مسعود سلیمی در آستانه گشایش مدارس قرار داریم که شاید در شهر تهران افزون بر ۱ میلیون و ۳ هزار نفر تا چند روز آینده بر روی نیمکت های مدارس جای می گیرند. اگر صحبت از تهران به میان آمد به این دلیل است که در صفحه ۶ امروز «جمله» گزارشی از مشکلات آموزش […]
مسعود سلیمی
در آستانه گشایش مدارس قرار داریم که شاید در شهر تهران افزون بر ۱ میلیون و ۳ هزار نفر تا چند روز آینده بر روی نیمکت های مدارس جای می گیرند.
اگر صحبت از تهران به میان آمد به این دلیل است که در صفحه ۶ امروز «جمله» گزارشی از مشکلات آموزش و پرورش پایتخت به چاپ رسیده که در یک قلم به کمبود ۱۰ هزار معلم اشاره شده که گسترش آن در استان تهران ما را به رقم ۱۲ هزار نفر می رساند.
کمبود معلم را اگر در کنار مشکلات مالی آموزگاران و کمبود و حتی در موارد زیادی نبود حداقل شرایط مناسب فیزیکی مدارس و تجهیزات آموزشی بگذاریم نه تنها در پایتخت کشور که در کل مملکت، شاهد چالش بزرگ آموزشی به طور خاص در سطح پایه دبستانی خواهیم بود.
در اهمیت بنیادین «آموزش و پرورش» در زندگی و آینده فرد و به تبع آن جامعه آنقدر سخن گفته شده که تکرار آن به نوعی حالت کلیشه به خود می گیرد، اما یکی از بزرگان و به تعبیری بنیانگذار علم نوین اقتصاد، در کتاب «سرمایه ملل» در سال ۱۷۷۶ (که به فارسی هم ترجمه شده است) می نویسد: «فردی که با کار و صرف وقت زیاد تحصیل کرده است را می توان با یکی از ماشین آلات گران قیمت مقایسه کرد» به عبارت دیگر جایگاه «آموزش و پرورش» به عنوان یک سرمایه گذاری در توسعه پایدار اقتصادی و اجتماعی شناخته می شود.
امروز در جهان حدود ۶ درصد از درآمد ناخالص ملی جهان صرف «آموزش و پرورش» می شود و این، یعنی ۱۰ تا ۲۰ درصد بودجه کل هر کشوری باید در راستای تامین هزینه های «آموزش و پرورش» از اداری ، حقوق کارمندان و معلمان گرفته تا تهیه کتاب های درسی و کمک آموزشی، توسعه تجهیزات و… گرفته شود.
بدون تردید ایران هم نباید از این قاعده کلی به دور باشد، اما واقعیت های آماری و میدانی در کمال تاسف ما را به نتایج دیگری می رساند.