سلول بی باران
سلول بی باران

چشم های خیره به غروب آخر تابستان در غوغای نارنجی آسمانش، زرد و قرمز افسونگر ناپیدا در عمق تمام پیاده روهای مطرود… دوباره تکرار همان چرخه بر آستان شاهنامه خوانی لب ها و رهایی از چنگ تن ها در آغاز فلسفه بودن در پس مهر و موم سینه ای که دل به فتح هیچ دستی […]

چشم های خیره به غروب آخر تابستان
در غوغای نارنجی آسمانش،
زرد و قرمز افسونگر ناپیدا
در عمق تمام پیاده روهای مطرود…
دوباره تکرار همان چرخه
بر آستان شاهنامه خوانی لب ها
و رهایی از چنگ تن ها
در آغاز فلسفه بودن
در پس مهر و موم سینه ای که
دل به فتح هیچ دستی نمی دهد
و قلبی که دیر زمانی است تن داده به تن تنهایی
اوج و حضیض روحی که به بند کشیده شده
در زندان سال های باران خیز آن حوالی
و کوچ به سلول بی باران این خشک سالی
کمین کرده پشت کویر لب های ترک خورده
در گریز از همیشه تا همیشه
استاد حسين بهزاد، نگارگر معاصر ايران
استاد حسين بهزاد در سال ۱۲۷۳ ش در تهران به دنيا آمد. او در اوايل كودكي به سبب علاقه بسيار به نقاشي و بي‏توجهي به درس، از مدرسه اخراج شد. پدرش او را به استاد نقاشي سپرد و او به نقاشي پرداخت. بهزاد با ارائه آثار هنري خود، به تدريج مشهور و سرانجام به عنوان بزرگترين و پرآوازه‏ترين مينياتوريست معاصر ايران شناخته شد. بهزاد دوران کودکی و نوجوانی سختی را پشت سر گذارد. به شاگردی نزد میرزا حسن پیکر نگار که شاگرد بزرگتر ملاعلی بود رفت و دوازده سال به عنوان شاگرد برای وی کار کرد. در هجده سالگی کارگاه مستقلی در کاروانسرای حاج رحیم خان در کنار سبزه میدان باز کرد. حسین در کپی کردن مینیاتورهای قدیم (مینیاتورهای مکتب صفوی، توانایی بسیار داشت.
حسین بهزاد بعد از گذراندن بیماری دشوار به دلیل عدم سرپرست، فتوح السلطنه که هنر بهزاد را می‌شناخت، او را به خانه خود برده و از بیماری نجات داد. او یک کتاب خطی (خمسه نظامی) را توسط بهزاد در مدت یک سال اقامت او در منزلش با مینیاتورهایی زیبا تصویرسازی کشید. فتوح السلطنه لندن و پاریس رفته و آن کتاب خطی خمسه نظامی را به نام یک کار قدیمی به مبلغ ۸۰۰۰ لیره به یک موزه فروخته، بعدها هم که فتوح السلطنه به ایران بازگشت بهزاد موقعیتی پیدا نکرد تا سهم خود را بگیرد، زیرا فتوح السطنه سکته کرد و درگذشت. بهزاد در ادامه کتاب‌های خطی صدرالممالک وزیر دربار را مصور کرد. همچنین برای موزه‌ای که پرنس ارفع الدوله در موناکو داشت چند مینیاتور تهیه کرد. سفارش‌دهندگان بیشتر کارهای بهزاد را به عنوان عتیقه در خارج کشور می‌فروختند و پول‌های گزافی می‌گرفتند. بدین سان بهزاد شهرتی جهانی پیدا کرده بگونه که بعضی‌ها کارهای او را تقلید کرده با امضای وی می‌فروختند. در سال ۱۳۱۴ (ه‍. ش) موسیو رابینو باستان‌شناس فرانسوی بهزاد را با خود به فرانسه برد تا در آنجا برایش کار کند. بهزاد به موزه لوور رفته و روی آثار قدیمی مینیاتور ایرانی مطالعاتی کرد. زمانی که به ایران برگشت جنگ جهانی دوم شروع شده بود و متفقین در تهران بودند و کارهای بهزاد را خوب خریدار بودند. چندی بعد تجاری را کنار گذاشت و به خلق شاهکارهای هنری که خود دوست داشت پرداخت. تاقبل ورود بهزاد شیوه مینیاتور، شیوه رایج مغولی بود. حتی آداب و رسوم مغول‌ها هم در آن به چشم می‌خورد؛ شکل‌ها شبیه هم و یکنواخت بود. او این شیوه را عوض کرد و شکل‌های کاملاً ایرانی بر اساس مکتب اصفهان را وارد مینیاتور کرد و بسیاری از ریزه‌کاری‌های زائد مینیاتور را دور ریخت. در کارهای او حالات و روحیات اشخاص مشخص است. در کار قدما سایه وجود نداشت. او سایه را وارد مینیاتور کرد و در رنگ‌آمیزی هم ابتکار کرد. او با ابداعاتي در هنر مينياتور، اين هنر اصيل و ارزشمند ايراني و اسلامي را بهبود بخشيد. استاد بهزاد در به كارگيري رنگ‏ها از شيوه‏هاي بديع استفاده مي‏كرد و با رنگ، شادي مي‏آفريد يا غم و اندوه را به بيننده القا مي‏كرد. شاهنامه فردوسي، ايوان مدائن و فتح بابل از جمله آثار ارزشمند ايشان است. وي در اواخر عمر، از هنركده هنرهاي تزئيني، دكتراي افتخاري دريافت كرد و به استادي آن درآمد. او سرانجام در ۲۱ مهر ۱۳۴۷ ش در ۷۴ سالگي درگذشت.