان ندارند، منزوی و عقیم اند». عاشق خویش اما بر خود بسیار سخت گیر؛ و از این رو احترامی هم برای خود قائل نیستند. با اینحال کیست که از آن خوره به جان هملت ها افتاده بی خبر باشد. از آن آشوبِ درونیِ تسکین نیافتنی که همچون تقدیری شوم به سوی نابودی سوق شان می دهد. «آه…دیگر خاموشی است».
تورگینیف خلق این دو قهرمان را به دو فرهنگ مختلف نسبت می دهد. به فرهنگ شمال و جنوب. «روحیه ای که هملت را خلق کرده روحیه ای شمالی است. روحیه تامل و انتقاد از خود است، روحیه ای متین و اندوهگین، بی بهره از هماهنگی و رنگ های روشن؛ اما ژرف و نیرومند و چندجنبه و مستقل. روحیه جنوبی دن کیشوت را شکل بخشیده و این روحیه ای است سبک رو، شاد، ساده دل و شورمند که در ژرفای زندگی غوطه نمی خورد».
ایوان تورگینیف، رمان نویس، شاعر و نمایشنامه نویس روس، یکی از بزرگ ترین نویسندگان قرن نوزدهم، در سال ۱۸۱۸ در آرل روسیه به دنیا آمد. تورگینیف، نخستین بار توسط او کشورهای غربی با ادبیات روسی، آشنا شدند. آثار او تصویری واقعگرایانه و پر عطوفت از دهقانان روس و بررسی تیزبینانهای از طبقه روشنفکر جامعه روسیه که در تقلای سوق دادن کشور به عصری نوین بودند، ارائه میدهد.آثار تورگینیف خاصه داستان های کوتاه او تفسیر عمیقی است از مسائل اجتماعی روسیه در نیمه ی قرن نوزدهم. او نمونه ای از مردم را خلق کرد به نام آدم زیادی که مردمی حساس و باهوش بودند، اما اوضاع غم انگیز روسیه، آنان را از کار مثبت و اقدام در راه تحقق بخشیدن به آرزوها بازداشته بود. تورگینیف در قلمرو قصه های خیال انگیز زبردستی دارد و با استادی بسیار رویاها و حالت های غیرعادی را تشریح می کند.
آثارش با وجود واقع بینی در مسائل روز، از زیبایی و قدرت فراوان برخوردار است. تورگینیف با آن که از رمان نویسان و نمایش نامه نویسان بزرگ روسیه در قرن نوزدهم است، به سبب زندگی دور از وطن و محرومیت از ارزشیابی بسیار نزدیک از وقایع و محیط روسیه، نتوانست مقامی چون تولستوی و داستایفسکی به دست آورد.
این نویسنده اجتماعی روسی وضع زندگی هم میهنان خود را که اکثریت آنان از زارعین و طبقات ملی بودند در نوشتههای خود توصیف کرده و حقایق تلخ و واقعیات ناگوار زندگی طبقات محروم را نشان داده است. کتابهای معروف او چون «یادداشتهای یک شکارچی» و «مین بکر» و غیر انتقاد شدیدی از رژیم غلامی دهقانان است که در دوره تزاری معمول بود.تورگینیف سالهای زیادی را در اروپای غربی گذراند چرا که او به عنوان یک لیبرال از یکسو شاهد حکومت تزاری ارتجاعی رومانفها در وطنش بود و از سوی دیگر در محافل هنری و علمی روسیه نیز روح انقلابیگری رادیکال را در جریان میدید.