هومن حکیمی دبیر گروه فرهنگی «علی فروغی» متولد ۱۳۶۷ در تهران که امروز مدیر شبکه سه است، یک مورد نمونه‌ای برای بررسی این نکته است که چطور می‌شود با سرعتی مافوق صوت و به قول معروف «یک شبه» به این اندازه از حس تقابل و ایجاد نفرت و تخطئه رسید. او که لیسانس و فوق […]

هومن حکیمی
دبیر گروه فرهنگی

«علی فروغی» متولد ۱۳۶۷ در تهران که امروز مدیر شبکه سه است، یک مورد نمونه‌ای برای بررسی این نکته است که چطور می‌شود با سرعتی مافوق صوت و به قول معروف «یک شبه» به این اندازه از حس تقابل و ایجاد نفرت و تخطئه رسید. او که لیسانس و فوق لیسانس حقوق عمومی از دانشگاه امام صادق (ع) را دارد و البته پسر باجناق «حداد عادل» است، به‌عنوان مجری در رادیو شروع به کار کرد و حالا رییس شبکه‌۳ شده است.

یک زمانی سیمای جمهوری اسلامی ایران دو شبکه «۱» و «۲» داشت که در ساعت‌هایی از شبانه‌روز اخبار و کارتون و یکی دو تا برنامه ورزشی و گاهی فیلم سینمایی (اغلب سیاه و سفید) پخش می‌کرد. بعدها به مرور سریال‌ها و «دیدنی‌ها» و «مسابقه هفته» و… به تلویزیون ما اضافه شدند و آن را از حالت خشک و رسمی درآوردند. آن موقع‌ها، البته همه چیز صمیمانه‌تر و بی شیله و پیله‌تر و زندگی کلا شبیه سریال «آینه» بود؛ بدها زود رسوا و مجازات می‌شدند و خوب‌ها رستگاری را در آغوش می‌گرفتند. کلکی هم اگر بود، خیلی اندک و بدون دامنه و محدود انجام می‌شد. مردم با هم مهربان‌تر بودند؛ شاید چون خبری از این مدرنیته لعنتی و مبارزه برای بقا و برنده شدن به هر قیمتی نبود. آدم‌ها و انسانیت، حرمت داشتند و جایگاه‌ها مشخص بود.
سال‌ها بعد، تاسیس شبکه«۳» که کلی پخش زنده رقابت‌های ورزشی داشت، یک سونامی جذاب محسوب شد. این شبکه وجه دیگری از جذابیت مدیوم تلویزیون را نشانمان داد و ما در آن با آدم‌های جذابی (فارغ از کیفیت کلی کارشان) مثل «جواد خیابانی»، «عادل فردوسی‌پور»، «مزدک میرزایی» و با کمی فاصله «پیمان یوسفی» آشنا شدیم که فراتر از آنچه بودند که تا آن روز دیده بودیم.
شبکه‌۳ بعدها گسترش پیدا کرد و به یکی از علاقه‌مندی‌های مخاطبان تبدیل شد؛ طوری که ایجاد شبکه‌های متنوع دیگر هم نتوانست چراغ مقبولیت آن را خاموش کند. مدیران این شبکه، به‌خصوص «پورمحمدی» با رعایت خط قرمزها توانستند با باز گذاشتن دست برنامه‌سازان و تهیه‌کنندگان، اتفاقات خوبی همچون «نود» را رقم بزنند که تا امروز برترین برنامه صداوسیما از نظر کیفیت و جذب مخاطب بوده است.
اینها اما همه متعلق است به گذشته؛ گذشته‌ای که انگار خیلی خیلی دور است. گذشته‌ای که با آمدن «فروغی» به شبکه‌۳، انگار افسانه‌ای بوده که واقعیت نداشته است.
فروغی در این مدت خیلی کارها کرده که در ظاهر، ایجاد تفاوت و ابراز قطعیت و… بوده اما حتی اگر بپذیریم او هدفی مثبت از این رفتار براندازانه با برخی چهره‌ها و برنامه‌ها داشته، وقتی نتیجه فاجعه‌بار است، هرگز نمی‌شود به او حق داد و دفاع کرد یا توجیهی آورد. او از همان ابتدا یک اتاق دربسته در شبکه‌۳ ایجاد کرد که با اتاق تقریبا شیشه‌ای مدیران قبلی تفاوت فراوان داشت.
