در مسافت باران
در مسافت باران

  هومن حکیمی – دبیر گروه فرهنگی/ براي لمس كاغذ كتاب و حس ورق زدن صفحه‌هايش چقدر وقت مي‌گذاريم؟ اينكه بو و عطر كاغذ در مشاممان بپيچد و سر ذوق بياوردمان تا حتي بخواهيم اداي نويسنده بودن را دربياوريم و تراوشات هرچند ناقص ذهنمان را قلمي كنيم، تا چه اندازه برايمان مهم است؟ اصلا اجازه […]

 

هومن حکیمی –
دبیر گروه فرهنگی/

براي لمس كاغذ كتاب و حس ورق زدن صفحه‌هايش چقدر وقت مي‌گذاريم؟ اينكه بو و عطر كاغذ در مشاممان بپيچد و سر ذوق بياوردمان تا حتي بخواهيم اداي نويسنده بودن را دربياوريم و تراوشات هرچند ناقص ذهنمان را قلمي كنيم، تا چه اندازه برايمان مهم است؟ اصلا اجازه بدهيد خيلي واضح بروم سر اصل موضوع و بپرسم؛ كتاب، در كدام قسمت از زندگي ما قرار دارد؟ البته درباره كتاب حرف زدن، نياز به بهانه ندارد و باید همیشه از خودمان بپرسیم؛ همه ما چقدر به اهميت آن در روزگار تيره و تار مدرنيته، معتقديم و به آن فكر مي‌كنيم؟

كجاي اين شب تيره بياويزيم، قباي ژنده خود را
مي‌توانيم يك روز كامل و مدام از وضعيت فرهنگي و هنري موجود گلايه كنيم و بهانه‌هاي مختلفي را براي دورشدنمان از كتاب مطرح كنيم؛ گراني و مشكلات اقتصادي را، روزمرگي‌ها را، وجود نداشتن كتاب‌هايي با سوژه‎ها و مضامين متنوع را و نيز توجه كم مسئولان فرهنگي نسبت به مقوله كتاب‌خواني را اما اينها با اينكه همگي درست هستند و وجود دارند، درنهايت تنها يك بهانه‌اند.
ما، مردم اهل كتابي بوديم. عاشق خواندن و نوشتن و قصه تعريف كردن. آدم‌هاي مثل و متل و شعر. الآن ولي مدت‌هاست كه فاصله گرفته‌ايم از كتاب و از خودمان چون معتقدم آنهايي كه كتاب نمي‌خوانند، از خودشان دور افتاده‌اند.
كودكي‌هامان را كه به خاطر مي‌آورم، نگران كودكي كودكانمان مي‌شوم. ما با كتاب زندگي مي‌كرديم و عاشقش بوديم، بااين حال ايني شديم كه الآن هستيم و خيلي‌هامان به دلايل مختلف از «ايني كه هستيم» راضي نيستيم. بر سر كودكان ما كه از كتاب دورند پس چه خواهد آمد؟ براي اين سوال مهم آيا جوابي داريم و به آن فكر كرده‌ايم؟

تو در مسافت باراني؛ اي ناشر
با ناشران مختلفي به تناسب علاقه‌مندي شخصي و همين‌طور اقتضاي شغلم در اين سال‌ها صحبت كرده‌ام. اغلبشان از وضعيت موجود ناراضي‌اند؛ از افزايش هزينه‌هاي چاپ و نشر كتاب، از نبودن يك برنامه كلي جامع و مدون در حوزه فرهنگي براي حمايت از ناشران و از وجود اختلاف سليقه‌ها در اجراي قانون و از غلبه فضاي مجازي (كه البته آنقدر گسترده شده كه ديگر مجازي نيست، حقيقي حقيقي شده است). آنها به درستي از گذشته‌اي مي‌گويند كه كتاب‌ها در تيراژهاي بالاي ده‌هزار منتشر مي‌شد و به چاپ چندم مي‌رسيد و از حالا كه چنين ارقامي، يك روياي از دست رفته به نظر مي‌رسند.
آنها از بلاتكليفي بحث مميزي در حوزه نشر مي‌گويند و از تعارض‌ها و موازي‌كاري‌ها بااين همه، بعضي‌هاشان معتقدند كه در همين اوضاع، وقتي كتابي با موضوعي جذاب، تاليف يا ترجمه مي‌شود، مورد استقبال قرار مي‌گيرد و اينكه برخي طرح‌اي تشويقي كه به شكل موقت روحي به بازار كتاب دميده‌اند، اگر جدي گرفته شوند و ادامه‌دار باشند، در ميان‌مدت مي‌توانند باعث رونق نسبي بازار نشر و كتاب شوند.
يكي از قديمي‌هاشان برايم مي‌گفت؛ «كتاب مثل باران است. بركت مي‌آورد…».

نمايشگاه كتاب خوب است، به شرطي كه…
روزهاي نمايشگاه كتاب براي عاشقان و دلواپسان كتاب، روزهاي خوب اما غمگيني‌ست. يك اجتماع زيباي فرهنگي شكل مي‌گيرد و اگرچه ديده‌ام كه بعضي‌ها جلوي غرفه‌ها مي‌ايستند و با حسرت به كتاب‌ها نگاه مي‌كنند چون قدرت خريدشان به نسبت گذشته پايين آمده، اما كتاب‌ها انگار دوباره زنده مي‌شوند و آدم‌ها ميان كتاب‌ها و غرفه‌ها نفس مي‌كشند و حالشان بهتر مي‌شود.
اين را براي مسئولان و متوليان فرهنگي كشور نوشتم تا بيشتر به اينكه كتاب چه معجزه‌هايي را مي‌تواند رقم بزند، دقت كنند. ارائه تسهيلاتي بيشتر و بهتر براي مراجعه‌كنندگان و علاقه‌مندان و در نظر گرفتن شرايطي كه قشر متوسط (كه بيشترين مخاطبان كتاب هستند) امكان خريد كتاب‌هاي موردنظرشان را داشته باشند و همين‌طور اجراي برنامه‌هاي جنبي در نمايشگاه كتاب با محوريت كتاب و ايجاد انگيزه و حمايت واقعي از ناشران و نويسندگان و…، مواردي هستند كه هم جزو وظايف اين مسئولان است و هم خدا را خوش مي‌آيد و هم بنده خدا را.