فرشاد کاسنژاد/ بحث درباره اینکه چرا در کنفدراسیون فوتبال آسیا صاحب نقشهای کلیدی و تأثیرگذار نیستیم، قدمت و حکایتی طولانی دارد. از دو دهه پیش که داریوش مصطفوی با افتخار، قالیچهها و هدیههای خود به مقامات ایافسی و فیفا را دیپلماسی ورزشی میدانست تا دوران ریاست مهدی تاج در فدراسیون فوتبال که میتواند دوران […]
فرشاد کاسنژاد/
بحث درباره اینکه چرا در کنفدراسیون فوتبال آسیا صاحب نقشهای کلیدی و تأثیرگذار نیستیم، قدمت و حکایتی طولانی دارد. از دو دهه پیش که داریوش مصطفوی با افتخار، قالیچهها و هدیههای خود به مقامات ایافسی و فیفا را دیپلماسی ورزشی میدانست تا دوران ریاست مهدی تاج در فدراسیون فوتبال که میتواند دوران عکسهای یادگاری با جیانی اینفانتینو لقب بگیرد، فوتبال ایران از نقشهای اثرگذار در فوتبال قاره دور بود.
ریاست کنفدراسیون فوتبال آسیا عنوان از دست رفتهای بود که نهتنها طی ۴ دهه تکرار نشد، بلکه حضورهای بعدی در نقشهایی کوچکتر از کیفیت چندانی برخوردار نبودند. کرسیهای بینالمللی در نهادهای ورزشی نمیتواند فارغ از شرایط سیاسی و اجتماعی به دست بیاید اما در ورزشی مثل کشتی که موقعیت فنی ممتاز در جهان داریم یا در فوتبال آسیا که دستکم فارغ از زیرساختها، از حلقه قدرت فنی فوتبال قاره دور نیستیم، در اختیار گرفتن کرسیها راز پیچیدهای نمیتواند داشته باشد جز پرورش مدیران خوشفکر و صاحب ایده و مسلط بر روابط بینالملل.
فوتبال ایران اما از چهرههایی که بتوانند صاحب جایگاههای بینالمللی شوند، گریزان است. گاه حتی کوششی زیرپوستی را حس میکنید که برای دور شدن چنین چهرههایی از فوتبال جریان دارد، برای اینکه عرصه بر مدیران همیشگی تنگ نشود.
مهدی تاج در روزهای اخیر مورد انتقاد قرار گرفته که چرا بهعنوان نایبرئیس آسیای مرکزی ایافسی نمیتواند در لغو حکم کمیته مسابقات کنفدراسیون فوتبال آسیا مبنی بر محرومیت تیمهای ایرانی از میزبانی در لیگ قهرمانان آسیا تأثیرگذار باشد. تاج این عنوان را با توجه به موقعیت فوتبال ایران در ایافسی به دست آورده و پیش از او نیز علی کفاشیان این سمت را در اختیار داشت اما نه مهدی تاج و نه علی کفاشیان در ورزش ایران برای اثرگذاری در چنین موقعیتهایی آموخته نشدهاند. ورزش ایران هیچ سرمایهگذاری و فرصتسازی برای آموزش چهرههایش ندارد و هرگز کوشش جدی در این زمینه شکل نگرفته است. دانشگاه بهعنوان مهمترین نهاد آموزشی از ساختار ورزش دور است و نمیتواند نیروی انسانی برای چنین موقعیتهایی بسازد. ورزش نیز هرگز دست نیاز به سوی دانشگاه دراز نکرده و هیچ رابطه حرفهای بین این نهادها پدید نیامده. مدیران ورزشی که حتی صاحب مدرک دکترا در رشتههای مرتبط با ورزش میشوند نیز نهتنها بر کیفیت کارشان افزوده نمیشود، بلکه عنوان دکتر بهعنوان یک پیشوند کنایهآمیز کنار نامشان قرار میگیرد.
یکی از مدیران مشهور فوتبال ایران با مدرک دکترای اقتصاد در اقدامی که کتابسازی نام دارد، با استخدام مترجم مجموعهای از چندین کتاب درباره مدیریت ورزش، ارتباطات بینالمللی، موضوعات فنی فوتبال و روانشناسی ورزشی را گردآوری کرده و نام خود را بهعنوان مؤلف این کتاب مطرح کرده است. این کتاب نمونهای از سطح سواد و آگاهی مدیرانی است که سالهاست به ساختن وجهه علمی از خود نیز اصرار دارند اما با این کپیکاریها نه مدیریت ورزشی رشد میکند، نه ارتباطات بینالمللی ایجاد میشود، نه مدیران ورزش ایران در کرسیهای بینالمللی چهرههای مؤثری میشوند و نه هنگام بحرانها چهرههای متخصصی برای رایزنی و مذاکره و تأثیرگذاری داریم. اینها فقط برای ما نقش دکتر را بازی میکنند.
این خوشبینانه است که یکشبه ارتباطات بینالمللی قوی و مؤثر پیدا کنیم یا با یک چهره به کرسیهای بینالمللی چنگ بیندازیم. این موقعیتها طی یک جریان قوی آموزشی برای ورزش شکل میگیرد و ارتباطات بینالمللی نیز طی سالها همکاری و ایدهپردازی و شرکت چهرههای متخصص در امور اجرایی به دست میآید. ورزش ایران فقط وقتی به یاد این حرفها میافتد که دچار بحران شده باشد و فردای بحران دوباره همه چیز از یاد خواهد رفت.