او مانند کسی که مثل «احمدی‌نژاد» فکر می‌کند مرکز ثقل جهان است و همه تصمیمات و نظرهایش، وحی منزل است، شروع کرد به ایجاد تقابل با آنهایی که در نگاه مردم، دوست‌داشتنی و قابل احترامند. این رفتار آن قدر واضح ادامه پیدا کرد که خیلی‌ها تقریبا مطمئن شدند که فروغی، عامدانه دارد با ایجاد تقابل با چهره‌ها، تجربه و سابقه اندکش را می‌پوشاند و خودش را مطرح می‌کند-چه رویکرد آشنایی!
ساده‌انگاری‌ست اگر شروع محو کردن فردوسی‌پور توسط نگاه «فروغانه» را مربوط به ماجرای ویژه‌برنامه جام جهانی ۲۰۱۸ به تهیه‌کنندگی و مجری‌گری عادل و منتفی شدن دقیقه نودی حضور «کارلوس پویول»؛ بازیکن مشهور اسپانیایی، به‌عنوان کارشناس بازی ایران و اسپانیا در برنامه بدانیم. اما اگر با اغماض این را بپذیریم، با توجه به سال‌ها حضور فردوسی‌پور در صداوسیما که بدون تنش‌هایی از این دست بوده و نیز شخصیت عادل که فردی عاشق کارش است، مقابله مدیری که مدیریت یک شبکه مهم در صداوسیما را بر عهده دارد، بسیار لجوجانه و انتقام‌گیرانه بوده است.
این مسأله البته آفتی‌ست که فقط مربوط به امروز نیست و تا حد زیادی محصول رفتار دولت نهم و دهم ماست که امثال «بذرپاش‌»‌ها در آن ناگهان امکان‌های خاص پیدا کردند و شد آنچه نباید می‌شد.
با این همه، مورد فردوسی‌پور و برنامه نود، تنها یک نمونه و البته یکی از بارزترین وجوه مدیریت فروغی‌ست که در همین مدت کوتاه به اندازه تمام سال‌هایی که از تاسیس این شبکه می‌گذرد، حاشیه و جنجال ایجاد کرده است.
در زمان مدیریت او، سریال‌های شبکه‌۳ هم دیگر مانند گذشته کیفیت بالایی ندارند و اتفاق‌هایی مثل پخش نشدن مسابقات والیبال قهرمانی جوانان جهان (که با قهرمانی ملی‌پوشان ما تاریخی شد و بسیار هم مورد توجه مقام معظم رهبری قرار گرفت)، حاشیه‌های «برنده باش» و حذف «محمدرضا گلزار» از آن، فرصت تبلیغاتی که به برخی فیلم‌های سینمای ایران داده شد و به برخی بدون دلیل مشخص، داده نشد و… گوشه‌های دیگری از اعجاز مدیریت آقای فامیل ژن خوب بوده‌اند!
آخرین حاشیه‌ای هم که در زمان مدیریت فروغی در شبکه‌۳ اتفاق افتاد، مهاجرت ناگهانی «مزدک میرزایی»؛ از نسل شکوفایی مجریان تلویزیون، به آن طرف مرزهای کشور عزیزمان بوده که حتی اگر ارتباط مستقیمی با فروغی نداشته باشد (که دارد!) قطعا بی‌ارتباط نبوده!
نکته خیلی جالب در این میان این است که تمام این افرادی که اسم آوردم و با فروغی دچار مشکل شدند، از افرادی بی‌حاشیه‌ای بودند که سال‌های سال است در تلویزیون و سینما و… ایران به خوبی و موثر کار کرده‌اند.
اینکه رییس سازمان صداوسیمای کشور تا چه حد به این اتفاق‌های نامبارک که باعث ریزش مخاطب‌های صداوسیما شده و به اعتماد و خواست و مطالبه مردم آسیب وارد کرده اهمیت می‌دهد، ابهامی‌ست که وقتی ضربدر از ابهام حضور فروغی در شبکه‌۳ بشود، نگرانی را به بالاترین اندازه ممکن می‌رساند. اصطکاک ایجاد شده بین مدیر بی‌تجربه شبکه۳ و نظر و سلیقه و خواست اغلب مردم، به مرور دارد تبدیل به آتشی می‌شود که در ابتدا دودش به چشم همه خواهد رفت و خدای نکرده در ادامه تر و خشک را با هم می‌سوزاند.