امیر کریمی/ سالهاست که سردمداران سیاسی اقتصادی این مملکت شعار استفاده از کالای داخلی را سرلوحه کار خود قرار دادهاند هرچند فاصله شعار تا عمل در زندگی بسیار است؛ جاییکه دیده میشود منادیان این موضوع خود تن به آن نداده و همچنان این موضوع در حد شعار و حرف باقی مانده. اما فوتبال […]
امیر کریمی/
سالهاست که سردمداران سیاسی اقتصادی این مملکت شعار استفاده از کالای داخلی را سرلوحه کار خود قرار دادهاند هرچند فاصله شعار تا عمل در زندگی بسیار است؛ جاییکه دیده میشود منادیان این موضوع خود تن به آن نداده و همچنان این موضوع در حد شعار و حرف باقی مانده.
اما فوتبال
اگر یک فلش بک بزنیم نزدیک به سه دهه از فوتبال این مملکت بزنیم در مییابیم که از همان سالهای ابتدایی دهه هفتاد که امیر عابدینی برای خروج از دور باطل مربیان داخلی آن روز استانکو فقید را به خدمت درآورد و رفته رفته پای مربیان خارجی به این مملکت باز شد نگاه عام و خاص نسبت به فوتبال تغییر کرد، اگر همان تیم استانکو را به یاد بیاوریم آن سیستم ۱-۶-۳ معروف آن روز که فوتبال را از مخمصه تاکتیکهایی با مشخصههای بکش زیرش و اوت دستی، علی اصغری نجات داده بود در همان روزها کاملا واضح بود که ما نیاز به تزریق خون تازهای از لحاظ دانش برای بازی مدرنتر و به روز در فوتبال داریم.
گذر از سنتی بودن
اصطلاح گذار در ادبیات یک کشور فقط خلاصه در سیاست و فرهنگ نمیشود بلکه تحت تاثیر همین موضوع تمامی ابعاد جامعه درگیر خواهند شد و ورزش نیز مبرا ازاین مسئله نیست چه بسا که تاثیر ورزش برحال و روز افراد جامعه و ایجاد بستر فرهنگی کاملا مشخص میباشد اگرچه ورزش به نوعی زبان گویای یک جامعه نیز هست امابرای گذر از سنتی بودن قطعا مقاومتهایی صورت میگیرد این تقابل بیشتر از طرف یا جناحی شکل میگیرد که در این گذار حذف خواهند شد و جایگاه همیشگی را از دست خواهند داد و به نوعی خانهنشین خواهند شد با ورود مدرنیته و علمگرایی در هر فضایی از جامعه دیگر جایی برای صرفا قدیمی بودن و صرف فعل تجربه داشته و نداشته نیست بلکه علم روز را میطلبد و تلفیقی از همان کلمه تجربه که مکمل آن خواهد بود.
فوتبال و خارجیها
بانگاهی دیگر برای فوتبال ما این اتفاق خیلی زودترها افتاده و قرعه مربیان خارجی آنچنان بد هم ننشسته چراکه فعلا بیشترین موفقیتهای تیمهای ایرانی با آنها بوده، ورود مربیان خارجی دگردیسی در فوتبال ما ایجاد کرد اگرچه همه آن مربیان نیز به کار این فوتبال نیامدند و رفت و آمد بعضی از آنها هم دارای ابهام هست جای سوال؟ اما کم نبودند آنهایی که تاثیر بسزایی در این فوتبال گذاشتند، البته فوتبال فقط از بعد داخل زمین متاثر از آنها نبوده بلکه فرهنگ مواجه با جامعه و هوادارن،برخورد با بازیکنان، تغذیه، ریکاوری، بدنسازی، علم تمرین و خیلی از موارد دیگراز آموختههای آنهاست، خالی از لطف نیست که اشاره نکنیم حالا داخلیها هم دیگر فقط به عقبه بازیگری خود و محبوبیت در بین هواداران بسنده نمیکنند بلکه روی به دانش روز در حد بضاعت و توانایی آوردهاند.
اعتماد
اگر بپذیریم که کنشها و واکنشها در محیطهای ورزشی بخصوص فوتبال از طرف هواداران یا بخشی از هواداران برگرفته از فرهنگ غالب بر جامعه هست پس میتوان دریافت که فوتبال ما به خارجیها بیشتر از داخلیهای خود اعتماد دارد و در سایه همین اعتماد نیز ناخودآگاه زمان بیشتری به آنها میدهند که برگرفته از همین نگاه است چراکه در عمل نیز کیفیت کالای خارجی نسبت به داخلی ثابت شده است.
مربیان داخلی
و حالا بعد ازاین سالهای متمادی و عدم اعتماد به داخلیها ظاهرا سیر رفتن کیروش تا این آخر کالدرون خیلی هم به مذاق تصمیمگیرندگان بد نیامده بگذریم از بحث نخنماشده تحریم و عدم توانایی در انتقال پول و اتفاقاتی ازاین دست که لق لقه دهان مدیران غیر ورزشی فوتبال ما شده اما شاید توفیق اجباری هم بوده و هست برای استفاده از مربیان بومی و بکارگیری استعدادهای داخلی و مزه مزه کردن این داخلیها که خیلیهای آنها مدعی نشستن روی نیمکت هستند و کلا حضور غیر ازخودشان را بر نمیتابند از منظر دیگر هم اما شاید این موضوع قابل بررسی باشد با حضور مربیان داخلی حالا از وزیر و وکیل تا هواداران دل نگران فوتبالی میدانند که هر سودی نداشته باشند، میتوانند آسوده خاطر باشند که از طرف کادرفنی حداقل پرونده دیگری در فیفا بر علیه این دوتیم باز نخواهد شد و حق و حقوقها همه چیز با ریش سفیدی و من بمیرم تو بمیری در همین داخل ختم به خیر خواهد شد.
یکی محبوب،یکی مقبول
ویترین تیمهای داخلی حالا مزین به داخلیهاست، فرهاد در یک سو و یحیی هم در سوی دیگر میدان، تیم ملی هم که با دایی تا لحظه نگارش این یادداشت تمام شده هست، حالا بازیهای آسیایی و لیگ و جام حذفی انتظار دو مربی جوان و جوانتر را میکشد. نتیجه این آشتی هر چه باشد امیدواریم ذوقمان از حضور داخلیها کور نشود و برایمان تداعی بازگشت به دور باطل نباشد چراکه سرخوردگی فوتبال از داخلیها که البته با شاهکار چندباره حمیدخان استیلی در راهیابی به المپیک استارت خورده اگر این بار اتفاق بیفتد نه تنها سرمایهسوزی نکردهایم بلکه کلا شاید کل ارکان این ورزش محبوب را در برگیرد، هنوز در یادمان هست بازیهای دوتیم پرطرفدار در بعضی از مقاطع دو دهه گذشته با پنج الی ده هزار نفر تماشاچی برگزار میشد، که این نشان از فهم هواداران نیز در ارائه فوتبال و نتیجهگیریها بوده و میباشد، در این گذر البته مجیدی که برای خود محبوبیتی در زمان بازیگری در بین هواداران استقلال داشت بعد از استراماچونی این وظیفه خطیر را به عهده گرفته و آنطرف گلمحمدی که بیشتر مقبولیت مربیگری او باعث شد هواداران به او اعتماد کنند و سکان هدایت تیم به او سپرده شده، ریسک این دو شاید به خودشان برنگردد بلکه قیمت آن به حضور یا عدم حضوربیشترمربیان داخلی تمام شود.