یار شاطری برای تدوین تاریخ ایران
یار شاطری برای تدوین تاریخ ایران

    ۱۰۰ سال پیش در چنین روزی احسان یارشاطر در همدان زاده شد. می‌گفت: «اگر تاریخ تا کنون غالباً موجب ایجاد تعصب و کینه شده، از این جهت است که بی‌طرفی و واقع‌بینی را در آن از یاد برده‌اند». می‌گفت تاریخ حقیقت‌یابی است و اگر تاریخ تا کنون غالباً موجب ایجاد تعصب و کینه […]

 

 

۱۰۰ سال پیش در چنین روزی احسان یارشاطر در همدان زاده شد. می‌گفت: «اگر تاریخ تا کنون غالباً موجب ایجاد تعصب و کینه شده، از این جهت است که بی‌طرفی و واقع‌بینی را در آن از یاد برده‌اند».

می‌گفت تاریخ حقیقت‌یابی است و اگر تاریخ تا کنون غالباً موجب ایجاد تعصب و کینه شده، از این جهت است که بی‌طرفی و واقع‌بینی را در آن از یاد برده‌اند و آن را وسیله توجیه عواطف و مقاصد خود ساخته اند. پدر احسان یارشاطر بازرگان بود اما بیش از کارش به ادبیات و زبان‌های عربی و اسپرانتو علاقه و آشنایی داشت و مادرش نی می‌نواخت و خوش می‌خواند. ۱۱ ساله بود که مادر و ۱۲ ساله که پدر را از دست داد، به تهران رفت و پس از پایان دبیرستان به دانشگاه تهران راه یافت. ۲۰ ساله بود که رشته ادبیات فارسی را به پایان رساند و ۲۲ ساله که به دبیری دبیرستان رسید و از آن پس پیوسته در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌های ایران و آمریکا و انگلیس به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول بود.

۲۶ ساله بود که پایان‌نامه دکتری‌اش را درباره «شعر فارسی در عهد شاهرخ» نوشت و به لندن رفت تا زبان‌های باستانی ایرانی را نزد استاد بنام زبانشناسی والتِر هنینگ بیاموزد. ۳۴ ساله بود که بنگاه نشر و ترجمه را در تهران بنیان نهاد و تا پایان کار آن ۵۰۰ اثر ماندگار جهان در زمینه‌های فلسفه، ایرانشناسی و کودکان را به فارسی و انگلیسی منتشر کرد. ۴۰ ساله بود که پایان‌نامه دوم دکتری را درباره لهجه تاتی جنوب قزوین در دانشگاه لندن به پایان رساند و به ایران بازگشت و پس از انتشار چندین کتاب و مقاله در زمینه ادبیات و ایرانشناسی به دانشگاه کلمبیا رفت. ۴۷ ساله بود که پس از تأسیس چند انجمن و مجله کتابشناسی و فرهنگی، دانشکده ایرانشناسی در دانشگاه کلمبیا را بنیان نهاد که برجسته‌ترین مرکز پژوهش ایران و فرهنگ آن در آمریکا به شمار آمد. ماندگارترین کار او در کنار ایجاد دانشنامه ایران و اسلام، دانشنامه ایرانیکا است که از سال ۱۳۵۱ ایده آن شکل گرفت و از سرچشمه‌های بزرگ آگاهی درباره ایران و فرهنگ آن به شمار می‌آید. شاید بتوان آثار ارزنده ادبی، زبانشناسی و فرهنگی و هنری او را با خدمات دانشنامه‌نگار بزرگ فرانسوی دنی دیدرو مقایسه کرد. او از جمله پژوهش‌های دقیق و ژرفی در زمینه شناخت لهجه‌های ایرانی و کیش مانوی انجام داد. احسان یارشاطر در ۹۸ سالگی در فرِزنو در شمال کالیفورنیا درگذشت.

 

کرونا
گروس عبدالملکیان
دست نمی‌شویم / ماسک نمی‌زنم / دستکش‌هایم را درمی‌آورم / تا حقیقت جهان را لمس کنم / سال‌ها قبل / دوستی داشتم
که تیغ برداشت / تا زیر پوستش را نگاه کند
و چیزی دید / که دیگر بازنگشت / ***می‌خواهم / همان چیز را بنویسم / یعنی همیشه خواسته‌ام! / نشسته‌ام پشت میز، پشت رُل، پشت تمام این حرف‌ها / امّا امّا امّا امّا امّا…..
ماشینی بوده‌ام / که هفتاد متر ترمز می‌کند
بر لبه‌ی پرتگاه می‌ایستد / و از درون مچاله می‌شود
همیشه چون لیوانی آب / سکوت کرده‌ام
همیشه بر لبه‌ی پرتگاه ایستاده‌ام / ماشین را خاموش کرده‌ام
خودم را خاموش کرده‌ام / و بازگشته‌ام به خانه
خاکسترم را پهن کرده‌ام روی مبل / برده‌ام توی رختخواب
ریخته‌ام در چاه فاضلاب… / همیشه وقتی / گلوله خورده‌ام
همان‌جا کنار دیوار نشسته‌ام / و خونم را چون شرابی چهل ساله نوشیده‌ام / بلند می‌شوم / لباس می‌پوشم
و از پله‌ها پایین می‌روم.
آتشفشان‌ها بیرون می‌آیند / که سنگ‌ها را ذوب کنند
من بیرون آمده‌ام / که آدم‌ها را / مگر تمام این سال‌ها دست نشسته‌ایم / از هرچیز / مگر تمام این سال‌ها دهان نبسته‌ایم
مگر تمام این سال‌ها نفهمیدیم / تنها
«رعایت ظلم» است / که ما را زنده نگه می‌دارد
دستکش‌هایم را دور می‌اندازم / ماسک را زمین می‌گذارم
و ایمان می‌آورم / به پیامبری / که پیروانش را به جهانی دیگر می‌برد